پاتوق بچه شیعه ها 2

صفای قدم بر وبچه های شیعه

پاتوق بچه شیعه ها 2

صفای قدم بر وبچه های شیعه

باید ازخودتان شروع کنید

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
پیوندها
۲۶
خرداد
رسول خدا صلی ‏الله‏ علیه‏ و‏آله‏ وسلم فرمودند:

من عمل فی بدعة خلاه الشیطان والعبادة وألقی علیه الخشوع والبکاء.

هر کس عملش بر اساس بدعت باشد شیطان مانع عبادت او نشده، او را به خشوع و گریه وا می‏دارد.

 بحار الانوار، ۶۹ / ۲۱۶



این حدیث بسیار حدیث تکان دهنده ای است و واقعا انسان را می ترساند
با این حیله شیطان از سویی باعث عجب و خود برتر بینی شده او را بیشتر گمراه میکند و راه بازگشتش را سخت تر میکند واز سویی عده دیگری با دیدن احوال وحالات وگریه هایش به سویش جذب شده و او را انسانی خدایی می پندارند و گمراه می شوند

براساس این حدیث هرگز خضوع و خشوع و عبادت و اشک و آه و گریه و… دلیل بر حقانیت کسی نیست . به هر کسی که ظاهرا حال معنوی خوبی دارد نمیتوان اعتماد کرد.کاهای خاص و ویژه وعجیب دلیل بر حقانیت هیچ کس نیست. هرکس حرفها وادعاهای عجیب داشته باشد لزوما بر حق نیست, هرکس اشک وسوز وآه زیاد داشته باشد لزوما بر حق نیست.بلکه ملاک مطابقت عقاید با قرآن وعمل بر اساس سیره و روش پیامبر واهل بیت است . این حضرات با وجود علم غیب و توانایی های خارق العاده هیچ گاه سعی نداشتند از این علم وتوانایی ها استفاده کنند بلکه تا حد ممکن مردم را باعقل واندیشه  دعوت میکردندو مردم را صرفا به همان دستورات ساده دین دعوت میکردند .

عجیب تر وپیجیده تر اینجاست که برخی افراد که فریب شیطان را میخورند خودشان هم متوجه نیستند که گمراه شده اند وحتی شیاطین به آنها الهام میکنندوآنها این الهام  را از سوی خدا میدانند. واین خود باعث میشود که ما دقت بیشتری  در مواجهه با افراد داشته باشیم.

امام باقر علیه السلام می فرمایند: لیس من یوم ولا لیلة إلا وجمیع الجن والشیطان تزور أئمة الضلال… فأتوه بالافک والکذب حتی یصبح فیقول: رأیت کذا وکذا. بحار الانوار، ۲۵ / ۸۲؛ ۶۰ / ۱۸۴، از کافی.

هیچ شب و روزی نیست مگر اینکه تمامی جنیان و شیاطین، امامان گمراهی و ضلالت را دیدار کرده… برای ایشان سخنان ناروا و دروغ می‏آورند. لذا آن امام ضلالت هر روز می‏گوید که چنین و چنان شهود کرده ‏ام


امام صادق علیه‏ السلام در باره فردی که مدعی ارتباط با عالم غیب[ بوده است فرمودند:

إن رسول اللّه‏ صلی اللّه‏ علیه وآله قال: إن إبلیس اتخذ عرشا فی ما بین السماء والارض، واتخذ زبانیة بعدد الملائکة. فإذا دعا رجلا فأجابه وطئ عقبه وتخطت إلیه الاقدام ترائی له إبلیس ورفع إلیه. (اختیار معرفة‏ الرجال، ۳۰۳، بحار الانوار، ۲۵ / ۲۸۲).


رسول خدا صلی ‏الله ‏علیه ‏و‏آله ‏وسلم فرمودند: همانا شیطان در بین زمین و آسمان تخت سلطنتی برنهاده و به عدد ملائکه یارانی برگزیده است، پس چون کسی را به سوی خویش دعوت کند و آن کس او را پاسخ گفته و مردمان پیرو او گردند، بر او تجلی می‏کند و او را به سوی عرشِ خویش بالا می ‏برد.

  • علی حسنوند
۲۰
خرداد

  • علی حسنوند
۱۹
خرداد

  • علی حسنوند
۱۵
خرداد
امام هادی علیه السلام:

أَلْعِتابُ مِفْتاحُ الثِّقالِ، وَ الْعِتابُ خَیْرٌ مِنَ الْحِقْد

خشم و تندى، کلیدِ گرانبارى است و خشم، بهتر از کینه توزى است


 

  گاهی ما از دوستان و یا خانواده یا هم اتاقی یا همکار و...ناراحت میشیم .

