مظلوم و سرفراز ( مناظره حضرت زینب و ابن زیاد)
روز سیزدهم محرم سال 61 هجری مجلس عمومی ابن زیاد برپاست. جشن پیروزی است و حاکم کوفه همه را به حضور می پذیرد اسیران جنگ هم حاضرند و سر بریده دشمن در میانه مجلس است.
خانمی وارد مجلس شده که شکوه و متانتش از دیگر زن ها متمایزیش کرده. ابن زیاد از نامش جویا می شود. می گویند زینب دختر علی است، خواهر حسین،تکیه گاه قافله اسرا.
این زیاد بدش نمی آید کاروان اسرا را خوار و ذلیل کند و چه بهتر که تکیه گاه آنان را فروریزد. دلش آشوب است انگار هنوز هم دلش از کینه های دیرین التیام نیافته .هنوز بغض علی جگرش را می خراشد.
رو به زینب می کند:
ستایش خدا را که شما خانواده را رسوا ساخت و کشت و نشان داد که آنچه میگفتید دروغی بیش نبود.
گویا ابن زیاد نه تنها حسین را خارجی می داند بلکه نبوت محمد صلی الله علیه وآله را هم از بیخ و بن نپذیرفته و دروغ می پندارد.
اطرافیان همه تن گوش می شوند برای شنیدن شکستن یک زن . برای جزع و فزعی زنانه و برای فحش و نفرین و نمایش فلاکت زنی خسته.
زینب با آرامش ولی محزون پاسخ می دهد:
"ستایش خدا را که ما را به واسطه پیامبر خود (که از خاندان ماست) گرامی داشت و از پلیدی پاک گردانید. جز فاسق رسوا نمیشود و جز بدکار، دروغ نمیگوید، و بد کار ما نیستیم بلکه دیگرانند و ستایش مخصوص خداست".
محاسبات ابن زیاد به هم خورده .در دلش می گوید حماقت بود که فراموش کردم این زن از کدام طایفه است.این خانواده در نمایش حق تبحر دارند. مگر نه این که حسین هم برای نمایش حق همه یاران خود را از میان شیدایانی با اخلاص برگزیده بود تا حق در جبهه اش جلوه نمایی کند و هر آن کس را که در جبهه مقابلش کورسویی از حقانیت داشت از آن جبهه بریده بود تا بطلانش هویدا شود.
زخم هایش تازه می شود و خشمگین تر سخن می گوید:
"دیدی خدا با خاندانت چه کرد؟"
می خواهد از سویی گناه را بر گردن قضای الهی بگذارد واز طرفی ناجوانمردانه عاطفه زنی داغدیده را تحریک کند تا صبر از کف بدهد و تعادلش بر هم خورد و نتواند پاسخ دهد.
به گزاف او را زینب ننامیده اند. زین اب!.زینت پدر! پدری که امیرالمومنین است.
حکیمانه و عارفانه پاسخ می دهد:
"ما رایت الا جمیلا! جز زیبایی ندیدم! آنان کسانی بودند که خدا مقدّر ساخته بود کشته شوند و آنها نیز اطاعت کرده و به سوی آرامگاه خود شتافتند و بزودی خداوند تو و آنان را (در روز رستاخیز) با هم روبرو میکند و آنان از تو، به درگاه خدا شکایت و دادخواهی خواهند کرد، اینک بنگر که آن روز چه کسی پیروز خواهد شد، مادرت به عزایت بنشیند ای پسر مرجانه!"
حاضران مبهوت شده اند.این زن مریم عذرا ست یا فاطمه کبری.مگر انسان ها هنوز می توانند به چنین مقاماتی برسند؟ شاید راست باشد که انسان را خلیفه الله نامیده اند!
ابن زیاد هرآنچه می خواست بر سر زینب بیاورد خودش به آن دچار شده .خشمگین و برافروخته است قصد کشتن دارد اما اطرافیان منع می کنند.تعادل روحی اش بر هم خورده و آنچه در دل مکنون دارد بر زبان می راند:
"خداوند دلم را با کشته شدن برادر نافرمانت حسین و خاندان و لشکر سرکش او شفا داد"
هنگامه رساندن پیام مظلومیت حسین و برملا کردن دورن ابن زیاد با سخنان خودش فرا رسیده زینب پاسخ می دهد:
"به خدا قسم مهتر مرا کشتی، نهال مرا قطع کردی و ریشه مرا در آوردی، اگر این کار مایه شفای توست، همانا شفا یافتهای."
هیچ پاسخی برای ابن زیاد نمانده خوار و حقیر و شده خوی وحشیگری اش نمایان گردیده و زینب را درچشم حاضران به عرش رسانده، باید کلامی بگوید تا عرصه خالی نباشد ولی هیچ ندارد. ناچار می گوید:
"این هم مثل پدرش علی سخن پرداز است؛ به جان خودم پدرت نیز شاعر بود و سخن به سجع میگفت."
زینب با مظلومیت می گوید:
زن را با قافیه پردازى چه کار؟(در این شرایط من چه جای سجع گفتن است)
در پایان همین مجلس بود که ابن زیاد همه حقد و غضبش را با زدن چوب به لب ودندان حسین بن علی به نمایش گذاشت. آن لب ودندان هایی که زید بن ارقم در همان مجلس گواهی داد که بارها پیامبر ص آنها را بوسیده است.
سخت تر از چوب تو بر من نگاه زینب است چوب تو نه، اشک او آتش زند جان مرا
دانلود روضه حاج محمود کریمی شام غریبان
با هیئت "ثارالله مسیحیها" آشنا شوید
پرده اول؛ ادای احترام کشیش به امام حسین(ع)
در محله ارمنی نشین تهران کلیسای بزرگی قرار دارد که در مسیر یکی از مساجد خیابان کریمخان واقع شده و من در رفت و آمدهای روزمره ام به ارامنه بسیاری برخورد کرده ام که هر کدام ویژگیهای خاصی دارند و از آنجای که شنیده بودم ارامنه هم برای محرم برنامههایی اجرا میکنند و در ماتم شهادت امام حسین(ع) با مسلمانان همنوا هستند، به کلیسا رفتم تا در مورد ارامنهای که احیانا نذری یا مراسم خاصی برای محرم دارند پرس و جو کنم.
وقتی به وارطانیان کشیش کلیسای ویلا علت ورودم را به کلیسا میگویم، با اشاره به اینکه محرم و عاشورا مختص مسلمانان شیعه نیست، میگوید: حسین(ع) متعلق به همه انسانهای آزاده و عدالت جوست.
وی ادامه میدهد : عاشورا فرهنگ ظلم ستیزی در برابر دشمن است و حسین(ع) کشته راه انسانیت و حق است و اگر چه در آن زمان به ایشان ظلم شد، اما نهضت عاشورا نافرجام نماند و امروز از این قیام همه انسانهای دربند ستم الگو میگیرند.
وارطانیان تصریح میکند: عاشورا قیامی سترگ است که هرگز از دل و جان تاریخ پاک نمیشود و تا همیشه ماندگار خواهد ماند.
وی ادامه میدهد: من به ساحت سومین امام شیعیان ادای احترام میکنم و هر سال اگر روز عاشورا مصادف با یکی از روزهای خاص کلیسا باشد، ناقوسها به احترام ایشان به صدا در نمیآیند و ما هم در غم کربلا و شهادت حسین(ع) با شیعیان همنوایی میکنیم.
وارطانیان با اشاره به نذریهایی که ارامنه در ایام محرم میدهند، خاطرنشان میکند: بسیاری از ارامنه تهران روزهای تاسوعا و عاشورا نذری میدهند و این نذری را به روح شهدای کربلا هدیه میکنند.
این کشیش در ادامه من را با «یانیس» یکی از ارامنه که نذریهای بسیاری در ایام محرم میان مردم توزیع میکند - آشنا کرد که «یانیس» و خانواده اش ارادت خاصی به سیدالشهدا(ع) دارند. از او خداحافظی میکنم و راهی خانه «یانیس» میشوم.
* پرده دوم؛ یانیس شفای خود را امام حسین(ع) میگیرد
کوچهها را یک به یک طی میکنم و مقابل خانه «یانیس» میرسم زنگ میزنم، زنی میانسال در را به رویم باز میکند و خودش را مادر «یانیس» معرفی میکند.
این زن به همراه تنها فرزندش در این شهر زندگی میکند و اعضائ خانواده آنها سالها پیش ایران را به مقصد کانادا ترک کرده اند.
وقتی از او در مورد حال و هوای محرم و عزاداری امام حسین(ع) میپرسم ، بی اختیار اشکهایش سرازیر میشود و میگوید: هر چه دارم پس از خدا از عنایت امام حسین(ع) است و اگر چه من مسیحی هستم، اما در قلبم ارادت ویژهای به امام شما دارم.
وی بدون مقدمه کتابچه زیارت عاشورای کوچکش را برمی دارد و ادامه میدهد: این کتابچه تمام زندگی من است و هر وقت دلتنگ میشوم آن را مرور میکنم و دلم آرام میشود.
هنوز گفت و گوی من و آن زن ادامه دارد که «یانیس» هم از راه میرسد، پسری جوان که خودش را 22 ساله و دانشجوی دندانپزشکی معرفی میکند.
از روی درباره ارادتش به سیدالشهدا(ع) میپرسم که میگوید: عشق به امام حسین(ع) در قلب من انتها ندارد وهمیشه در روحم علاقهای آتشین نسبت به ایشان احساس میکنم.
وی ادامه میدهد: من هرگز کرامت امام حسین(ع) را نسبت به خودم فراموش نمیکنم، بگذارید شرح ماجرا را بگویم. سه سال پیش به بیماری ناشناختهای دچار شدم که همه پزشکان تظاهرات بیماری ام را سرطان تشخیص دادند، مدتها در بستر بیماری بودم وهمه امیدها نسبت به بهبودم به صفر رسیده بود. یادم هست مصادف با ایام محرم باز هم در بیمارستان بستری شدم، مقابل بیمارستان تکیهای بود که عزاداری امام حسین(ع) در آنجا برگزار میشد. یک روز همراه یکی از بیماران که نمیدانست من مسیحی هستم، بدون مقدمه به من گفت چرا به امام حسین(ع) متوسل نمیشوی و شفایت را از ایشان نمیخواهی؟ بیمار ما شفا گرفت.
«یانیس» ادامه میدهد: نمیدانم چرا، ولی ترجیح دادم نگویم که مسیحی ام و بی اختیار دلم شکست و با خودم گفتم امام حسین، امام مسلمانان شیعه است و مسیحی را چکار با مسلمانان؟ اما همین قدر بگویم که در این فکر و خیالها خوابم برد. در عالم رؤیا مردی مهربان و نورانی به سراغم آمد و من را به اسمم صدا کرد. پرسیدم شما که هستید که در جوابم گفت؛ من متعلق به همه انسانها هستم من تنها امام شیعیان نیستم. آن وقت به من اشاره کرد که برخیز. گفتم نمیتوانم و باز تکرار کرد برخیز «یانیس» که آنچه در دل داشتی برایت مقرر شد.
این جوان مسیحی در حالی که اشک پهنه صورتش را پرکرده، تصریح میکند: از خواب پریدم و احساس شعفی ویژه داشتم، خودم را حرکت دادم و سبکی زیادی را حس میکردم. حال خوبی داشتم و واقعا به عنایت امام حسین(ع) شفا گرفته بودم.
«یانیس» ادامه میدهد: یک روز پس از آن ماجرا از بیمارستان مرخص شدم در حالی که هیچ اثری از بیماری در من نبود وهمه پزشکان از این اتفاق شگفت زده بودند. از آن روز تاکنون محرمها عزای سیدالشهدا(ع) در این خانه برپا میشود و نذری میدهیم.
مادر «یانیس» نیز که عشق واعتقاد خاصی به امام حسین(ع) دارد، میگوید: هر سال شب عاشورا نذری شله زرد میپزم و همسایگان محله نیز به من کمک میکنند، نذریها را میان دستههای عزاداری که در میدان هفت تیر تجمع میکنند توزیع میکنیم.
از «یانیس» و مادر مهربانش خداحافظی میکنم تا در فرصتی کوتاه به یکی از هیأتهای مخصوص مسیحیان در ایام محرم سری بزنم.
*پرده سوم؛ هیات ثارا... مسیحیها
یکی از نکتههای جالب توجه در همنوایی ارامنه با شیعیان در عزای امام حسین(ع) تشکیل هیات ثارا... است که در آن 700 عزادار از اقلیت هاى مذهبى مسیحى و زرتشتى، زیر چادر هیأت گرد هم میآیند و در عزادارى سالار شهیدان به سینهزنى میپردازند.
ادموند طوفانیان یکى از مؤسسان و بانیان این تکیه میگوید: در سالهاى گذشته، جوانان و نوجوانان ارمنى به اتفاق دوستان مسلمانشان به هیأتهاى مذهبى مسلمانان میرفتند. آنان در دستهها و تکایاى شیعیان سینهزنى میکردند و بسیارى از اعضاى هیأت نمیدانستند که جوان مسیحى کاتولیکى در کنارشان براى امام آنها سوگوارى میکند. اما در سال 1378 باخبر شدیم حدود چهارصد نفر از جوانان ارامنه در این مراسم شرکت میکنند. از همان سال بر آن شدیم هیأتى راه بیندازیم و خیل جوانان مسیحى علاقهمند امام حسین (ع) را گردهم آوریم.
وى در خصوص مشکلات این طرح میگوید: ابتدا طرح ما ابهام زیادى بین جامعه ارامنه و حتى مسلمانان به وجود آورد. پس از توجیه آنان در خصوص اهداف راهاندازى هیأت، تکیه ثارا... را در مرکز شهر برپا کردیم.
وى در خصوص استقبال مردم میافزاید: خیلى از مسلمانان پس از شنیدن این خبر خوشحال شده و براى تأسیس هیأت، تمایل نشان دادند. اما نکته جالب توجه در برگزارى مراسم عزادارى این هیأت، حضور واعظ مسلمان است. معمولاً وعاظى به این هیأت دعوت میشوند که به شرح فرهنگ عاشورا و اهداف انسانى امام حسین(ع) میپردازند.
برگزارى مراسم، مانند مسلمانان است. مداح، نوحه میخواند و جمعیت زیادى که زیر چادر گرد هم آمدهاند، پس از سینهزنى، زمانى که میدان هفتم تیر در مرکز شهر ازدحام خود را از دست داده، به شکل دسته عزادار از چادر بیرون میآیند. جمعى از عزاداران در بیرون چادر به انتظار ایستادهاند. جوان بلندقامتى که علامت را به دوش میکشد، بىقرار دست بر طاق شالها میکشد.
نوجوانان کتلها و پرچمها را برمیگیرند و چند گام پیشتر میایستند. هر سال بر شمار مشتاقان امام حسین(ع) افزوده میشود. در این بین که جمعیت داخل چادر، سینهزنى و نوحهخوانى جمعى را آغاز کردهاند، با همآویى تکخوان از چادر بیرون میآیند و در صفوفى منظم راهشان را در خیابان بهار شیراز، مرکز اقلیت هاى دینى، پیش میگیرند. زنان نیز در پى دسته روانند و سینه زنان با هیأت حرکت میکنند. پس از مراجعت دسته به هیأت ثارا... عزاداران نذریهای هموطنان مسیحىشان را میل میکنند.
طوفانیان در اینباره میگوید: چاى، قند، برنج، گوشت و تمامی هزینههاى هیأت را مسیحیان علاقهمند به امام حسین(ع) تأمین میکنند. از سال 1379 نام هیأت در فهرست تکایاى عزادارى تهران ثبت شده است و هر سال بر شمار عزاداران افزوده میشود.
با هیئت "ثارالله مسیحیها" آشنا شوید
پرده اول؛ ادای احترام کشیش به امام حسین(ع)
در محله ارمنی نشین تهران کلیسای بزرگی قرار دارد که در مسیر یکی از مساجد خیابان کریمخان واقع شده و من در رفت و آمدهای روزمره ام به ارامنه بسیاری برخورد کرده ام که هر کدام ویژگیهای خاصی دارند و از آنجای که شنیده بودم ارامنه هم برای محرم برنامههایی اجرا میکنند و در ماتم شهادت امام حسین(ع) با مسلمانان همنوا هستند، به کلیسا رفتم تا در مورد ارامنهای که احیانا نذری یا مراسم خاصی برای محرم دارند پرس و جو کنم.
وقتی به وارطانیان کشیش کلیسای ویلا علت ورودم را به کلیسا میگویم، با اشاره به اینکه محرم و عاشورا مختص مسلمانان شیعه نیست، میگوید: حسین(ع) متعلق به همه انسانهای آزاده و عدالت جوست.
وی ادامه میدهد : عاشورا فرهنگ ظلم ستیزی در برابر دشمن است و حسین(ع) کشته راه انسانیت و حق است و اگر چه در آن زمان به ایشان ظلم شد، اما نهضت عاشورا نافرجام نماند و امروز از این قیام همه انسانهای دربند ستم الگو میگیرند.
وارطانیان تصریح میکند: عاشورا قیامی سترگ است که هرگز از دل و جان تاریخ پاک نمیشود و تا همیشه ماندگار خواهد ماند.
وی ادامه میدهد: من به ساحت سومین امام شیعیان ادای احترام میکنم و هر سال اگر روز عاشورا مصادف با یکی از روزهای خاص کلیسا باشد، ناقوسها به احترام ایشان به صدا در نمیآیند و ما هم در غم کربلا و شهادت حسین(ع) با شیعیان همنوایی میکنیم.
وارطانیان با اشاره به نذریهایی که ارامنه در ایام محرم میدهند، خاطرنشان میکند: بسیاری از ارامنه تهران روزهای تاسوعا و عاشورا نذری میدهند و این نذری را به روح شهدای کربلا هدیه میکنند.
این کشیش در ادامه من را با «یانیس» یکی از ارامنه که نذریهای بسیاری در ایام محرم میان مردم توزیع میکند - آشنا کرد که «یانیس» و خانواده اش ارادت خاصی به سیدالشهدا(ع) دارند. از او خداحافظی میکنم و راهی خانه «یانیس» میشوم.
* پرده دوم؛ یانیس شفای خود را امام حسین(ع) میگیرد
کوچهها را یک به یک طی میکنم و مقابل خانه «یانیس» میرسم زنگ میزنم، زنی میانسال در را به رویم باز میکند و خودش را مادر «یانیس» معرفی میکند.
