پاتوق بچه شیعه ها 2

صفای قدم بر وبچه های شیعه

پاتوق بچه شیعه ها 2

صفای قدم بر وبچه های شیعه

باید ازخودتان شروع کنید

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
پیوندها

۹ مطلب در بهمن ۱۳۹۱ ثبت شده است

۳۰
بهمن
صاحب دلى ، براى اقامه نماز به مسجدى رفت .

نمازگزاران ، همه او را شناختند؛ پس ، از او خواستند که پس از نماز، بر منبر رود و پند گوید . پذیرفت .

نماز جماعت تمام شد . چشم ها همه به سوى او بود.

مرد صاحب دل برخاست و بر پله نخست منبر نشست . بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود.

آن گاه خطاب به جماعت گفت :

مردم ! هرکس از شما که مى داند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مرد، برخیزد!

کسى برنخاست .

گفت : حالا هرکس از شما که خود را آماده مرگ کرده است ، برخیزد!

باز کسى برنخاست . گفت :

شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید؛ اما براى رفتن نیز آماده نیستید.

  • علی حسنوند
۳۰
بهمن
صاحب دلى ، براى اقامه نماز به مسجدى رفت .

نمازگزاران ، همه او را شناختند؛ پس ، از او خواستند که پس از نماز، بر منبر رود و پند گوید . پذیرفت .

نماز جماعت تمام شد . چشم ها همه به سوى او بود.

مرد صاحب دل برخاست و بر پله نخست منبر نشست . بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود.

آن گاه خطاب به جماعت گفت :

مردم ! هرکس از شما که مى داند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مرد، برخیزد!

کسى برنخاست .

گفت : حالا هرکس از شما که خود را آماده مرگ کرده است ، برخیزد!

باز کسى برنخاست . گفت :

شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید؛ اما براى رفتن نیز آماده نیستید.

  • علی حسنوند
۳۰
بهمن
صاحب دلى ، براى اقامه نماز به مسجدى رفت .

نمازگزاران ، همه او را شناختند؛ پس ، از او خواستند که پس از نماز، بر منبر رود و پند گوید . پذیرفت .

نماز جماعت تمام شد . چشم ها همه به سوى او بود.

مرد صاحب دل برخاست و بر پله نخست منبر نشست . بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود.

آن گاه خطاب به جماعت گفت :

مردم ! هرکس از شما که مى داند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مرد، برخیزد!

کسى برنخاست .

گفت : حالا هرکس از شما که خود را آماده مرگ کرده است ، برخیزد!

باز کسى برنخاست . گفت :

شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید؛ اما براى رفتن نیز آماده نیستید.

  • علی حسنوند
۲۳
بهمن

مال‌های حرامی که به صورت روزانه با آن‌ها سر و کار داریم

روی لینک زیر کلیک کرده و فایل را دانلود کنید لطفا


دانلود


ما گاهی فکر می‌کنیم فقط کسی که ربا می‌دهد و می‌گیرد مال حرام می‌خورد!

مثلاً یک عادت بدی که بین خیلی از دوستان باب شده شیرینی گرفتن از یکدیگر هنگام خرید چیزی یا موفقیت است.

حکم آن‌ را در این فایل صوتی بشنوید.

یا مثلاً شرکت کردن در مهمانی بدون دعوت، پول دادن به گدا از روی دفع شرش و یا رودربایستی که رضایت از این کار نداریم و غیره... مباحثی است که در این ۸ دقیقه استاد عابدی بحث می‌شود.

  • علی حسنوند
۲۳
بهمن

مال‌های حرامی که به صورت روزانه با آن‌ها سر و کار داریم

روی لینک زیر کلیک کرده و فایل را دانلود کنید لطفا


دانلود


ما گاهی فکر می‌کنیم فقط کسی که ربا می‌دهد و می‌گیرد مال حرام می‌خورد!

مثلاً یک عادت بدی که بین خیلی از دوستان باب شده شیرینی گرفتن از یکدیگر هنگام خرید چیزی یا موفقیت است.

