پاتوق بچه شیعه ها 2

صفای قدم بر وبچه های شیعه

پاتوق بچه شیعه ها 2

صفای قدم بر وبچه های شیعه

باید ازخودتان شروع کنید

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
پیوندها

۷۱ مطلب در اسفند ۱۳۹۲ ثبت شده است

۱۵
اسفند
بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از وجوه اعجاز قرآن تحدی است. یعنی مبارزه طلبی است. یعنی این اگر در حقانیت قرآن شک دارید سوره ای مثل سوره های قرآن بیاورید .

یکی از کسانی که به مبارزه قرآن رفته شخصی است به نام مسلیمه کذاب که سعی کرد سوره ای همانند سوره های قرآن بیاورد.

سوره او این بود:

انا اعطیناک الجماهر، فصل لربک و هاجر و انّ مبغضک رجلٌ کافر

برای پاسخ به این مبارزه با قرآن به چند نکته توجه کنید:


وقتی به کسی گفته میشود کتابی مثل کتاب شهید مطهری بنویس منظور این نیست که دقیقا کتابی به تعداد فصل ها و به سبک نویسندگی  ایشان  بنویسی بلکه در این گونه موارد منظور این است که کتابی به دقت کتاب های ایشان و به مفیدی و و راه گشایی کتاب های ایشان بنویس.

در بحث تحدی هم وقتی گفته میشود مثل قرآن یا سوره ای مثل سوره های قرآن بیاورید منظور این نیست که حتما با همان اسلوب وهمان ادبیات باشد بلکه آنچه مهم است فصاحت وبلاغت یعنی شیوایی و رسایی کلام است واین که همانند قرآن راه سعادت را نشان دهد و حاوی نکات عمیق علمی وانسان شناسی و جامعه شناسی و حقوقی و ...باشد.

پس حداقل دو ملاک برای همانندی با قرآن لازم است
1)  از نظر فصاحت وبلاغت در حد قرآن باشد
2) ازنظر محتوا هم در حد قرآن باشد

این چند جمله ای که بیان کرده  .اولا سرقت ادبی محسوب میشود مثل این است که من یک چند کلمه  از یک شعر را تغییر دهم و بگویم من شاعرم.

مثلا سعدی گفته

 بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش زیک گوهرند

چو عضوی به در آورد روزگار دگرعضو ها را نماند قرار

حال اگر کسی بیاید و اشعار زیر را بخواند:


بنی آدم افراد یک ملتند که در آفرینش زیک علتند
چو چشمت بدرد آورد روزگار برو دکتر حاذقی را بیار

بعد بگوید من هم شاعری هستم مثل سعدی

قطعا خود شما از او نخواهی پذیرفت و خواهی گفت توفقط یک تقلید بی مایه کرده ای و حرف او برای شما صرفا یک طنز خواهد بود.

در مورد قرآن همینطور است وقتی کسی آمده واز سبک قرآن تبعیت کرده بدون این که خود هیچ خلاقیتی داشته باشد تازه سطح زیبایی کلام را هم به شدت تقلیل داده و دیگر از آن معانی عمیق و متعالی خبری نیست چگونه میتوان آن را همانند آوری دانست.اصلا خود تقلید از سبک قرآندر این سوره تقلبی اعلام عجز نویسنده آن است واگر خود خلاقیتی در این حد داشت باید سبکی به زیبایی قرآن ابداع میکرد.


این جملات علاوه بر این که کاملا از روی سوره کوثر کپی بردای شده از لحاظ محتوایی واقعا هیچ سخن تازه و مهمی در برندارد واساسا معنی خاصی هم ندارد در حالی که سوره کوثر را اگر با توجه به شان نزول آن مطالعه کنید خواهید دید که چه معانی بلندی را در بر دارد. ودر پاسخ به کسانی که پیامبر ص را ابتر(بی دنباله به معنای نداشتن فرزند پسر) می نامیدند چگونه پاسخ دندان شکن داده و می فرماید 
إنا أعطینک الکوثر     /    ما به تو کوثر (خیر و برکت فراوان) عطا کردیم
فصل لربک و انحر      /   اکنون که چنین است براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى کن
إن شانئک هو الا بتر   /    مسلماً دشمن تو ابتر و بلا عقب است

ویکی از اعجازهای این سوره این است که خبر میدهد از این که در آینده هیچ نشانی از نسل کسانی که تو را دشمنی کردند یافت نخواهد شد و در تاریخ هیچ نشانی از آن طایفه باقی نماند در حالی که فرزندان حضرت رسول به عنوان سادات در همه دنیا پراکنده شده اند ومشخص هستند.

علی حسنوند

منبع:http://shia-patogh.blogfa.com/post/368


  • علی حسنوند
۱۴
اسفند
بسم الله الرحمن الرحیم

بحثی که مرحوم علامه طباطبایی (ره) در مساله تعدد زوجات رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در تفسیر شریف المیزان آورده اند را تقدیم حضور شما دوست عزیز می نماییم. برای تفصیل بحث به ترجمه المیزان، ج‏4، ص 308 مراجعه فرمایید.

یکى دیگر از اعتراضاتى که (از سوى کلیسا) بر مساله تعدد زوجات رسول خدا (ص) شده این است که (اصحاب کلیسا) گفته ‏اند: تعدد زوجات جز حرص در شهوترانى و بى طاقتى در برابر طغیان شهوت هیچ انگیزه دیگرى ندارد و رسول خدا (ص) براى همین جهت تعدد زوجات را براى امتش تجویز کرد و حتى خودش به آن مقدارى که براى امت خود تجویز نموده (چهار همسر) اکتفاء ننموده و عدد همسرانش را به نه نفر رسانید. ....:

ابتدا لازم است که نظر ایراد و اشکال کننده را به این نکته معطوف بداریم که تعدد زوجات رسول خدا (ص) به این سادگى‏ ها که آنان خیال کرده‏اند نبوده و انگیزه آن جناب از این کار زیاده روى در زن دوستى و شهوترانى نبوده است، بلکه در طول زندگى و حیاتش هر یک از زنان را که اختیار مى‏ کرده، به طرز خاصى بوده است.