این زن به همراه تنها فرزندش در این شهر زندگی میکند و اعضائ خانواده آنها سالها پیش ایران را به مقصد کانادا ترک کرده اند.
وقتی از او در مورد حال و هوای محرم و عزاداری امام حسین(ع) میپرسم ، بی اختیار اشکهایش سرازیر میشود و میگوید: هر چه دارم پس از خدا از عنایت امام حسین(ع) است و اگر چه من مسیحی هستم، اما در قلبم ارادت ویژهای به امام شما دارم.
وی بدون مقدمه کتابچه زیارت عاشورای کوچکش را برمی دارد و ادامه میدهد: این کتابچه تمام زندگی من است و هر وقت دلتنگ میشوم آن را مرور میکنم و دلم آرام میشود.
هنوز گفت و گوی من و آن زن ادامه دارد که «یانیس» هم از راه میرسد، پسری جوان که خودش را 22 ساله و دانشجوی دندانپزشکی معرفی میکند.
از روی درباره ارادتش به سیدالشهدا(ع) میپرسم که میگوید: عشق به امام حسین(ع) در قلب من انتها ندارد وهمیشه در روحم علاقهای آتشین نسبت به ایشان احساس میکنم.
وی ادامه میدهد: من هرگز کرامت امام حسین(ع) را نسبت به خودم فراموش نمیکنم، بگذارید شرح ماجرا را بگویم. سه سال پیش به بیماری ناشناختهای دچار شدم که همه پزشکان تظاهرات بیماری ام را سرطان تشخیص دادند، مدتها در بستر بیماری بودم وهمه امیدها نسبت به بهبودم به صفر رسیده بود. یادم هست مصادف با ایام محرم باز هم در بیمارستان بستری شدم، مقابل بیمارستان تکیهای بود که عزاداری امام حسین(ع) در آنجا برگزار میشد. یک روز همراه یکی از بیماران که نمیدانست من مسیحی هستم، بدون مقدمه به من گفت چرا به امام حسین(ع) متوسل نمیشوی و شفایت را از ایشان نمیخواهی؟ بیمار ما شفا گرفت.
«یانیس» ادامه میدهد: نمیدانم چرا، ولی ترجیح دادم نگویم که مسیحی ام و بی اختیار دلم شکست و با خودم گفتم امام حسین، امام مسلمانان شیعه است و مسیحی را چکار با مسلمانان؟ اما همین قدر بگویم که در این فکر و خیالها خوابم برد. در عالم رؤیا مردی مهربان و نورانی به سراغم آمد و من را به اسمم صدا کرد. پرسیدم شما که هستید که در جوابم گفت؛ من متعلق به همه انسانها هستم من تنها امام شیعیان نیستم. آن وقت به من اشاره کرد که برخیز. گفتم نمیتوانم و باز تکرار کرد برخیز «یانیس» که آنچه در دل داشتی برایت مقرر شد.
این جوان مسیحی در حالی که اشک پهنه صورتش را پرکرده، تصریح میکند: از خواب پریدم و احساس شعفی ویژه داشتم، خودم را حرکت دادم و سبکی زیادی را حس میکردم. حال خوبی داشتم و واقعا به عنایت امام حسین(ع) شفا گرفته بودم.
«یانیس» ادامه میدهد: یک روز پس از آن ماجرا از بیمارستان مرخص شدم در حالی که هیچ اثری از بیماری در من نبود وهمه پزشکان از این اتفاق شگفت زده بودند. از آن روز تاکنون محرمها عزای سیدالشهدا(ع) در این خانه برپا میشود و نذری میدهیم.
مادر «یانیس» نیز که عشق واعتقاد خاصی به امام حسین(ع) دارد، میگوید: هر سال شب عاشورا نذری شله زرد میپزم و همسایگان محله نیز به من کمک میکنند، نذریها را میان دستههای عزاداری که در میدان هفت تیر تجمع میکنند توزیع میکنیم.
از «یانیس» و مادر مهربانش خداحافظی میکنم تا در فرصتی کوتاه به یکی از هیأتهای مخصوص مسیحیان در ایام محرم سری بزنم.
*پرده سوم؛ هیات ثارا... مسیحیها
یکی از نکتههای جالب توجه در همنوایی ارامنه با شیعیان در عزای امام حسین(ع) تشکیل هیات ثارا... است که در آن 700 عزادار از اقلیت هاى مذهبى مسیحى و زرتشتى، زیر چادر هیأت گرد هم میآیند و در عزادارى سالار شهیدان به سینهزنى میپردازند.