در این صورت تا جایی که میتونیم باید سعی کنیم خیلی راحت فراموش کنیم اما اگر می بینیم نمی تونیم فراموش کنیم بهتره این گلایه  وناراحتی مون رو  به اون بفهمونیم چون اگر از طرفی فراموش نکنیم واز طرفی گلایه نکنیم تبدیل به کینه میشه و ممکن است بعدا یکدفعه اون رو خالی کنیم یا باعث قطع ارتباط بشه.

اگر ما خشم کنیم به دوست خودمون و گلایه  کنیم با عث سردی میشه اما همین سرزنش و گلایه بهتر از اینه که نشونش ندیم وتبدیل به کینه بشه


أَلْعِتابُ مِفْتاحُ الثِّقالِ، وَ الْعِتابُ خَیْرٌ مِنَ الْحِقْد

  • علی حسنوند
۲۰
ارديبهشت


خاطره ای از حجت الاسلام پناهیان


اومد پیشم حالش خیلی عجیب بود فهمیدم با بقیه فرق میکنه

گفت: حاج آقا یه سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمه

گفتم: چشم اگه جوابشو بدونم خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم

گفت: من رفتنی ام!

گفتم: یعنی چی؟

گفت: دارم میمیرم

گفتم: دکتر دیگه ای، خارج از کشور؟

گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاری نمیشه کرد.

گفتم: خدا کریمه، انشاله که بهت سلامتی میده

با تعجب نگاه کرد و گفت: اگه من بمیرم خدا کریم نیست؟

فهمیدم آدم فهمیده ایه و نمیشه گول مالید سرش

گفتم: راست میگی، حالا سوالت چیه؟

گفت: من از وقتی فهمیدم دارم میمیرم خیلی ناراحت شدم از خونه بیرون نمیومدم .

کارم شده بود تو اتاق موندن و غصه خوردن.

تا اینکه یه روز به خودم گفتم تا کی منتظر مرگ باشم؟

خلاصه یه روز صبح از خونه زدم بیرون مثل همه شروع به کار کردم.

اما با مردم فرق داشتم، چون من قرار بود برم و انگار این حال منو کسی نداشت.

خیلی مهربون شدم، دیگه رفتارای غلط مردم خیلی اذیتم نمیکرد.

با خودم میگفتم بذار دلشون خوش باشه که سر من کلاه گذاشتن.

آخه من رفتنی ام و اونا انگار نه. سرتونو درد نیارم من کار میکردم اما حرص نداشتم.

بین مردم بودم اما بهشون ظلم نمیکردم و دوستشون داشتم.

ماشین عروس که میدیم از ته دل شاد میشدم و دعا میکردم.

گدا که میدیدم از ته دل غصه میخوردم و بدون اینکه حساب کتاب کنم کمک میکردم.

مثل پیر مردا برا همه جوونا آرزوی خوشبختی میکردم.

الغرض اینکه این ماجرا منو آدم خوبی کرد و ناز و خوردنی شدم.

حالا سوالم اینه که من به خاطر مرگ خوب شدم و آیا خدا این خوب شدن و قبول میکنه؟

گفتم: بله، اونجور که یاد گرفتم و به نظرم میرسه آدما تا دم رفتن خوب شدنشون واسه خدا عزیزه.

آرام آرام آرام خدا حافظی کرد و تشکر، داشت میرفت گفتم: راستی نگفتی چقدر وقت داری؟

گفت: معلوم نیست بین یک روز تا چند هزار روز!!

یه چرتکه انداختم دیدم منم تقریبا همین قدرا وقت دارم. با تعجب گفتم: مگه بیماریت چیه؟

گفت: بیمار نیستم!!

هم کفرم داشت در میومد و هم از تعجب داشتم شاخ دار می‌شدم گفتم: پس چی؟

گفت: فهمیدم مردنیم، رفتم دکتر گفتم: میتونید کاری کنید که نمیرم گفتن: نه!  گفتم: خارج چی؟

و باز گفتند : نه! خلاصه حاجی ما رفتنی هستیم کی اش فرقی داره مگه؟

باز خندید و رفت و دل منو با خودش برد...!



  • علی حسنوند
۲۰
ارديبهشت


خاطره ای از حجت الاسلام پناهیان


اومد پیشم حالش خیلی عجیب بود فهمیدم با بقیه فرق میکنه

گفت: حاج آقا یه سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمه

گفتم: چشم اگه جوابشو بدونم خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم

گفت: من رفتنی ام!