حکم آن‌ را در این فایل صوتی بشنوید.

یا مثلاً شرکت کردن در مهمانی بدون دعوت، پول دادن به گدا از روی دفع شرش و یا رودربایستی که رضایت از این کار نداریم و غیره... مباحثی است که در این ۸ دقیقه استاد عابدی بحث می‌شود.

  • علی حسنوند
۲۳
بهمن

مال‌های حرامی که به صورت روزانه با آن‌ها سر و کار داریم

روی لینک زیر کلیک کرده و فایل را دانلود کنید لطفا


دانلود


ما گاهی فکر می‌کنیم فقط کسی که ربا می‌دهد و می‌گیرد مال حرام می‌خورد!

مثلاً یک عادت بدی که بین خیلی از دوستان باب شده شیرینی گرفتن از یکدیگر هنگام خرید چیزی یا موفقیت است.

حکم آن‌ را در این فایل صوتی بشنوید.

یا مثلاً شرکت کردن در مهمانی بدون دعوت، پول دادن به گدا از روی دفع شرش و یا رودربایستی که رضایت از این کار نداریم و غیره... مباحثی است که در این ۸ دقیقه استاد عابدی بحث می‌شود.

  • علی حسنوند
۲۱
بهمن

  • علی حسنوند
۰۸
بهمن

بومیان آمازون روش جالبی برای شکار میمون دارند بدینصورت که نارگیل را از دو طرف سوراخ می کنند، یک طرف کوچک تر در حدی که بتوانند یک طناب را از آن عبور دهند و یک طرف کمی درشت تر در حدی که دست یک میمون به زور از آن رد شود. از طرف کوچک تر طنابی که انتهایش را گره زده اند رد می کنند و بعد طناب را به تنه درخت می بندند تا اینطوری میمون نتواند جر بزند و نارگیل را با خودش ببرد. سپس توی نارگیل خالی شده چند تا سنگریزه می اندازند و چند بار تکانش می دهند تا صدایش خوب در جنگل بپیچد ... تله آماده است.

میمون ها که شهوت کنجکاوی دیوانه شان کرده تا ببینند این چیست که این جوری صدا می دهد، می آیند و دستشان را می کنند توی نارگیل و سنگریزه ها را توی مشتشان می گیرند تا بیرونشان بیاورند، اما مشت بسته شان از سوراخ رد نمی شود. میمون ها اگر فقط مشتشان را باز کنند و از سنگریزه های بی ارزش دل بکنند، آزاد می شوند ولی به هیچ قیمتی حاضر نیستند چیزی را که بدست آورده اند از دست بدهند. آن قدر تقلا می کنند و خودشان را به زمین و آسمان می زنند که فردا وقتی صیاد می آید بدن های بی حالشان را به راحتی (عین آب خوردن) جمع می کند و توی قفس می اندازد.

این میمون ها چند خاصیت جالب دیگر هم دارند. اولا وقتی می بینند یک هم نوعشان گیر کرده و دارد جیغ و ویغ می کند باز هم برای کنجکاوی می روند سراغ نارگیل بغلی و چند دقیقه بعد خودشان هم در حال جیغ و ویغ اند. ثانیا بومی ها اگر میمونی اضافه بر تعداد مورد نیازشان گیر افتاده باشد، آزادش می کنند اما وقتی فردا دوباره برای شکار می آیند باز همین میمون ها گیر می افتند و جیغ و ویغشان در می آید. این داستان قرن هاست که در جریان است! اما حق ندارید فکر کنید که این میمون ها از خنگیشان است که هر روزه توی این دام ها می افتند، اتفاقا خیلی هم ادعای هوش و استعدادشان می شود.

آیا دور و بر خود ما پر از نارگیل های سوراخ داری هست؟
نکند دستهای ما هم جایی گیر کرده وخودمان متوجه نیستیم!
آیا هر کنجکاویی را باید پیگیری کرد؟
سنکریزه من کدام است؟

  • علی حسنوند
۰۷
بهمن

  • علی حسنوند