چای دم غروب
سه شنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۲، ۰۲:۲۱ ب.ظ
بسم الله الرحمن الرحیمرفته بودیم اردو جهادی. مسجد می ساختیم.
قاطی کردن گچ و خاک خسته کننده بود
و آجر بالا انداختن سخت
گل گشیدن برای اوستا بنا از آن هم سخت تر
و مشکل تر از همه این ها ساختن ملات و وکندن پی
اما ای کاش اخلاص داشتن هم دشواری اش به همین اندازه بود
صبح عمامه و قبا و عبا را پوشیدم
روستای بالایی یک کلاس احکام برای خانم ها داشتم و یک کلاس هم برای دانش آموزان راهنمایی
بعد برگشتم و رفتم کمک بچه های عمرانی.
ظهر دوباره عمامه را سر گذاشتم ،عبا را دوش انداختم و نماز جماعت خواندیم
بعد از نماز چند مساله شرعی گفتم و ناهار خوردیم وتا غروب دوباره عملگی
استانبولی تمیز می کردم، گچ وخاک قاطی می کردم و...ه
دم غروب بود خسته بودم،
لحظه شماری می کردم که کار تعطیل شود
کمرم درد گرفته بود و دست هایم کثیف مثل همه هیکل ام
پسرک روستایی برایم چای آورد و با احترام تعارف کرد. از تعارف کردنش احساس کردم دوستم دارد
و از حالت دلم فهمیدم دوستش دارم
استکان را با همان دست گل آلود برداشتم. اما مانده بودم قند را چطور بردارم
احساس کردم می خواهد چیزی بگوید اما خجالت می کشد
نگاهش کردم تا حرف بزند
قند را برداشت و به دهانم نزدیک کرد
نمی دانید یک استکان چای چقدر می تواند خستگی آدم را برطرف کند
قاطی کردن گچ و خاک خسته کننده بود
و آجر بالا انداختن سخت
گل گشیدن برای اوستا بنا از آن هم سخت تر
و مشکل تر از همه این ها ساختن ملات و وکندن پی
اما ای کاش اخلاص داشتن هم دشواری اش به همین اندازه بود
صبح عمامه و قبا و عبا را پوشیدم
روستای بالایی یک کلاس احکام برای خانم ها داشتم و یک کلاس هم برای دانش آموزان راهنمایی
بعد برگشتم و رفتم کمک بچه های عمرانی.
ظهر دوباره عمامه را سر گذاشتم ،عبا را دوش انداختم و نماز جماعت خواندیم
بعد از نماز چند مساله شرعی گفتم و ناهار خوردیم وتا غروب دوباره عملگی
استانبولی تمیز می کردم، گچ وخاک قاطی می کردم و...ه
دم غروب بود خسته بودم،
لحظه شماری می کردم که کار تعطیل شود
کمرم درد گرفته بود و دست هایم کثیف مثل همه هیکل ام
پسرک روستایی برایم چای آورد و با احترام تعارف کرد. از تعارف کردنش احساس کردم دوستم دارد
و از حالت دلم فهمیدم دوستش دارم
استکان را با همان دست گل آلود برداشتم. اما مانده بودم قند را چطور بردارم
احساس کردم می خواهد چیزی بگوید اما خجالت می کشد
نگاهش کردم تا حرف بزند
قند را برداشت و به دهانم نزدیک کرد
نمی دانید یک استکان چای چقدر می تواند خستگی آدم را برطرف کند
چهارم فروردین هشتاد وپنج
علی حسنوند
منبع:پاتوق بچه شیعه ها http://shia-patogh.blogfa.com/
- ۹۲/۰۶/۲۶
نمی خواهم بگویم بی رقیبی به مطلب چشم بینایی توداری
ولادت باسعادت امام رضا بر شما و تمام شیعیان جهان مبارک باد.
احسنت خیلی از مطالبتون لذت بردم
موفق باشید✔