اولین ازدواج آن حضرت با خدیجه کبری (علیها السلام) بوده، و حدود بیست سال و اندى از عمر شریفش را (که تقریبا یک ثلث از عمر آن جناب است) تنها با این یک همسر گذراند و به او اکتفاء نمود، که سیزده سال از این مدت بعد از نبوت و قبل از هجرتش (از مکه به مدینه) بوده. آن گاه- در حالى که- هیچ همسرى نداشت- از مکه به مدینه هجرت نموده و به نشر دعوت و اعلاى کلمه دین پرداخت و آن گاه با زنانى ازدواج کرد و همه این ازدواج‏ها در مدت نزدیک به ده سال انجام شد و پس از این چند ازدواج، همه زنان بر آن جناب تحریم شد، مگر همان چند نفرى که در حباله نکاحش بودند و معلوم است که چنین عملى با این خصوصیات ممکن نیست با انگیزه عشق به زن توجیه شود، چون نزدیکى و معاشرت با اینگونه زنان آن هم در اواخر عمر و آن هم از کسى که در اوان عمرش ولع و عطشى براى این کار نداشته، نمى‏تواند انگیزه آن باشد.

علاوه بر اینکه هیچ شکى نداریم در اینکه بر حسب عادت جارى، کسانى که زن دوست و اسیر دوستى آنان و خلوت با آنانند، معمولا عاشق جمال و مفتون ناز و کرشمه‏اند که جمال و ناز و کرشمه در زنان جوان است که در سن خرمى و طراوتند و سیره پیامبر اسلام از چنین حالتى حکایت نمى‏کند و عملا نیز دیدیم که بعد از دختر بکر، با بیوه زن و بعد از زنان جوان با پیره زن ازدواج کرد، یعنى بعد از ازدواج با عایشه و ام حبیبه جوان، با ام سلمه سالخورده و با زینب دختر جحش، که در آن روز بیش از پنجاه سال از عمرشان گذشته بود ازدواج کرد. پس براى یک دانشمند اهل تحقیق اگر انصاف داشته باشد، راهى جز این باقى نمى‏ماند که تعدد زوجات رسول خدا (ص) و زن گرفتنش در اول بعثت و اواخر عمر را با عواملى دیگر غیر زن دوستى و شهوترانى توجیه کند.

 رسول خدا (ص) با بعضى از همسرانش به منظور کسب نیرو و به دست آوردن اقوام بیشتر و در نتیجه به خاطر جمع‏ آورى یار و هوادار بیشتر ازدواج کرد و

با بعضى دیگر به منظور جلب نمودن و دلجویى و در نتیجه ایمن شدن از شر خویشاوندان همسر ازدواج فرمود و

با بعضى دیگر به این انگیزه ازدواج کرد که هزینه زندگیش را تکفل نماید و به دیگران بیاموزد که در حفظ ارامل و پیر زنان از فقر و مسکنت و بى کسى کوشا باشند، و مؤمنین رفتار آن جناب را در بین خود سنتى قرار دهند و

با بعضى دیگر به این منظور ازدواج کرد که با یک سنت جاهلیت مبارزه نموده و عملا آن را باطل سازد که ازدواجش با زینب دختر جحش به همین منظور بوده است، چون او نخست همسر زید بن حارثه (پسر خوانده رسول خدا ص) بود و زید او را طلاق داد و از نظر رسوم جاهلیت ازدواج با همسر پسر خوانده ممنوع بود، چون پسر خوانده در نظر عرب جاهلى حکم پسر داشت، همانطور که یک مرد نمى‏تواند همسر پسر صلبى خود را بگیرد، از نظر اعراب ازدواج با همسر پسر خوانده نیز ممنوع بود، رسول خدا (ص) با زینب ازدواج کرد تا این رسم غلط را بر اندازد، و آیاتى از قرآن در این باب نازل گردید. ...

بنابراین اگر در این خصوصیات و در جهاتى که از سیره آن جناب در اول و آخر عمرش در اول بحث آوردیم و در زهدى که آن جناب نسبت به دنیا و زینت دنیا داشت و حتى همسران خود را نیز بدان دعوت مى‏کرد دقت شود، هیچ شکى باقى نمى‏ماند در اینکه ازدواج هاى رسول خدا (ص) نظیر ازدواج هاى مردم نبوده، به اضافه اینکه رفتار آن جناب با زنان و احیاى حقوق از دست رفته آنان در قرون جاهلیت و تجدید حرمت به باد رفته‏شان و احیاى شخصیت اجتماعیشان، دلیل دیگرى است بر اینکه آن جناب زن را تنها یک وسیله براى شهوترانى مردان نمى‏ دانسته و تمام همش این بوده که زنان را از ذلت و بردگى نجات داده و به مردان بفهماند که زن نیز انسان است حتى در آخرین نفس عمرش نیز سفارش آنان را به مردان کرده و فرمود: الصلاة الصلاة و ما ملکت ایمانکم لا تکلفوهم ما لا یطیقون، اللَّه اللَّه فى النساء فانهن عوان فى ایدیکم _ نماز، نماز و بردگانى که در ملک شمایند زنهار که ما فوق طاقتشان بر آنان تحمیل نکنید، خدا را خدا را در زنان که آنان مقهور و زیر دست شمایند. (سیره حلبى ج 3 ص 473) و سیره‏اى که آن جناب در رعایت عدالت بین زنان و حسن معاشرتشان و مراقبت حال آنان داشت مختص به خود آن جناب بود

و اما اینکه چرا براى آن جناب بیش از چهار زن جایز بوده، پاسخش این است که این حکم مانند روزه وصال یعنى چند روز به یک افطار روزه گرفتن، از مختصات آن جناب است و براى احدى از امت جایز نیست، و این مساله براى همه امت روشن بود و به همین جهت دشمنانش مجال نداشتند که به خاطر آن و به جهت تعدد زوجات بر آن جناب خرده بگیرند، با اینکه همواره منتظر بودند از او عملى بر خلاف انتظار ببینند و آن را جار بزنند.(ترجمه المیزان، ج‏4، ص312).




  • علی حسنوند
۱۴
اسفند
بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از وجوه اعجاز قرآن تحدی است. یعنی مبارزه طلبی است. یعنی این اگر در حقانیت قرآن شک دارید سوره ای مثل سوره های قرآن بیاورید .

یکی از کسانی که به مبارزه قرآن رفته شخصی است به نام مسلیمه کذاب که سعی کرد سوره ای همانند سوره های قرآن بیاورد.

سوره او این بود:

انا اعطیناک الجماهر، فصل لربک و هاجر و انّ مبغضک رجلٌ کافر

برای پاسخ به این مبارزه با قرآن به چند نکته توجه کنید:


وقتی به کسی گفته میشود کتابی مثل کتاب شهید مطهری بنویس منظور این نیست که دقیقا کتابی به تعداد فصل ها و به سبک نویسندگی  ایشان  بنویسی بلکه در این گونه موارد منظور این است که کتابی به دقت کتاب های ایشان و به مفیدی و و راه گشایی کتاب های ایشان بنویس.

در بحث تحدی هم وقتی گفته میشود مثل قرآن یا سوره ای مثل سوره های قرآن بیاورید منظور این نیست که حتما با همان اسلوب وهمان ادبیات باشد بلکه آنچه مهم است فصاحت وبلاغت یعنی شیوایی و رسایی کلام است واین که همانند قرآن راه سعادت را نشان دهد و حاوی نکات عمیق علمی وانسان شناسی و جامعه شناسی و حقوقی و ...باشد.

پس حداقل دو ملاک برای همانندی با قرآن لازم است
1)  از نظر فصاحت وبلاغت در حد قرآن باشد
2) ازنظر محتوا هم در حد قرآن باشد

این چند جمله ای که بیان کرده  .اولا سرقت ادبی محسوب میشود مثل این است که من یک چند کلمه  از یک شعر را تغییر دهم و بگویم من شاعرم.

مثلا سعدی گفته

 بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش زیک گوهرند

چو عضوی به در آورد روزگار دگرعضو ها را نماند قرار

حال اگر کسی بیاید و اشعار زیر را بخواند:


بنی آدم افراد یک ملتند که در آفرینش زیک علتند
چو چشمت بدرد آورد روزگار برو دکتر حاذقی را بیار

بعد بگوید من هم شاعری هستم مثل سعدی

قطعا خود شما از او نخواهی پذیرفت و خواهی گفت توفقط یک تقلید بی مایه کرده ای و حرف او برای شما صرفا یک طنز خواهد بود.

در مورد قرآن همینطور است وقتی کسی آمده واز سبک قرآن تبعیت کرده بدون این که خود هیچ خلاقیتی داشته باشد تازه سطح زیبایی کلام را هم به شدت تقلیل داده و دیگر از آن معانی عمیق و متعالی خبری نیست چگونه میتوان آن را همانند آوری دانست.اصلا خود تقلید از سبک قرآندر این سوره تقلبی اعلام عجز نویسنده آن است واگر خود خلاقیتی در این حد داشت باید سبکی به زیبایی قرآن ابداع میکرد.


این جملات علاوه بر این که کاملا از روی سوره کوثر کپی بردای شده از لحاظ محتوایی واقعا هیچ سخن تازه و مهمی در برندارد واساسا معنی خاصی هم ندارد در حالی که سوره کوثر را اگر با توجه به شان نزول آن مطالعه کنید خواهید دید که چه معانی بلندی را در بر دارد. ودر پاسخ به کسانی که پیامبر ص را ابتر(بی دنباله به معنای نداشتن فرزند پسر) می نامیدند چگونه پاسخ دندان شکن داده و می فرماید 
إنا أعطینک الکوثر     /    ما به تو کوثر (خیر و برکت فراوان) عطا کردیم
فصل لربک و انحر      /   اکنون که چنین است براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى کن
إن شانئک هو الا بتر   /    مسلماً دشمن تو ابتر و بلا عقب است

ویکی از اعجازهای این سوره این است که خبر میدهد از این که در آینده هیچ نشانی از نسل کسانی که تو را دشمنی کردند یافت نخواهد شد و در تاریخ هیچ نشانی از آن طایفه باقی نماند در حالی که فرزندان حضرت رسول به عنوان سادات در همه دنیا پراکنده شده اند ومشخص هستند.

علی حسنوند

منبع:http://shia-patogh.blogfa.com/post/368


  • علی حسنوند
۱۴
اسفند
بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از وجوه اعجاز قرآن تحدی است. یعنی مبارزه طلبی است. یعنی این اگر در حقانیت قرآن شک دارید سوره ای مثل سوره های قرآن بیاورید .

یکی از کسانی که به مبارزه قرآن رفته شخصی است به نام مسلیمه کذاب که سعی کرد سوره ای همانند سوره های قرآن بیاورد.

سوره او این بود:

انا اعطیناک الجماهر، فصل لربک و هاجر و انّ مبغضک رجلٌ کافر

برای پاسخ به این مبارزه با قرآن به چند نکته توجه کنید:


وقتی به کسی گفته میشود کتابی مثل کتاب شهید مطهری بنویس منظور این نیست که دقیقا کتابی به تعداد فصل ها و به سبک نویسندگی  ایشان  بنویسی بلکه در این گونه موارد منظور این است که کتابی به دقت کتاب های ایشان و به مفیدی و و راه گشایی کتاب های ایشان بنویس.

در بحث تحدی هم وقتی گفته میشود مثل قرآن یا سوره ای مثل سوره های قرآن بیاورید منظور این نیست که حتما با همان اسلوب وهمان ادبیات باشد بلکه آنچه مهم است فصاحت وبلاغت یعنی شیوایی و رسایی کلام است واین که همانند قرآن راه سعادت را نشان دهد و حاوی نکات عمیق علمی وانسان شناسی و جامعه شناسی و حقوقی و ...باشد.

پس حداقل دو ملاک برای همانندی با قرآن لازم است
1)  از نظر فصاحت وبلاغت در حد قرآن باشد
2) ازنظر محتوا هم در حد قرآن باشد

این چند جمله ای که بیان کرده  .اولا سرقت ادبی محسوب میشود مثل این است که من یک چند کلمه  از یک شعر را تغییر دهم و بگویم من شاعرم.

مثلا سعدی گفته

 بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش زیک گوهرند

چو عضوی به در آورد روزگار دگرعضو ها را نماند قرار

حال اگر کسی بیاید و اشعار زیر را بخواند:


بنی آدم افراد یک ملتند که در آفرینش زیک علتند
چو چشمت بدرد آورد روزگار برو دکتر حاذقی را بیار

بعد بگوید من هم شاعری هستم مثل سعدی

قطعا خود شما از او نخواهی پذیرفت و خواهی گفت توفقط یک تقلید بی مایه کرده ای و حرف او برای شما صرفا یک طنز خواهد بود.

در مورد قرآن همینطور است وقتی کسی آمده واز سبک قرآن تبعیت کرده بدون این که خود هیچ خلاقیتی داشته باشد تازه سطح زیبایی کلام را هم به شدت تقلیل داده و دیگر از آن معانی عمیق و متعالی خبری نیست چگونه میتوان آن را همانند آوری دانست.اصلا خود تقلید از سبک قرآندر این سوره تقلبی اعلام عجز نویسنده آن است واگر خود خلاقیتی در این حد داشت باید سبکی به زیبایی قرآن ابداع میکرد.


