پاتوق بچه شیعه ها 2

صفای قدم بر وبچه های شیعه

پاتوق بچه شیعه ها 2

صفای قدم بر وبچه های شیعه

باید ازخودتان شروع کنید

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
پیوندها

حقایق و خیالات

پنجشنبه, ۵ دی ۱۳۹۲، ۰۲:۰۰ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

وقتی که درباره چیزی برای ما صحبت می کنند، ما تصویری از آن چیز می سازیم . اگر گوینده بیان قوی داشته باشد تصویری که ما از آن چیز خواهیم ساخت می تواند رویایی و بسیار بالاتر  از واقعیت آن چیز باشد
صحبت از دنیا همواره محکوم این قاعده است. و چقدر زیاد اتفاق افتاده که بعد از رسیدن  به چیزی با خود گفته ایم که انتظارم بسیار بیش از این بود
این خاصیت دنیاست که خیال آن فراتر از خودش است. کمپانی های تبلیغاتی کارشان همین است که خیال ما را تحریک کنند برای تمایل به کالا و هرچیزی که به نفع آنهاست
درمقابل امور آخرتی در دسترس خیال ما نیست و هرقدر هم که ما تصور کنیم نعمت ها و عذاب ها و همچنین لذت ها و درد های آن بالاتر است و حتی اگر گوینده هم خدا باشد به علت ضعف انسان عادی و محدودیت هایش نمی تواند آخرت را آنطور که هست درک کند

در حدیثی زیبا مولای متقیان چنین فرموده اند


  کلُّ شیءٍ مِن الدُّنیا سَماعُهُ أعظمُ مِن عِیانهِ، وکلُّ شیءٍ مِن الآخرةِ عِیانُهُ أعظَمُ مِن سَماعِهِ

هر چیز دنیا، شنیدن آن بزرگتراز دیدن آن است؛ و هر چیز آخرت، دیدن آن بزرگتر از شنیدن آن است




منبع: http://shia-patogh.blogfa.com/
  • علی حسنوند

نظرات  (۷)

  • فرهادسلیمی
  • سلام دوست عزیز از این که وب شما رو انتخاب کرده ام خیلی خوشحالم
    واز شما هم دعوت میکنم به وب ما بیاید و به چند سوال پاسخ بدهید
    بازم میام
    ممنون
    دعای مادر...

    ...ویزید بسطامی را پرسیدند که این پایگاه به دعای مادر یافتی این معروفی (شهرت) به چه یافتی؟ گفت: آن را هم به دعای مادر، که شبی مادر از من آب خواست. بنگریستم در خانه آب نبود، کوزه برداشتم.

    به جوی رفتم آب بیاوردم.چون بر سر مادر آمدم، خوابش برده بود. با خود گفتم که اگر بیدارش کنم من بزهکار باشم. بایستادم تا مگر بیدار شود. تا بامداد بیدار شد. سربلند کرد و گفت: چرا ایستاده ای؟ قصه بگفتم.

    برخاست و نماز کرد و دست بر دعا برداشت و گفت: الهی چنان که این پسر مرا بزرگ و عزیز داشت، اندر میان خلق او را بزرگ و عزیز گردان
    خیال دنیا از خودش بزرگتر بوده
    نمیدونم چرا امثال من یاد نمی گیرن آخرت تصور کنن
    سلام
    ممنون سعی میکنم تشکر از راهنماییتون
    شما هم لینک شدید
    یاحق
  • ظهور نزدیک است
  • سلام