ادموند طوفانیان یکى از مؤسسان و بانیان این تکیه میگوید: در سالهاى گذشته، جوانان و نوجوانان ارمنى به اتفاق دوستان مسلمانشان به هیأتهاى مذهبى مسلمانان میرفتند. آنان در دستهها و تکایاى شیعیان سینهزنى میکردند و بسیارى از اعضاى هیأت نمیدانستند که جوان مسیحى کاتولیکى در کنارشان براى امام آنها سوگوارى میکند. اما در سال 1378 باخبر شدیم حدود چهارصد نفر از جوانان ارامنه در این مراسم شرکت میکنند. از همان سال بر آن شدیم هیأتى راه بیندازیم و خیل جوانان مسیحى علاقهمند امام حسین (ع) را گردهم آوریم.
وى در خصوص مشکلات این طرح میگوید: ابتدا طرح ما ابهام زیادى بین جامعه ارامنه و حتى مسلمانان به وجود آورد. پس از توجیه آنان در خصوص اهداف راهاندازى هیأت، تکیه ثارا... را در مرکز شهر برپا کردیم.
وى در خصوص استقبال مردم میافزاید: خیلى از مسلمانان پس از شنیدن این خبر خوشحال شده و براى تأسیس هیأت، تمایل نشان دادند. اما نکته جالب توجه در برگزارى مراسم عزادارى این هیأت، حضور واعظ مسلمان است. معمولاً وعاظى به این هیأت دعوت میشوند که به شرح فرهنگ عاشورا و اهداف انسانى امام حسین(ع) میپردازند.
برگزارى مراسم، مانند مسلمانان است. مداح، نوحه میخواند و جمعیت زیادى که زیر چادر گرد هم آمدهاند، پس از سینهزنى، زمانى که میدان هفتم تیر در مرکز شهر ازدحام خود را از دست داده، به شکل دسته عزادار از چادر بیرون میآیند. جمعى از عزاداران در بیرون چادر به انتظار ایستادهاند. جوان بلندقامتى که علامت را به دوش میکشد، بىقرار دست بر طاق شالها میکشد.
نوجوانان کتلها و پرچمها را برمیگیرند و چند گام پیشتر میایستند. هر سال بر شمار مشتاقان امام حسین(ع) افزوده میشود. در این بین که جمعیت داخل چادر، سینهزنى و نوحهخوانى جمعى را آغاز کردهاند، با همآویى تکخوان از چادر بیرون میآیند و در صفوفى منظم راهشان را در خیابان بهار شیراز، مرکز اقلیت هاى دینى، پیش میگیرند. زنان نیز در پى دسته روانند و سینه زنان با هیأت حرکت میکنند. پس از مراجعت دسته به هیأت ثارا... عزاداران نذریهای هموطنان مسیحىشان را میل میکنند.
طوفانیان در اینباره میگوید: چاى، قند، برنج، گوشت و تمامی هزینههاى هیأت را مسیحیان علاقهمند به امام حسین(ع) تأمین میکنند. از سال 1379 نام هیأت در فهرست تکایاى عزادارى تهران ثبت شده است و هر سال بر شمار عزاداران افزوده میشود.
با هیئت "ثارالله مسیحیها" آشنا شوید
پرده اول؛ ادای احترام کشیش به امام حسین(ع)
در محله ارمنی نشین تهران کلیسای بزرگی قرار دارد که در مسیر یکی از مساجد خیابان کریمخان واقع شده و من در رفت و آمدهای روزمره ام به ارامنه بسیاری برخورد کرده ام که هر کدام ویژگیهای خاصی دارند و از آنجای که شنیده بودم ارامنه هم برای محرم برنامههایی اجرا میکنند و در ماتم شهادت امام حسین(ع) با مسلمانان همنوا هستند، به کلیسا رفتم تا در مورد ارامنهای که احیانا نذری یا مراسم خاصی برای محرم دارند پرس و جو کنم.
وقتی به وارطانیان کشیش کلیسای ویلا علت ورودم را به کلیسا میگویم، با اشاره به اینکه محرم و عاشورا مختص مسلمانان شیعه نیست، میگوید: حسین(ع) متعلق به همه انسانهای آزاده و عدالت جوست.
وی ادامه میدهد : عاشورا فرهنگ ظلم ستیزی در برابر دشمن است و حسین(ع) کشته راه انسانیت و حق است و اگر چه در آن زمان به ایشان ظلم شد، اما نهضت عاشورا نافرجام نماند و امروز از این قیام همه انسانهای دربند ستم الگو میگیرند.
وارطانیان تصریح میکند: عاشورا قیامی سترگ است که هرگز از دل و جان تاریخ پاک نمیشود و تا همیشه ماندگار خواهد ماند.
وی ادامه میدهد: من به ساحت سومین امام شیعیان ادای احترام میکنم و هر سال اگر روز عاشورا مصادف با یکی از روزهای خاص کلیسا باشد، ناقوسها به احترام ایشان به صدا در نمیآیند و ما هم در غم کربلا و شهادت حسین(ع) با شیعیان همنوایی میکنیم.
وارطانیان با اشاره به نذریهایی که ارامنه در ایام محرم میدهند، خاطرنشان میکند: بسیاری از ارامنه تهران روزهای تاسوعا و عاشورا نذری میدهند و این نذری را به روح شهدای کربلا هدیه میکنند.
این کشیش در ادامه من را با «یانیس» یکی از ارامنه که نذریهای بسیاری در ایام محرم میان مردم توزیع میکند - آشنا کرد که «یانیس» و خانواده اش ارادت خاصی به سیدالشهدا(ع) دارند. از او خداحافظی میکنم و راهی خانه «یانیس» میشوم.
* پرده دوم؛ یانیس شفای خود را امام حسین(ع) میگیرد
کوچهها را یک به یک طی میکنم و مقابل خانه «یانیس» میرسم زنگ میزنم، زنی میانسال در را به رویم باز میکند و خودش را مادر «یانیس» معرفی میکند.
این زن به همراه تنها فرزندش در این شهر زندگی میکند و اعضائ خانواده آنها سالها پیش ایران را به مقصد کانادا ترک کرده اند.
وقتی از او در مورد حال و هوای محرم و عزاداری امام حسین(ع) میپرسم ، بی اختیار اشکهایش سرازیر میشود و میگوید: هر چه دارم پس از خدا از عنایت امام حسین(ع) است و اگر چه من مسیحی هستم، اما در قلبم ارادت ویژهای به امام شما دارم.
وی بدون مقدمه کتابچه زیارت عاشورای کوچکش را برمی دارد و ادامه میدهد: این کتابچه تمام زندگی من است و هر وقت دلتنگ میشوم آن را مرور میکنم و دلم آرام میشود.
هنوز گفت و گوی من و آن زن ادامه دارد که «یانیس» هم از راه میرسد، پسری جوان که خودش را 22 ساله و دانشجوی دندانپزشکی معرفی میکند.
از روی درباره ارادتش به سیدالشهدا(ع) میپرسم که میگوید: عشق به امام حسین(ع) در قلب من انتها ندارد وهمیشه در روحم علاقهای آتشین نسبت به ایشان احساس میکنم.
وی ادامه میدهد: من هرگز کرامت امام حسین(ع) را نسبت به خودم فراموش نمیکنم، بگذارید شرح ماجرا را بگویم. سه سال پیش به بیماری ناشناختهای دچار شدم که همه پزشکان تظاهرات بیماری ام را سرطان تشخیص دادند، مدتها در بستر بیماری بودم وهمه امیدها نسبت به بهبودم به صفر رسیده بود. یادم هست مصادف با ایام محرم باز هم در بیمارستان بستری شدم، مقابل بیمارستان تکیهای بود که عزاداری امام حسین(ع) در آنجا برگزار میشد. یک روز همراه یکی از بیماران که نمیدانست من مسیحی هستم، بدون مقدمه به من گفت چرا به امام حسین(ع) متوسل نمیشوی و شفایت را از ایشان نمیخواهی؟ بیمار ما شفا گرفت.
«یانیس» ادامه میدهد: نمیدانم چرا، ولی ترجیح دادم نگویم که مسیحی ام و بی اختیار دلم شکست و با خودم گفتم امام حسین، امام مسلمانان شیعه است و مسیحی را چکار با مسلمانان؟ اما همین قدر بگویم که در این فکر و خیالها خوابم برد. در عالم رؤیا مردی مهربان و نورانی به سراغم آمد و من را به اسمم صدا کرد. پرسیدم شما که هستید که در جوابم گفت؛ من متعلق به همه انسانها هستم من تنها امام شیعیان نیستم. آن وقت به من اشاره کرد که برخیز. گفتم نمیتوانم و باز تکرار کرد برخیز «یانیس» که آنچه در دل داشتی برایت مقرر شد.
این جوان مسیحی در حالی که اشک پهنه صورتش را پرکرده، تصریح میکند: از خواب پریدم و احساس شعفی ویژه داشتم، خودم را حرکت دادم و سبکی زیادی را حس میکردم. حال خوبی داشتم و واقعا به عنایت امام حسین(ع) شفا گرفته بودم.
«یانیس» ادامه میدهد: یک روز پس از آن ماجرا از بیمارستان مرخص شدم در حالی که هیچ اثری از بیماری در من نبود وهمه پزشکان از این اتفاق شگفت زده بودند. از آن روز تاکنون محرمها عزای سیدالشهدا(ع) در این خانه برپا میشود و نذری میدهیم.
مادر «یانیس» نیز که عشق واعتقاد خاصی به امام حسین(ع) دارد، میگوید: هر سال شب عاشورا نذری شله زرد میپزم و همسایگان محله نیز به من کمک میکنند، نذریها را میان دستههای عزاداری که در میدان هفت تیر تجمع میکنند توزیع میکنیم.