این جملات علاوه بر این که کاملا از روی سوره کوثر کپی بردای شده از لحاظ محتوایی واقعا هیچ سخن تازه و مهمی در برندارد واساسا معنی خاصی هم ندارد در حالی که سوره کوثر را اگر با توجه به شان نزول آن مطالعه کنید خواهید دید که چه معانی بلندی را در بر دارد. ودر پاسخ به کسانی که پیامبر ص را ابتر(بی دنباله به معنای نداشتن فرزند پسر) می نامیدند چگونه پاسخ دندان شکن داده و می فرماید 
إنا أعطینک الکوثر     /    ما به تو کوثر (خیر و برکت فراوان) عطا کردیم
فصل لربک و انحر      /   اکنون که چنین است براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى کن
إن شانئک هو الا بتر   /    مسلماً دشمن تو ابتر و بلا عقب است

ویکی از اعجازهای این سوره این است که خبر میدهد از این که در آینده هیچ نشانی از نسل کسانی که تو را دشمنی کردند یافت نخواهد شد و در تاریخ هیچ نشانی از آن طایفه باقی نماند در حالی که فرزندان حضرت رسول به عنوان سادات در همه دنیا پراکنده شده اند ومشخص هستند.

علی حسنوند

منبع:http://shia-patogh.blogfa.com/post/368


  • علی حسنوند
۱۲
اسفند
بسم الله الرحمن الرحیم

قرآن ویژگی هایی دارد که نشان می دهد نمی تواند نوشته یک انسان باشد .زیرا هر انسان ها هر قدر هم توانمند باشد محدودیت هایی ویژه خود دارند که نمیتواند بسیاری از کارها را انجام دهد.

پس اگر ما اعجاز و فرا بشری بودن قرآن را اثبات کنیم ونشان دهیم که نمی تواند کار یک انسان باشد علاوه بر این که نشان داده ایم قرآن ساخته پیامبر اسلام (ص) نیست  خود بخود حقانیت  حضرت محمد (ص) و کلام الهی بودن قرآن اثبات می شود.

چند نمونه از این ویژگی ها قران که علامت الهی بودن آن است را برمی شماریم:

1) ویژگی ادبی قرآن
ادبیات قرآن به گونه ای است که برجسته ترین ادیبان عرب را سخت شگفت‏زده ساخته است و سرسخت‏ ترین دشمنان پیامبر (مانند ولید) بر فرابشرى بودن اسلوب زیبا و ترکیب بدیع آهنگ بى‏ نظیر قرآن اعتراف کرده ‏اند.

عرب جاهلی، چنان از فصاحت و بلاغتی برخوردار بودند که همه ساله برای خود المپیاد ادبی برگزار می‌کردند. آنچه از تاریخ عرب استفاده می‌شود این است که بعد از نزول قرآن، فضای ادبی جزیره العرب، شدیدا تحت تأثیر فصاحت و بلاغت کلام الهی قرار گرفت، به گونه‌ای که بساط چنان گردهم‌آیی‌ها و جشنواره‌های ادبی برچیده شد.

علت اصلی نسبت‌های ناروایی مثل، ساحر، کاهن و... به پیامبر (ص)نفوذ عجیب و خارق‌العاده آیات قرآن بود که با فصاحت و بلاغت عجیبش دل‌ها را به سوی خود جذب می‌کرد و بازار شاعران و قصه‌گویان جاهلی را کساد و بی رونق می‌نمود، به گونه‌ای که نمی‌توانستند این نفوذ را یک امر عادی تلقی کنند و برای آن واژه‌ای جز واژه "سحر" به ذهن‌شان نرسید.

هر چند آن‌ها با این نسبت می‌خواستند پرده بر روی حقیقتی آشکار بکشند و اعجاز الهی را انکار کنند، ولی با این سخن خود، ناخودآگاه، به عظمت قرآن اعتراف می‌کردند و اعتراف می‌کردند که جاذبه سحرآسایی دارد!

حتی قرآن منکران را دعوت کرده تا اگر در معجزه و خدایی بودن قرآن شک دارند آیاتی مثل قرآن بیاورند ولی با این وجود هرگز منکران نتوانسته اند آیاتی زیبا و دقیق مثل قرآن بیاورند وهر وقت اقدامی کرده اند با اشکالات فراوان ادیبان و متخصصان مواجه شده اند و شکست خورده اند.اگر قرآن یک پدیده بشری بود سایر انسان ها می توانستند حداقل مقدار کمی وآیاتی محدود مانند آن را خلق کنند.

2) رازهای علمی نهفته در قرآن

درقرآن بسیاری مسائل تجربی مطرح شده است که در زمان پیامبر اسلام هنوز کشف نشده بود و همین نشان از الهی بودن قرآن دارد به تعدادی از این رازها فقط اشاره میکنم:

1 ترکیب خاص نباتات (آیه 19، سوره حجر)
2 تلقیح نباتات (آیه 22، همین سوره)
3 قانون زوجیت و تعمیم آن به عالم نباتات (آیه 3، سوره رعد)
4 حرکت وضعى و انتقالى زمین (آیه 53، سوره طه)
5 وجود یک قاره دیگر غیر از قاره‏هاى شناخته شده آن روز (آیه 17، سوره رحمن)
6 اصل کروى بودن زمین (آیه 40، سوره معارج)
7 ارتباط بین پدیده‏هاى جوى (آیه 164، سوره بقره و آیه 5 سوره جاثیه).

اگر پیامبر از سوی خدا نباشد و قرآن از سوی خدا نباشد کاملا واضح است که پیامبر نمی تواند این رازها  که قرن ها بعد به وسیله دانشمندان کشف شد را بیان کند.



3)هماهنگى و عدم اختلاف

قرآن کریم، کتابى است که در طول بیست و سه سال رسالت پیامبر اکرم (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) که دورانى بحرانى و پرماجرا و توأم با فراز و نشیبها و حوادث تلخ و شیرین فراوان بود نازل گردید ولى این دگرگونی هاى عجیب، تأثیرى در انسجام مطالب و شیوه اعجازآمیز آن نگذاشت. و همین هماهنگى و یکنواختى آن از نظر شکل و محتوى، جهت دیگرى از جهات اعجاز بشمار مى‌رود که مانند دو جهت دیگر، در خود قرآن به آن، اشاره شده است در آنجا که مى‌فرماید: "أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً کَثِیراً".