    وبلاگ زیبایی دارید.نظرتون درم ورد تبادل لینک چیه ؟

    پاسخ:
    پاسخ:
    سلام
    شما لینک شدید
    سلام
    خوبی حاجی؟
    حاجی جان یه سوالی برام پیش اومد. این تیکه بود که گفتی: این خاصیت دنیاست که خیال آن فراتر از خودش است. کمپانی های تبلیغاتی کارشان همین است که خیال ما را تحریک کنند برای تمایل به کالا و هرچیزی که به نفع آنهاست.
    راستش یه کم رفتم تو فکر. حاجی از خدا که پنهون نیست از شما چه پنهون کلا نسبت به چیزایی که ندارمشون یا قراره بعدا داشته باشمشون اینطوری شدم، فکرمیکنم خیلی خوبه و حالا اگه باشه چه میشه و چقدر خوب و ... ولی یقین میدونم وقتی بهشون برسم اونقدرام که فکر میکنم خوب نیست و اون انتظارات منو برآورده نمیکنه. راه درمانش چیه که توقعاتم در موردش بیاد پایین؟





    پاسخ:
    پاسخ:
    سلام
    خدا رو شکرممنونم.شما چطورید؟
    خوب این که برای شما بزرگتر از واقع جلوه میکنن این کار خیالته و این که میدونی اون چیزها از واقعیت بزرگتر به نظرت میرسن این رو عقلت میفهمه. حالا اگر همین عقل غلبه کنه بر خیال مساله حل میشه .ولی واقعیتش اینقدرها راحت نیست. خیلی زحمت میخواد که آدم این رو وارد دلش کنه.
    باید عقلانیت قوی بشه.باید همون چیزی رو که عقلت فهمیده دائم به خودت تذکر بدی وتلقین کنی.البته آدم در طول زندگی یه اتفاقاتی هم براش میفته وخدا یه چشمه هایی هم نشونش میده که کار رو راحتتر میکنه.مثلا این که شما اتظارت از دانشگاه اومدن چی بود وبعد دیدی چی هست و یا نمونه های ساده مثل این رو با خودت مرور میکنی و به قلبت میگی خنگول ببین این واقعیت این دنیاست.
    اگر بگردی از این نمونه ها در زندگیت پیدا میکنی میتونی برای خودت از اونها درس عبرت وتذکر درست کنی.

    سلام
    مشکل من اینه که توی عالم خیالم، ذهن، عالمی که هم هست و هم نیست، میتونم خیلی چیزا رو خلق کنم دیگه، مگه نه؟
    مشکل از اینجاست که گاهی خلق شدن و نشدنشون دست من نیست. ینی مثلا فرض کنید تو ذهنم یه قلعه ماسه ای میسازم ( ازینا که کنار دریا تو ساحل میسازن بچه ها) بعد یه دفه میزنم خرابش میکنم، یا حالا خودش خراب میشه، مشکل از اینجاست که بعد از خراب شدنش دیگه نمیتونم درستش کنم هرچی اونو درست کنم بازم خراب میشه
    یا مثلا یه دفتر سفید بیارم تو ذهنم و شروع کنم توش یه چیزی بکشم، اگه خط خوردگی پیدا کنه و خراب بشه، حتی وقتی میرم صفحه ی بعدی بازم خودش خراب میشه و خط میخوره.
    مشکل فکر کنم از همون جاست که ذهنم دست خودم نیست. برای اینکه درست بشه باید چیکار کنم؟


    پاسخ:
    پاسخ:
    سلام

    این به خاطر اینه که ما خیالمون رو هنوز تحت کنتر نداریم و این فقط مشکل شما نیست و مشکل عمومی است فقط اگر کسی بهش توجه کنه و سعی کنه کنترلش کنه کارش سخت تر میشه باید در یک جاهایی به این مسائل بی توجهی کرد. مثلا اگر همش به ذهنت فشار بیاری که تصور زشت نسبت به بزرگانی مثل ائمه نداشته باشی میبینی وضهع بدتر شد. وحتی در روایتی داریم که طرف اومد خدمت امام و گفت من کافر شدم پرسیدن چرا گفت بخاطر فحشهایی که نسبت به شما میاد به ذهنم و امام فرمودن عیب نداره بی اعتنایی کن. چاره برخی چیزها فقط بی اعتناییه واگر بی اعتنایی کنی بعد مدتی میبینی دیگه خبری نیست
    یا علی

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی