بسم الله الرحمن الرحیم
ایمان، یعنی
التماسهای همراه با بغض آن مرد عربی که از اهالی العماره بود و به همراه
دو فرزند کوچکش نزدیک به 90 کیلومتر راه را تا مرز چزابه آمده بود تا
تعدادی از زائران را با ماشین باری خود که روی آن را با چادر پوشانده بود،
برای شام و استراحت به منزل خود ببرد. و زمانی که به تو التماس میکرد که
به حق حسین(ع) امشب را میهمان ما باش، تو قطرات اشکش را در کنار چفیهای که
روی سرش گذاشته و گوشهای از آن را از شدت سرما به صورت خود بسته بود،
میدیدی.
ایمان، یعنی برق شادی
در چشمان آن کودک فقیری که به همراه پدر و دو برادرش با موتور سه چرخ پدر،
چند پارچ آب برای زائرین آوردهاند و وقتی روی صندلی وسط خیابان میایستد و
از تو میخواهد که لیوان آب را از دست او بگیری، تو احساس میکنی که تمام
ظرفیت احساسش را در این لیوان آب به تو هدیه میکند.
بقیه اش درادامه مطلب