توضیح آنکه: هر انسانى دست کم، دستخوش دو نوع دگرگونى قرار مى‌گیرد: یکى آنکه تدریجاً بر معلومات و مهارت هایش افزوده مى‌شود و افزایش دانش ها و توانشها در سخنانش انعکاس مى‌یابد و طبعاً در فاصله زمانى بیست ساله، تفاوت و اختلاف چشمگیرى بین گفتارهایشان نمایان مى‌گردد.

دیگر، آنکه حوادث گوناگون زندگى، موجب پیدایش حالات روانى و احساسات و عواطف مختلفى از قبیل بیم و امید غم و شادى و هیجان و آرامش مى‌شود و اختلاف این حالات، تأثیر بسزایى در اندیشه و گفتار و کردار شخص مى‌گذارد و طبعاً با شدت یافتن این دگرگونیها، سخنان وى هم دچار اختلاف شدیدى مى‌گردد. و در حقیقت تغییرات گفتار، تابعى از تغییرات حالات روانى است که آنها هم به نوبه خود، تابع اوضاع و احوال طبیعى و اجتماعى مى‌باشد.(آموزش عقاید /آیت الله مصباح یزدی)

4) اُمّى بودن آورنده

قرآن کریم، کتابى است که با وجود کوچکى نسبى حجم، مشتمل بر انواعى از معارف و علوم و احکام و قوانین فردى و اجتماعى است و بررسى کامل هر دسته از آنها نیازمند به گروههاى متخصصى است که در طول سالیان دراز، به تحقیق و تلاش علمى درباره آنها بپردازند و تدریجاً رازهاى نهفته آنرا کشف کنند و به حقایق بیشترى دست یابند هر چند کشف همه حقایق و اسرار آن، جز بوسیله کسانى که داراى علم الهى و تأیید خدایى باشند میسّر نخواهد بود.

این مجموعه هاى گوناگون که شامل ژرفترین و بلندترین معارف، و والاترین و ارزشمندترین دستورات اخلاقى، و عادلانه ترین و استوارترین قوانین حقوقى و جزائى، و حکیمانه ترین مناسک عبادى و احکام فردى و اجتماعى، و سودمندترین مواعظ و اندرزها، و آموزنده ترین نکات تاریخى، و سازنده ترین شیوه هاى تعلیم و تربیت، و در یک جمله: حاوى همه اصول مورد نیاز بشر براى سعادت دنیا و آخرت است با اسلوبى بدیع و بى سابقه، در هم آمیخته شده، به گونه‌اى که همه قشرهاى جامعه بتوانند به فراخور استعدادشان از آن، بهره‌مند شوند.

فراهم آوردن همه این معارف و حقایق در چنین مجموعه اى، فراتر از توان انسانهاى عادى است. ولى آنچه بر شگفتى آن مى‌افزاید این است که این کتاب عظیم بوسیله یک فرد درس نخوانده و تعلیم ندیده که هرگز قلمى بر کاغذ نیاورده و در محیطى دور از تمدن و فرهنگ، پرورش یافته بود عرضه شد. و عجیب‌تر آنکه در زندگى چهل ساله قبل از بعثتش نمونه‌اى از این سخنان، از وى شنیده نشده بود و در دوران رسالتش هم آنچه را بعنوان وحى الهى، ارائه مى‌کرد اسلوب ویژه و هماهنگ و موزونى داشت که کاملا آنرا از دیگر سخنانش متمایز مى‌ساخت و تفاوت آشکارى میان این کتاب با سایر سخنان وى مشهود و محسوس بود.بطوریکه کسانی که با قرآن سر وکار دارند به راحتی متوجه میشوند که آیات قرآن با احادیث رسیده از پیامبر تفاوت واضح وجود دارد.(آموزش عقاید /آیت الله مصباح یزدی)

دلایل دیگری نیز بر معجزه بودن قرآن وجود دارد  ولی برای رعایت اختصار به همین مقدار اکتفا می شود. مجموعا این دلایل نشان می دهند که قرآن نمی تواند کلامی بشری  و سخنان حضرت محمد (ص) باشد و علامتی است از سوی خدا برای اثبات رسالت ایشان و هدایت بشر.

  • علی حسنوند
۱۲
اسفند
بسم الله الرحمن الرحیم

قرآن ویژگی هایی دارد که نشان می دهد نمی تواند نوشته یک انسان باشد .زیرا هر انسان ها هر قدر هم توانمند باشد محدودیت هایی ویژه خود دارند که نمیتواند بسیاری از کارها را انجام دهد.

پس اگر ما اعجاز و فرا بشری بودن قرآن را اثبات کنیم ونشان دهیم که نمی تواند کار یک انسان باشد علاوه بر این که نشان داده ایم قرآن ساخته پیامبر اسلام (ص) نیست  خود بخود حقانیت  حضرت محمد (ص) و کلام الهی بودن قرآن اثبات می شود.

چند نمونه از این ویژگی ها قران که علامت الهی بودن آن است را برمی شماریم:

1) ویژگی ادبی قرآن
ادبیات قرآن به گونه ای است که برجسته ترین ادیبان عرب را سخت شگفت‏زده ساخته است و سرسخت‏ ترین دشمنان پیامبر (مانند ولید) بر فرابشرى بودن اسلوب زیبا و ترکیب بدیع آهنگ بى‏ نظیر قرآن اعتراف کرده ‏اند.

عرب جاهلی، چنان از فصاحت و بلاغتی برخوردار بودند که همه ساله برای خود المپیاد ادبی برگزار می‌کردند. آنچه از تاریخ عرب استفاده می‌شود این است که بعد از نزول قرآن، فضای ادبی جزیره العرب، شدیدا تحت تأثیر فصاحت و بلاغت کلام الهی قرار گرفت، به گونه‌ای که بساط چنان گردهم‌آیی‌ها و جشنواره‌های ادبی برچیده شد.

علت اصلی نسبت‌های ناروایی مثل، ساحر، کاهن و... به پیامبر (ص)نفوذ عجیب و خارق‌العاده آیات قرآن بود که با فصاحت و بلاغت عجیبش دل‌ها را به سوی خود جذب می‌کرد و بازار شاعران و قصه‌گویان جاهلی را کساد و بی رونق می‌نمود، به گونه‌ای که نمی‌توانستند این نفوذ را یک امر عادی تلقی کنند و برای آن واژه‌ای جز واژه "سحر" به ذهن‌شان نرسید.

هر چند آن‌ها با این نسبت می‌خواستند پرده بر روی حقیقتی آشکار بکشند و اعجاز الهی را انکار کنند، ولی با این سخن خود، ناخودآگاه، به عظمت قرآن اعتراف می‌کردند و اعتراف می‌کردند که جاذبه سحرآسایی دارد!

