هزار اسکناس صد تومانی(خاطره)
دوشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۲، ۰۸:۵۷ ق.ظ
هزار اسکناس صد تومانی
بهمن ماه سال 85 مقارن با دهه اول ماه محرم یه سفر تبلیغی داشتم به جنوب کرمان؛ شهر اسلام آباد؛ روستای مختار آباد هزار کهور.
کهور اسم یه درخته که تعداد زیادی از اون بصورت پراکنده در روستای مختارآباد وجود داشت. نمی دونم تعداد اونا به هزار می رسید یا نه و اهمیتی هم نداره.
اون چیزی که مهمه اینه که این روستا جاده نداشت، برق نداشت ، خانه بهداشت نداشت وحتی آب آشامیدنی مناسب هم نداشت. مدت ده روزی که آونجا بودم هر وقت می خواستم آب بخورم نفس نمی کشیدم تا بوی بد آب رو متوجه نشم.
اون سال تازه صاحب یه مدرسه دو کلاسه شده بودن وحالا که مدرسه داشتن برای اسکان روحانی و برگزاری مراسم محرم، اقدام کرده بودن به دعوت از روحانی برای اقامه عزای ابا عبدالله علیه سلام. من نمی دونم غیر از امام حسین علیه السلام چه کسی وچه چیزی میتونه این مردم را اینطور به تکاپو بندازه. فدات بشم امام حسین مگه تو چکار کردی با دل این شیعه ها.
از بس که عیسی (یکی از اهالی) اصرار کرد بلاخره قبول کردم تا توی کپرشون مهمون بشم. این روستا جز کپر هیچ نوع دیگری از خونه وجود نداره
عیسی دو بچه داره. پسری به اسم میلاد که کلاس قران من شرکت می کنه و دختری دو سه ساله به نام ریحانه. ریحانه چشمانی به غایت زیبا داره و وقتی می خنده قند تو دل آدم آب میشه اما فلجه، نمی تونه راه بره. دوران نوزادیش تشنج کرده و فلج شده.
عیسی بلد نیست سوره حمد بخوانه اما از این که پسرش میلاد کلاس قرآن میاد خیلی خوشحاله.
کپرهایشون از چوب، لیف خرما،پلاستیک وحصیر درست شده. اگر حساب کنی شاید هزینه ساخت هر کپر صد هزارتومن هم نشه.
با خودم فکر میکنم اینجا صاحب خونه شدن چه راحته. اما خیلی زود به اشتباهم اعتراف میکنم
آخه
اینجا صد هزار تومن صد اسکناس هزار تومنی نیست بلکه هزار اسکناس صد تومنی است
علی حسنوند
منبع:پاتوق بچه شیعه ها http://shia-patogh.blogfa.com/
- ۹۲/۰۵/۲۸
چه زندگی ساده ای
دلم می خواست اونجا بودن رو تجربه می کردم