پاتوق بچه شیعه ها 2

صفای قدم بر وبچه های شیعه

پاتوق بچه شیعه ها 2

صفای قدم بر وبچه های شیعه

باید ازخودتان شروع کنید

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
پیوندها

۳ مطلب با موضوع «حدیث وسیره» ثبت شده است

۲۶
دی

بسم الله الرحمن الرحیم

شاید شما هم مواجه شده باشید با افرادی که از نظر روحی بیش از اندازه تاکید دارن به اینکه اعمالشون ناقصه وگناه کردن و تصورشون اینه که قطعا مورد عذاب الهی واقع میشن .

 در طرف مقابل افرادی که به شدت روی رحمت الهی تکیه میکنن و تصورشون اینه که رحمت الهی قطعا شامل حالشون میشه و لازم نیست خیلی نگران باشن، وجود دارن.

اما واقعا حالت روحی ما چطور باید باشه ؟ کدوم طرف درسته؟

بیشتر رحمت الهی رو به خودمون تلقین کنیم یاگناهامون  و ناقص بودن اعمال و اخلاص نداشتن و... رو به خودمون گوشزد کنیم؟




این بحثی بسیار مهم و دقیق در بحث رشد اخلاقی و معنوی و تربیت دینی است که در دین با عنوان بحث خوف و رجا مطرح شده.

اگر خوف ما زیاد باشه باعث نا امیدی ما از رحمت الهی خواهد شد   حتی در برخی موارد ممکنه فرد از تلاش برای کسب رضای الهی هم دست برداره و از طرفی رجا و امید به تنهایی و بدون خوف هم میتونه باعث بیخیالی و بی مبالاتی در کارها بشه و فرد به راحتی به خودش اجازه گناه بده

امام صادق علیه السلام به نقل از پدر بزرگوارش فرموده است : انّه لیس من عبد مؤمن إلّا و فى قلبه نوران : نور خیفة و نور رجاء ، لو وزن هذا ، لم یزد على هذا ولو وزن هذا ، لم یزد على هذا

 در قلب هر مؤمن ، دو نور وجود دارد : نورى از ترس و نورى از رجا ، که اگر با هم در ترازو نهاده شوند ، هیچ کدام از دیگرى بیشتر نخواهد بود


البته افرادی که از این حالت تعادل خارج شده اند باید  متناسب با حالت روحی خود طرفی را که در درون خود ضیف تر می بینند تاکید و تلقین وتفکر و مطالعه  کنن تا حالت تعادل برگرده و مسیر رشدشون هموار بشه.

وبه قول lمحققی

خوف ، داروى غفلت است و رجا ، معالج یأس ، باید دید که کدام یک از این دو بیمارى ، بر قلب عارض شده است تا داروى مناسبش استعمال شود.

علی حسنوند

  • علی حسنوند
۲۶
دی


بسم الله الرحمن الرحیم

وقتی که درباره چیزی برای ما صحبت می کنند، ما تصویری از آن چیز می سازیم . اگر گوینده بیان قوی داشته باشد تصویری که ما از آن چیز خواهیم ساخت می تواند رویایی و بسیار بالاتر  از واقعیت آن چیز باشد
صحبت از دنیا همواره محکوم این قاعده است. و چقدر زیاد اتفاق افتاده که بعد از رسیدن  به چیزی با خود گفته ایم که انتظارم بسیار بیش از این بود
این خاصیت دنیاست که خیال آن فراتر از خودش است. کمپانی های تبلیغاتی کارشان همین است که خیال ما را تحریک کنند برای تمایل به کالا و هرچیزی که به نفع آنهاست
درمقابل امور آخرتی در دسترس خیال ما نیست و هرقدر هم که ما تصور کنیم نعمت ها و عذاب ها و همچنین لذت ها و درد های آن بالاتر است و حتی اگر گوینده هم خدا باشد به علت ضعف انسان عادی و محدودیت هایش نمی تواند آخرت را آنطور که هست درک کند