حتی قرآن منکران را دعوت کرده تا اگر در معجزه و خدایی بودن قرآن شک دارند آیاتی مثل قرآن بیاورند ولی با این وجود هرگز منکران نتوانسته اند آیاتی زیبا و دقیق مثل قرآن بیاورند وهر وقت اقدامی کرده اند با اشکالات فراوان ادیبان و متخصصان مواجه شده اند و شکست خورده اند.اگر قرآن یک پدیده بشری بود سایر انسان ها می توانستند حداقل مقدار کمی وآیاتی محدود مانند آن را خلق کنند.

2) رازهای علمی نهفته در قرآن

درقرآن بسیاری مسائل تجربی مطرح شده است که در زمان پیامبر اسلام هنوز کشف نشده بود و همین نشان از الهی بودن قرآن دارد به تعدادی از این رازها فقط اشاره میکنم:

1 ترکیب خاص نباتات (آیه 19، سوره حجر)
2 تلقیح نباتات (آیه 22، همین سوره)
3 قانون زوجیت و تعمیم آن به عالم نباتات (آیه 3، سوره رعد)
4 حرکت وضعى و انتقالى زمین (آیه 53، سوره طه)
5 وجود یک قاره دیگر غیر از قاره‏هاى شناخته شده آن روز (آیه 17، سوره رحمن)
6 اصل کروى بودن زمین (آیه 40، سوره معارج)
7 ارتباط بین پدیده‏هاى جوى (آیه 164، سوره بقره و آیه 5 سوره جاثیه).

اگر پیامبر از سوی خدا نباشد و قرآن از سوی خدا نباشد کاملا واضح است که پیامبر نمی تواند این رازها  که قرن ها بعد به وسیله دانشمندان کشف شد را بیان کند.



3)هماهنگى و عدم اختلاف

قرآن کریم، کتابى است که در طول بیست و سه سال رسالت پیامبر اکرم (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) که دورانى بحرانى و پرماجرا و توأم با فراز و نشیبها و حوادث تلخ و شیرین فراوان بود نازل گردید ولى این دگرگونی هاى عجیب، تأثیرى در انسجام مطالب و شیوه اعجازآمیز آن نگذاشت. و همین هماهنگى و یکنواختى آن از نظر شکل و محتوى، جهت دیگرى از جهات اعجاز بشمار مى‌رود که مانند دو جهت دیگر، در خود قرآن به آن، اشاره شده است در آنجا که مى‌فرماید: "أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً کَثِیراً".

توضیح آنکه: هر انسانى دست کم، دستخوش دو نوع دگرگونى قرار مى‌گیرد: یکى آنکه تدریجاً بر معلومات و مهارت هایش افزوده مى‌شود و افزایش دانش ها و توانشها در سخنانش انعکاس مى‌یابد و طبعاً در فاصله زمانى بیست ساله، تفاوت و اختلاف چشمگیرى بین گفتارهایشان نمایان مى‌گردد.

دیگر، آنکه حوادث گوناگون زندگى، موجب پیدایش حالات روانى و احساسات و عواطف مختلفى از قبیل بیم و امید غم و شادى و هیجان و آرامش مى‌شود و اختلاف این حالات، تأثیر بسزایى در اندیشه و گفتار و کردار شخص مى‌گذارد و طبعاً با شدت یافتن این دگرگونیها، سخنان وى هم دچار اختلاف شدیدى مى‌گردد. و در حقیقت تغییرات گفتار، تابعى از تغییرات حالات روانى است که آنها هم به نوبه خود، تابع اوضاع و احوال طبیعى و اجتماعى مى‌باشد.(آموزش عقاید /آیت الله مصباح یزدی)

4) اُمّى بودن آورنده

قرآن کریم، کتابى است که با وجود کوچکى نسبى حجم، مشتمل بر انواعى از معارف و علوم و احکام و قوانین فردى و اجتماعى است و بررسى کامل هر دسته از آنها نیازمند به گروههاى متخصصى است که در طول سالیان دراز، به تحقیق و تلاش علمى درباره آنها بپردازند و تدریجاً رازهاى نهفته آنرا کشف کنند و به حقایق بیشترى دست یابند هر چند کشف همه حقایق و اسرار آن، جز بوسیله کسانى که داراى علم الهى و تأیید خدایى باشند میسّر نخواهد بود.

این مجموعه هاى گوناگون که شامل ژرفترین و بلندترین معارف، و والاترین و ارزشمندترین دستورات اخلاقى، و عادلانه ترین و استوارترین قوانین حقوقى و جزائى، و حکیمانه ترین مناسک عبادى و احکام فردى و اجتماعى، و سودمندترین مواعظ و اندرزها، و آموزنده ترین نکات تاریخى، و سازنده ترین شیوه هاى تعلیم و تربیت، و در یک جمله: حاوى همه اصول مورد نیاز بشر براى سعادت دنیا و آخرت است با اسلوبى بدیع و بى سابقه، در هم آمیخته شده، به گونه‌اى که همه قشرهاى جامعه بتوانند به فراخور استعدادشان از آن، بهره‌مند شوند.

فراهم آوردن همه این معارف و حقایق در چنین مجموعه اى، فراتر از توان انسانهاى عادى است. ولى آنچه بر شگفتى آن مى‌افزاید این است که این کتاب عظیم بوسیله یک فرد درس نخوانده و تعلیم ندیده که هرگز قلمى بر کاغذ نیاورده و در محیطى دور از تمدن و فرهنگ، پرورش یافته بود عرضه شد. و عجیب‌تر آنکه در زندگى چهل ساله قبل از بعثتش نمونه‌اى از این سخنان، از وى شنیده نشده بود و در دوران رسالتش هم آنچه را بعنوان وحى الهى، ارائه مى‌کرد اسلوب ویژه و هماهنگ و موزونى داشت که کاملا آنرا از دیگر سخنانش متمایز مى‌ساخت و تفاوت آشکارى میان این کتاب با سایر سخنان وى مشهود و محسوس بود.بطوریکه کسانی که با قرآن سر وکار دارند به راحتی متوجه میشوند که آیات قرآن با احادیث رسیده از پیامبر تفاوت واضح وجود دارد.(آموزش عقاید /آیت الله مصباح یزدی)

دلایل دیگری نیز بر معجزه بودن قرآن وجود دارد  ولی برای رعایت اختصار به همین مقدار اکتفا می شود. مجموعا این دلایل نشان می دهند که قرآن نمی تواند کلامی بشری  و سخنان حضرت محمد (ص) باشد و علامتی است از سوی خدا برای اثبات رسالت ایشان و هدایت بشر.

  • علی حسنوند
۱۲
اسفند
بسم الله الرحمن الرحیم

قرآن ویژگی هایی دارد که نشان می دهد نمی تواند نوشته یک انسان باشد .زیرا هر انسان ها هر قدر هم توانمند باشد محدودیت هایی ویژه خود دارند که نمیتواند بسیاری از کارها را انجام دهد.

پس اگر ما اعجاز و فرا بشری بودن قرآن را اثبات کنیم ونشان دهیم که نمی تواند کار یک انسان باشد علاوه بر این که نشان داده ایم قرآن ساخته پیامبر اسلام (ص) نیست  خود بخود حقانیت  حضرت محمد (ص) و کلام الهی بودن قرآن اثبات می شود.

چند نمونه از این ویژگی ها قران که علامت الهی بودن آن است را برمی شماریم:

1) ویژگی ادبی قرآن
ادبیات قرآن به گونه ای است که برجسته ترین ادیبان عرب را سخت شگفت‏زده ساخته است و سرسخت‏ ترین دشمنان پیامبر (مانند ولید) بر فرابشرى بودن اسلوب زیبا و ترکیب بدیع آهنگ بى‏ نظیر قرآن اعتراف کرده ‏اند.

عرب جاهلی، چنان از فصاحت و بلاغتی برخوردار بودند که همه ساله برای خود المپیاد ادبی برگزار می‌کردند. آنچه از تاریخ عرب استفاده می‌شود این است که بعد از نزول قرآن، فضای ادبی جزیره العرب، شدیدا تحت تأثیر فصاحت و بلاغت کلام الهی قرار گرفت، به گونه‌ای که بساط چنان گردهم‌آیی‌ها و جشنواره‌های ادبی برچیده شد.

علت اصلی نسبت‌های ناروایی مثل، ساحر، کاهن و... به پیامبر (ص)نفوذ عجیب و خارق‌العاده آیات قرآن بود که با فصاحت و بلاغت عجیبش دل‌ها را به سوی خود جذب می‌کرد و بازار شاعران و قصه‌گویان جاهلی را کساد و بی رونق می‌نمود، به گونه‌ای که نمی‌توانستند این نفوذ را یک امر عادی تلقی کنند و برای آن واژه‌ای جز واژه "سحر" به ذهن‌شان نرسید.

هر چند آن‌ها با این نسبت می‌خواستند پرده بر روی حقیقتی آشکار بکشند و اعجاز الهی را انکار کنند، ولی با این سخن خود، ناخودآگاه، به عظمت قرآن اعتراف می‌کردند و اعتراف می‌کردند که جاذبه سحرآسایی دارد!

حتی قرآن منکران را دعوت کرده تا اگر در معجزه و خدایی بودن قرآن شک دارند آیاتی مثل قرآن بیاورند ولی با این وجود هرگز منکران نتوانسته اند آیاتی زیبا و دقیق مثل قرآن بیاورند وهر وقت اقدامی کرده اند با اشکالات فراوان ادیبان و متخصصان مواجه شده اند و شکست خورده اند.اگر قرآن یک پدیده بشری بود سایر انسان ها می توانستند حداقل مقدار کمی وآیاتی محدود مانند آن را خلق کنند.

2) رازهای علمی نهفته در قرآن

درقرآن بسیاری مسائل تجربی مطرح شده است که در زمان پیامبر اسلام هنوز کشف نشده بود و همین نشان از الهی بودن قرآن دارد به تعدادی از این رازها فقط اشاره میکنم:

1 ترکیب خاص نباتات (آیه 19، سوره حجر)
2 تلقیح نباتات (آیه 22، همین سوره)
3 قانون زوجیت و تعمیم آن به عالم نباتات (آیه 3، سوره رعد)
4 حرکت وضعى و انتقالى زمین (آیه 53، سوره طه)
5 وجود یک قاره دیگر غیر از قاره‏هاى شناخته شده آن روز (آیه 17، سوره رحمن)
6 اصل کروى بودن زمین (آیه 40، سوره معارج)
7 ارتباط بین پدیده‏هاى جوى (آیه 164، سوره بقره و آیه 5 سوره جاثیه).

اگر پیامبر از سوی خدا نباشد و قرآن از سوی خدا نباشد کاملا واضح است که پیامبر نمی تواند این رازها  که قرن ها بعد به وسیله دانشمندان کشف شد را بیان کند.



3)هماهنگى و عدم اختلاف

قرآن کریم، کتابى است که در طول بیست و سه سال رسالت پیامبر اکرم (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) که دورانى بحرانى و پرماجرا و توأم با فراز و نشیبها و حوادث تلخ و شیرین فراوان بود نازل گردید ولى این دگرگونی هاى عجیب، تأثیرى در انسجام مطالب و شیوه اعجازآمیز آن نگذاشت. و همین هماهنگى و یکنواختى آن از نظر شکل و محتوى، جهت دیگرى از جهات اعجاز بشمار مى‌رود که مانند دو جهت دیگر، در خود قرآن به آن، اشاره شده است در آنجا که مى‌فرماید: "أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً کَثِیراً".

توضیح آنکه: هر انسانى دست کم، دستخوش دو نوع دگرگونى قرار مى‌گیرد: یکى آنکه تدریجاً بر معلومات و مهارت هایش افزوده مى‌شود و افزایش دانش ها و توانشها در سخنانش انعکاس مى‌یابد و طبعاً در فاصله زمانى بیست ساله، تفاوت و اختلاف چشمگیرى بین گفتارهایشان نمایان مى‌گردد.

دیگر، آنکه حوادث گوناگون زندگى، موجب پیدایش حالات روانى و احساسات و عواطف مختلفى از قبیل بیم و امید غم و شادى و هیجان و آرامش مى‌شود و اختلاف این حالات، تأثیر بسزایى در اندیشه و گفتار و کردار شخص مى‌گذارد و طبعاً با شدت یافتن این دگرگونیها، سخنان وى هم دچار اختلاف شدیدى مى‌گردد. و در حقیقت تغییرات گفتار، تابعى از تغییرات حالات روانى است که آنها هم به نوبه خود، تابع اوضاع و احوال طبیعى و اجتماعى مى‌باشد.(آموزش عقاید /آیت الله مصباح یزدی)

4) اُمّى بودن آورنده

قرآن کریم، کتابى است که با وجود کوچکى نسبى حجم، مشتمل بر انواعى از معارف و علوم و احکام و قوانین فردى و اجتماعى است و بررسى کامل هر دسته از آنها نیازمند به گروههاى متخصصى است که در طول سالیان دراز، به تحقیق و تلاش علمى درباره آنها بپردازند و تدریجاً رازهاى نهفته آنرا کشف کنند و به حقایق بیشترى دست یابند هر چند کشف همه حقایق و اسرار آن، جز بوسیله کسانى که داراى علم الهى و تأیید خدایى باشند میسّر نخواهد بود.