گفتم: یعنی چی؟

گفت: دارم میمیرم

گفتم: دکتر دیگه ای، خارج از کشور؟

گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاری نمیشه کرد.

گفتم: خدا کریمه، انشاله که بهت سلامتی میده

با تعجب نگاه کرد و گفت: اگه من بمیرم خدا کریم نیست؟

فهمیدم آدم فهمیده ایه و نمیشه گول مالید سرش

گفتم: راست میگی، حالا سوالت چیه؟

گفت: من از وقتی فهمیدم دارم میمیرم خیلی ناراحت شدم از خونه بیرون نمیومدم .

کارم شده بود تو اتاق موندن و غصه خوردن.

تا اینکه یه روز به خودم گفتم تا کی منتظر مرگ باشم؟

خلاصه یه روز صبح از خونه زدم بیرون مثل همه شروع به کار کردم.

اما با مردم فرق داشتم، چون من قرار بود برم و انگار این حال منو کسی نداشت.

خیلی مهربون شدم، دیگه رفتارای غلط مردم خیلی اذیتم نمیکرد.

با خودم میگفتم بذار دلشون خوش باشه که سر من کلاه گذاشتن.

آخه من رفتنی ام و اونا انگار نه. سرتونو درد نیارم من کار میکردم اما حرص نداشتم.

بین مردم بودم اما بهشون ظلم نمیکردم و دوستشون داشتم.

ماشین عروس که میدیم از ته دل شاد میشدم و دعا میکردم.

گدا که میدیدم از ته دل غصه میخوردم و بدون اینکه حساب کتاب کنم کمک میکردم.

مثل پیر مردا برا همه جوونا آرزوی خوشبختی میکردم.

الغرض اینکه این ماجرا منو آدم خوبی کرد و ناز و خوردنی شدم.

حالا سوالم اینه که من به خاطر مرگ خوب شدم و آیا خدا این خوب شدن و قبول میکنه؟

گفتم: بله، اونجور که یاد گرفتم و به نظرم میرسه آدما تا دم رفتن خوب شدنشون واسه خدا عزیزه.

آرام آرام آرام خدا حافظی کرد و تشکر، داشت میرفت گفتم: راستی نگفتی چقدر وقت داری؟

گفت: معلوم نیست بین یک روز تا چند هزار روز!!

یه چرتکه انداختم دیدم منم تقریبا همین قدرا وقت دارم. با تعجب گفتم: مگه بیماریت چیه؟

گفت: بیمار نیستم!!

هم کفرم داشت در میومد و هم از تعجب داشتم شاخ دار می‌شدم گفتم: پس چی؟

گفت: فهمیدم مردنیم، رفتم دکتر گفتم: میتونید کاری کنید که نمیرم گفتن: نه!  گفتم: خارج چی؟

و باز گفتند : نه! خلاصه حاجی ما رفتنی هستیم کی اش فرقی داره مگه؟

باز خندید و رفت و دل منو با خودش برد...!



  • علی حسنوند
۲۰
ارديبهشت


خاطره ای از حجت الاسلام پناهیان


اومد پیشم حالش خیلی عجیب بود فهمیدم با بقیه فرق میکنه

گفت: حاج آقا یه سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمه

گفتم: چشم اگه جوابشو بدونم خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم

گفت: من رفتنی ام!

گفتم: یعنی چی؟

گفت: دارم میمیرم

گفتم: دکتر دیگه ای، خارج از کشور؟

گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاری نمیشه کرد.

گفتم: خدا کریمه، انشاله که بهت سلامتی میده

با تعجب نگاه کرد و گفت: اگه من بمیرم خدا کریم نیست؟

فهمیدم آدم فهمیده ایه و نمیشه گول مالید سرش

گفتم: راست میگی، حالا سوالت چیه؟

گفت: من از وقتی فهمیدم دارم میمیرم خیلی ناراحت شدم از خونه بیرون نمیومدم .

کارم شده بود تو اتاق موندن و غصه خوردن.

تا اینکه یه روز به خودم گفتم تا کی منتظر مرگ باشم؟

خلاصه یه روز صبح از خونه زدم بیرون مثل همه شروع به کار کردم.

اما با مردم فرق داشتم، چون من قرار بود برم و انگار این حال منو کسی نداشت.

خیلی مهربون شدم، دیگه رفتارای غلط مردم خیلی اذیتم نمیکرد.

با خودم میگفتم بذار دلشون خوش باشه که سر من کلاه گذاشتن.

آخه من رفتنی ام و اونا انگار نه. سرتونو درد نیارم من کار میکردم اما حرص نداشتم.

