عصر یک جمعه دلگیر
سه شنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۱، ۰۵:۳۷ ب.ظ
عصر یک جمعه دلگیر، دلم گفت: بگویم، بنویسم
که چرا عشق به انسان نرسیدست، چرا آب به انسان نرسیدست،
و هنوزم که هنوز است، غم عشق به پایان نرسیدست
بگو حافظ دلخسته ز شیراز بیاید، بنویسد که هنوزم که هنوز است،
چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیدست و چرا کلبه احزان به گلستان نرسیدست
عصر این جمعه دلگیر، وجود تو کنار دل هر بیدل آشفته شود حس
کجایی گل نرگس؟
- ۹۱/۰۶/۱۴