این مجموعه هاى گوناگون که شامل ژرفترین و بلندترین معارف، و والاترین و ارزشمندترین دستورات اخلاقى، و عادلانه ترین و استوارترین قوانین حقوقى و جزائى، و حکیمانه ترین مناسک عبادى و احکام فردى و اجتماعى، و سودمندترین مواعظ و اندرزها، و آموزنده ترین نکات تاریخى، و سازنده ترین شیوه هاى تعلیم و تربیت، و در یک جمله: حاوى همه اصول مورد نیاز بشر براى سعادت دنیا و آخرت است با اسلوبى بدیع و بى سابقه، در هم آمیخته شده، به گونه‌اى که همه قشرهاى جامعه بتوانند به فراخور استعدادشان از آن، بهره‌مند شوند.

فراهم آوردن همه این معارف و حقایق در چنین مجموعه اى، فراتر از توان انسانهاى عادى است. ولى آنچه بر شگفتى آن مى‌افزاید این است که این کتاب عظیم بوسیله یک فرد درس نخوانده و تعلیم ندیده که هرگز قلمى بر کاغذ نیاورده و در محیطى دور از تمدن و فرهنگ، پرورش یافته بود عرضه شد. و عجیب‌تر آنکه در زندگى چهل ساله قبل از بعثتش نمونه‌اى از این سخنان، از وى شنیده نشده بود و در دوران رسالتش هم آنچه را بعنوان وحى الهى، ارائه مى‌کرد اسلوب ویژه و هماهنگ و موزونى داشت که کاملا آنرا از دیگر سخنانش متمایز مى‌ساخت و تفاوت آشکارى میان این کتاب با سایر سخنان وى مشهود و محسوس بود.بطوریکه کسانی که با قرآن سر وکار دارند به راحتی متوجه میشوند که آیات قرآن با احادیث رسیده از پیامبر تفاوت واضح وجود دارد.(آموزش عقاید /آیت الله مصباح یزدی)

دلایل دیگری نیز بر معجزه بودن قرآن وجود دارد  ولی برای رعایت اختصار به همین مقدار اکتفا می شود. مجموعا این دلایل نشان می دهند که قرآن نمی تواند کلامی بشری  و سخنان حضرت محمد (ص) باشد و علامتی است از سوی خدا برای اثبات رسالت ایشان و هدایت بشر.

  • علی حسنوند
۱۱
اسفند
بسم الله الرحمن الرحیم

اخلّاء" جمع خلیل است و خلیل یعنی دوست خالص یا به قول خودمان دوست جون جونی، رفیق شش دانگ و...

آیه ای از قرآن درباره دوست صمیمی هست که همیشه برایم تکان دهنده بوده وعجیب.

مضون این آیه این است که دوستان صمیمی در قیامت برای همدیگر دشمن می شوند.یعنی قیامت که باطن این دنیاست و حقایق آشکار میشود برخی دوستان صمیمی برای هم دشمن جانی می شوند و این مطلب  معنایشاین است که حقیقت دوستی آنها باعث دوری آنها از خدا شده و در حقیقت و باطن عالم از ابتدا هم دشمن همدیگر بوده اند و همدیگر را ازکمال حقیقی دور کرده اند.

البته این آیه که عرض کردم استثنایی هم زده است و متقین را استثنا کرده یعنی افراد با تقوا که دوستی آنها بر اساس تقوا باشد در قیامت هم دوست باقی می مانند.

الاخلاّء بعضهم لبعض عدو الاّ المتقین/ زخرف67


وقتی با آدم نامناسبی دوستی میکنیم حتی اگر درگناه با او همراه نشویم باز هم روحمان از او متاثر می شود. آدم  بخواهد یا  نخواهند روح او تاثیر می گیرد.

به قول آیت الله فیاضی اگر سنگ زمخت را هم کنار یک تکه یخ بگذاریم سنگ سخت اثر میپذیر و پس چگونه میشود که روح انسان با آنهمه لطافت از بودن در کنار دیگران اثر نپذیرد.

می‏رود از سینه ‏ها در سینه ‏ها         از ره پنهان صلاح و کینه ‏ها

مواظب دلهایمان باشیم که درکنار دوستهای غیر خدایی یخ نزند.

علی حسنوند

منبع:http://shia-patogh.blogfa.com/post/364

  • علی حسنوند
۱۰
اسفند
بسم الله الرحمن الرحیم


امام علیه السّلام مى‏فرماید: مردى از انصار از نظر پیامبر پنهان شد (مدتی حضور نداشت)و چون باز آمد حضرت صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم به او فرمود: چه چیز تو را از ما پنهان داشت؟

او در پاسخ عرض کرد: یا رسول اللَّه! فقر و کثرت بیمارى.

حضرت صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم به او فرمود: مگر به تو سخنى را بیاموزم که اگر آن را بگویى فقر و بیمارى از تو کناره گیرد؟ عرض کرد: آرى یا رسول اللَّه.

پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود: هر گاه صبح و شام کردى بگو: «لا حول و لا قوة الا باللَّه العلى العظیم، توکّلت على الحىّ الّذى لا یموت و الحمد لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ کَبِّرْهُ تَکْبِیراً».

آن مرد مى‏گوید: بخدا سوگند این دعا را سه روز نخواندم مگر آنکه تهیدستى و بیمارى از من دور شد.

(بهشت کافى/ترجمه روضه کافى/ 128)

  • علی حسنوند
۱۰
اسفند


کلیک کنید

دانلود نقد دکتر عباسی به دیپلماسی دکتر ظریف


ویروس اکستاکس نت چگونه به ما ضرر زد؟

مخفی ماندن توافق نامه به نفع دولت است یا به ضرر دولت؟

برگ های برنده جمهوری اسلامی در صورت حمله نظامی چیست؟

جنگ نیابتی چیست؟ جنگهای نیابتی ایران کدام بوده؟

آیا واقعا ایران با یک بمب آمریکا فلج می شود؟



  • علی حسنوند