در حدیثی زیبا مولای متقیان چنین فرموده اند

  کلُّ شیءٍ مِن الدُّنیا سَماعُهُ أعظمُ مِن عِیانهِ، وکلُّ شیءٍ مِن الآخرةِ عِیانُهُ أعظَمُ مِن سَماعِهِ

هر چیز دنیا، شنیدن آن بزرگتراز دیدن آن است؛ و هر چیز آخرت، دیدن آن بزرگتر از شنیدن آن است



  • علی حسنوند
۱۶
آذر



بسم الله الرحمن الرحیم
شهادت آقا و مولایمان امام صادق علیه السلام بر شما تسلیت باد
ایشان در بیست وپنجم شوال سال 148 قمری در سن 65 سالگی  با مسموم شدن  به دست منصور دوانیقی (خلیفه عباسی) به  شهادت رسیدند
قِیلَ لِلصَّادِقِ (ع) عَلَى مَا ذَا بَنَیْتَ‏ أَمْرَکَ
 فَقَالَ عَلَى أَرْبَعَةِ أَشْیَاءَ
عَلِمْتُ أَنَّ عَمَلِی لَا یَعْمَلُهُ غَیْرِی فَاجْتَهَدْتُ
وَ عَلِمْتُ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مُطَّلِعٌ عَلَیَّ فَاسْتَحْیَیْتُ
وَ عَلِمْتُ أَنَّ رِزْقِی‏ لَا یَأْکُلُهُ غَیْرِی فَاطْمَأْنَنْتُ
وَ عَلِمْتُ أَنَّ آخِرَ أَمْرِی الْمَوْتُ فَاسْتَعْدَدْتُ.

به حضرت صادق (ع) عرض کردند کار خود را بر چه چیز بنا کرده‏اى؟ فرمود بر چهار چیز:
 1- فهمیدم که عمل مرا دیگرى انجام نمی دهد. پس به کوشش پرداختم.
 2- دانستم که خداوند بر حال من اطلاع دارد خجالت کشیدم.
 3- فهمیدم روزى مرا دیگرى نخواهد خورد آرامش یافتم.
 4- و دانستم بالاخره بسوى مرگ می روم به همین جهت آماده آن شدم.


بحار الأنوار (ط - بیروت)، جلد 111-
 
 

  دارد میان هیئت خود گریه میکند

با اهل بیت عصمت خود گریه میکند
با داغ ِ هَتک حرمت خود گریه میکند
دارد برای غربت خود گریه میکند

آتش گرفت خانه اش اما سپر نداشت
بین ِچهار هزار نفر یک نفر نداشت

مشعل به دستها وسط خانه ریختند
یک عده بی هوا وسط خانه ریختند
اموالِ خانه را وسط خانه ریختند
جمع ِحسودها وسط خانه ریختند

بین نماز بود و مجالش نداده اند
حتی امان به اهل و عیالش نداده اند

بین هجوم بی خبر و یادِ مادر است
دیوارهای شعله ور و یادِ مادر است
تنها میان درد سر و یادِ مادر است
افتاده است پشت در و یادِ مادر است

شکر خدا خمیده به دیوار و در نخورد
بال و پرش به تیزی مسمار و در نخورد

این پیر ِسالخورده عصا بر نداشته
آرام تر هنوز عبا بر نداشته
نعلین خویش را به خدا بر نداشته
شیخ ِ حرم عمامه چرا بر نداشته

اورا کشان کشان وسط کوچه میکِشند
در پیش این و آن وسط کوچه میکِشند

این غُصه را به نام مدینه سند زدند
بر آه آهِ خستگی اش دستِ رد زدند
در کوچه ها چقدر به آقا لگد زدند
میگفت نام فاطمه و حرف بد زدند

از بس دویده خمیده شده،بی رمق شده
این پیر ِمردِ غمزده خیس ِ عرق شده

گیرم خمیده در بر انظار رفته است
پای برهنه از سر بازار رفته است
گیرم به پای هر قدمش خار رفته است
با دستِ بسته مجلس اغیار رفته است

شکر خدا که پیرهنش پا نخورده است
در زیر چکمه ها دهنش پا نخورده است
لا یوم کیومک یا ابا عبد الله الحسین

 
  • علی حسنوند