بین مردم بودم اما بهشون ظلم نمیکردم و دوستشون داشتم.

ماشین عروس که میدیم از ته دل شاد میشدم و دعا میکردم.

گدا که میدیدم از ته دل غصه میخوردم و بدون اینکه حساب کتاب کنم کمک میکردم.

مثل پیر مردا برا همه جوونا آرزوی خوشبختی میکردم.

الغرض اینکه این ماجرا منو آدم خوبی کرد و ناز و خوردنی شدم.

حالا سوالم اینه که من به خاطر مرگ خوب شدم و آیا خدا این خوب شدن و قبول میکنه؟

گفتم: بله، اونجور که یاد گرفتم و به نظرم میرسه آدما تا دم رفتن خوب شدنشون واسه خدا عزیزه.

آرام آرام آرام خدا حافظی کرد و تشکر، داشت میرفت گفتم: راستی نگفتی چقدر وقت داری؟

گفت: معلوم نیست بین یک روز تا چند هزار روز!!

یه چرتکه انداختم دیدم منم تقریبا همین قدرا وقت دارم. با تعجب گفتم: مگه بیماریت چیه؟

گفت: بیمار نیستم!!

هم کفرم داشت در میومد و هم از تعجب داشتم شاخ دار می‌شدم گفتم: پس چی؟

گفت: فهمیدم مردنیم، رفتم دکتر گفتم: میتونید کاری کنید که نمیرم گفتن: نه!  گفتم: خارج چی؟

و باز گفتند : نه! خلاصه حاجی ما رفتنی هستیم کی اش فرقی داره مگه؟

باز خندید و رفت و دل منو با خودش برد...!



  • علی حسنوند
۱۹
ارديبهشت

کلیپ صوتی "امیدوارانه ایستاده ایم"

برگزیده ای از سخنان امام خامنه ای

مدت زمان : 1 دقیقه و 16 ثانیه

تولید و انتشار یافته توسط : موسسه فرهنگی عمار یاسر

 

بعضی ها ایستاده اند می گویند:

ما تا آخرین نفس بنا داریم بایستیم تا آخرین قطره خونمان را هم خواهیم داد.

... ما البته اگر پایش بیفتد تا آخرین قطره خون رو هم می دهیم،

اما می دانیم به آخرین قطره خون نمی رسد ...

 

دانلود کلیپ صوتی (لینک مستقیم):

کیفیت 128 کیلوبیت(حجم 1.2 مگابایت)

کیفیت 64 کیلوبیت (حجم 593 کیلوبایت)

کیفیت 32 کیلوبیت (حجم 305 کیلوبایت)



منبع



  • علی حسنوند
۱۹
ارديبهشت

کلیپ صوتی "امیدوارانه ایستاده ایم"

برگزیده ای از سخنان امام خامنه ای

مدت زمان : 1 دقیقه و 16 ثانیه

تولید و انتشار یافته توسط : موسسه فرهنگی عمار یاسر

 

بعضی ها ایستاده اند می گویند:

ما تا آخرین نفس بنا داریم بایستیم تا آخرین قطره خونمان را هم خواهیم داد.

... ما البته اگر پایش بیفتد تا آخرین قطره خون رو هم می دهیم،

اما می دانیم به آخرین قطره خون نمی رسد ...

 

دانلود کلیپ صوتی (لینک مستقیم):

کیفیت 128 کیلوبیت(حجم 1.2 مگابایت)

کیفیت 64 کیلوبیت (حجم 593 کیلوبایت)

کیفیت 32 کیلوبیت (حجم 305 کیلوبایت)



منبع



  • علی حسنوند
۱۹
ارديبهشت

کلیپ صوتی "امیدوارانه ایستاده ایم"

برگزیده ای از سخنان امام خامنه ای

مدت زمان : 1 دقیقه و 16 ثانیه

تولید و انتشار یافته توسط : موسسه فرهنگی عمار یاسر

 

بعضی ها ایستاده اند می گویند:

ما تا آخرین نفس بنا داریم بایستیم تا آخرین قطره خونمان را هم خواهیم داد.

... ما البته اگر پایش بیفتد تا آخرین قطره خون رو هم می دهیم،

اما می دانیم به آخرین قطره خون نمی رسد ...

 

دانلود کلیپ صوتی (لینک مستقیم):

کیفیت 128 کیلوبیت(حجم 1.2 مگابایت)

کیفیت 64 کیلوبیت (حجم 593 کیلوبایت)

کیفیت 32 کیلوبیت (حجم 305 کیلوبایت)



منبع



  • علی حسنوند