پاتوق بچه شیعه ها 2

صفای قدم بر وبچه های شیعه

پاتوق بچه شیعه ها 2

صفای قدم بر وبچه های شیعه

باید ازخودتان شروع کنید

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
پیوندها

۲۰ مطلب با موضوع «بزرگان» ثبت شده است

۰۳
ارديبهشت
جوانی نزد شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی آمد و گفت : سه قفل در زندگی ام وجود دارد و سه کلید از شما می خواهم.

قفل اول اینست که دوست دارم یک ازدواج سالم داشته باشم.

قفل دوم اینکه دوست دارم کارم برکت داشته باشد.

قفل سوم اینکه دوست دارم عاقبت بخیر شوم.


شیخ نخودکی فرمود برای قفل اول، نمازت را اول وقت بخوان.

برای قفل دوم نمازت را اول وقت بخوان.

و برای قفل سوم نمازت را اول وقت بخوان.


جوان عرض کرد: سه قفل با یک کلید؟؟!

شیخ نخودکی فرمود : 

نماز اول وقت شاه کلید است!




  • علی حسنوند
۰۳
ارديبهشت
جوانی نزد شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی آمد و گفت : سه قفل در زندگی ام وجود دارد و سه کلید از شما می خواهم.

قفل اول اینست که دوست دارم یک ازدواج سالم داشته باشم.

قفل دوم اینکه دوست دارم کارم برکت داشته باشد.

قفل سوم اینکه دوست دارم عاقبت بخیر شوم.


شیخ نخودکی فرمود برای قفل اول، نمازت را اول وقت بخوان.

برای قفل دوم نمازت را اول وقت بخوان.

و برای قفل سوم نمازت را اول وقت بخوان.


جوان عرض کرد: سه قفل با یک کلید؟؟!

شیخ نخودکی فرمود : 

نماز اول وقت شاه کلید است!




  • علی حسنوند
۲۹
دی
رفته بودند برایشان خطبه ی عقد بخواند.

آقا خطبه را که خوانده بود به عروس و داماد گفته بود :

حالا یک سفارش به عروس خانم دارم یک سفارش هم به آقا داماد.

منتها وقتی سفارش عروس خانم را می گویم آقا داماد باید گوشش را بگیرد و نشنود.

وقتی هم سفارش آقا داماد را می گویم عروس خانم باید گوشش را بگیرد و نشنود.

حالا کدامتان اول دست روی گوشش می گذارد؟...

بعد گفته بود شوخی کردم. نمی خواهد دست توی گوشتان فرو کنید.

اما هر کدامتان بدانید که نباید به سفارش آن یکی کاری داشته باشید..

منظور آقا این بود که عروس و داماد نباید یک سره توی روی هم در بیایند و بگویند :

چرا به سفارش آقا عمل نکردی ...

هر کس باید به فکر سفارش خودش و وظیفه ی خودش باشد...


عاقد آیت الله بهجت بود.



  • علی حسنوند
۲۹
دی
رفته بودند برایشان خطبه ی عقد بخواند.

آقا خطبه را که خوانده بود به عروس و داماد گفته بود :

حالا یک سفارش به عروس خانم دارم یک سفارش هم به آقا داماد.

منتها وقتی سفارش عروس خانم را می گویم آقا داماد باید گوشش را بگیرد و نشنود.

وقتی هم سفارش آقا داماد را می گویم عروس خانم باید گوشش را بگیرد و نشنود.

حالا کدامتان اول دست روی گوشش می گذارد؟...

بعد گفته بود شوخی کردم. نمی خواهد دست توی گوشتان فرو کنید.

اما هر کدامتان بدانید که نباید به سفارش آن یکی کاری داشته باشید..

منظور آقا این بود که عروس و داماد نباید یک سره توی روی هم در بیایند و بگویند :

چرا به سفارش آقا عمل نکردی ...

هر کس باید به فکر سفارش خودش و وظیفه ی خودش باشد...


عاقد آیت الله بهجت بود.



  • علی حسنوند
۲۱
مهر

زمانه ی عجیبی است!

برخی مردمان امام گذشته را عاشقند نه امام حاضر را

می دانی چرا؟

امام گذشته را هر گونه بخواهند تفسیر می کنند

اما امام حاضر را باید فرمان ببرند ...


  • علی حسنوند
۲۱
مهر

زمانه ی عجیبی است!

برخی مردمان امام گذشته را عاشقند نه امام حاضر را

می دانی چرا؟

امام گذشته را هر گونه بخواهند تفسیر می کنند

اما امام حاضر را باید فرمان ببرند ...


  • علی حسنوند
۱۳
خرداد

در منزل کارگری داشتیم که خیلی کاری نبود. لذا  یک کارگر بهتر را به جایش استخدام کردیم. بعد از چند روز به ایشان گفتم این خیلی کارگر خوبی است. هنوز صحبتم تمام نشده بود که در پاسخ گفت: اگر با این جمله می خواهید به من بفهمانید که قبلی خوب نبوده این یک غیبت است و من حاضر نیستم بشنوم.

"خاطره ای از امام ره"


شیرین

در محفل دوستان جز یاد تو نیست

آزاد نباشد آنکه آزاد تو نیست

شیرین لب و شیرین خط و شیرین گفتار

آن کیست که با این همه فرهاد تو نیست

"دیوان امام خمینی"

  • علی حسنوند
۱۳
خرداد

در منزل کارگری داشتیم که خیلی کاری نبود. لذا  یک کارگر بهتر را به جایش استخدام کردیم. بعد از چند روز به ایشان گفتم این خیلی کارگر خوبی است. هنوز صحبتم تمام نشده بود که در پاسخ گفت: اگر با این جمله می خواهید به من بفهمانید که قبلی خوب نبوده این یک غیبت است و من حاضر نیستم بشنوم.

"خاطره ای از امام ره"


شیرین

در محفل دوستان جز یاد تو نیست

آزاد نباشد آنکه آزاد تو نیست

شیرین لب و شیرین خط و شیرین گفتار

آن کیست که با این همه فرهاد تو نیست

"دیوان امام خمینی"

  • علی حسنوند
۱۰
خرداد

صاحب منصبی از جانب رضاخان برای مدرس ده هزار تومان پول آورد و گفت: بگیر و هیچ مگو.

مدرس پاسخ داد:

 پول را زیر تشک بگذار و برو و به اربابت بگو تا دینار آخرش خرج نابودی تو خواهد شد.

اگر راضی بود که هیچ وگرنه بیا و از همان جا بردار و برو.


  • علی حسنوند
۱۰
خرداد

صاحب منصبی از جانب رضاخان برای مدرس ده هزار تومان پول آورد و گفت: بگیر و هیچ مگو.

مدرس پاسخ داد:

 پول را زیر تشک بگذار و برو و به اربابت بگو تا دینار آخرش خرج نابودی تو خواهد شد.

اگر راضی بود که هیچ وگرنه بیا و از همان جا بردار و برو.


  • علی حسنوند