از «یانیس» و مادر مهربانش خداحافظی میکنم تا در فرصتی کوتاه به یکی از هیأتهای مخصوص مسیحیان در ایام محرم سری بزنم.
*پرده سوم؛ هیات ثارا... مسیحیها
یکی از نکتههای جالب توجه در همنوایی ارامنه با شیعیان در عزای امام حسین(ع) تشکیل هیات ثارا... است که در آن 700 عزادار از اقلیت هاى مذهبى مسیحى و زرتشتى، زیر چادر هیأت گرد هم میآیند و در عزادارى سالار شهیدان به سینهزنى میپردازند.
ادموند طوفانیان یکى از مؤسسان و بانیان این تکیه میگوید: در سالهاى گذشته، جوانان و نوجوانان ارمنى به اتفاق دوستان مسلمانشان به هیأتهاى مذهبى مسلمانان میرفتند. آنان در دستهها و تکایاى شیعیان سینهزنى میکردند و بسیارى از اعضاى هیأت نمیدانستند که جوان مسیحى کاتولیکى در کنارشان براى امام آنها سوگوارى میکند. اما در سال 1378 باخبر شدیم حدود چهارصد نفر از جوانان ارامنه در این مراسم شرکت میکنند. از همان سال بر آن شدیم هیأتى راه بیندازیم و خیل جوانان مسیحى علاقهمند امام حسین (ع) را گردهم آوریم.
وى در خصوص مشکلات این طرح میگوید: ابتدا طرح ما ابهام زیادى بین جامعه ارامنه و حتى مسلمانان به وجود آورد. پس از توجیه آنان در خصوص اهداف راهاندازى هیأت، تکیه ثارا... را در مرکز شهر برپا کردیم.
وى در خصوص استقبال مردم میافزاید: خیلى از مسلمانان پس از شنیدن این خبر خوشحال شده و براى تأسیس هیأت، تمایل نشان دادند. اما نکته جالب توجه در برگزارى مراسم عزادارى این هیأت، حضور واعظ مسلمان است. معمولاً وعاظى به این هیأت دعوت میشوند که به شرح فرهنگ عاشورا و اهداف انسانى امام حسین(ع) میپردازند.
برگزارى مراسم، مانند مسلمانان است. مداح، نوحه میخواند و جمعیت زیادى که زیر چادر گرد هم آمدهاند، پس از سینهزنى، زمانى که میدان هفتم تیر در مرکز شهر ازدحام خود را از دست داده، به شکل دسته عزادار از چادر بیرون میآیند. جمعى از عزاداران در بیرون چادر به انتظار ایستادهاند. جوان بلندقامتى که علامت را به دوش میکشد، بىقرار دست بر طاق شالها میکشد.
نوجوانان کتلها و پرچمها را برمیگیرند و چند گام پیشتر میایستند. هر سال بر شمار مشتاقان امام حسین(ع) افزوده میشود. در این بین که جمعیت داخل چادر، سینهزنى و نوحهخوانى جمعى را آغاز کردهاند، با همآویى تکخوان از چادر بیرون میآیند و در صفوفى منظم راهشان را در خیابان بهار شیراز، مرکز اقلیت هاى دینى، پیش میگیرند. زنان نیز در پى دسته روانند و سینه زنان با هیأت حرکت میکنند. پس از مراجعت دسته به هیأت ثارا... عزاداران نذریهای هموطنان مسیحىشان را میل میکنند.
طوفانیان در اینباره میگوید: چاى، قند، برنج، گوشت و تمامی هزینههاى هیأت را مسیحیان علاقهمند به امام حسین(ع) تأمین میکنند. از سال 1379 نام هیأت در فهرست تکایاى عزادارى تهران ثبت شده است و هر سال بر شمار عزاداران افزوده میشود.
بعد گفت : می دونی چرا روی ماشینا، چادر می کشند ؟»خانم که هاج و واج مانده بود گفت:«لابد چون صاحبشون می خوان سرماو گرما و گرد و غبار و اینجور چیزا به ماشینشون آسیب نزنه فاطمه گفت:«آفرین! من و تو هم بنده های خدا هستیم و خدا بخاطر علاقه اش به ما، پوششی بهمون داده تا با اون از نگاه های نکبت بار بعضیا، حفظ شیم و آسیبی نبینیم . خصوصا هم نام حضرت فاطمه سلام الله علیها هم هستیم …بعدها که اون خانم رو دیدم محجبه شده بود .»
شهیده فاطمه جعفریان
شهادت :۱۳۵۶
علت شهادت : توسط ساواک رژیم شاه
برگرفته از کفش های به جا مانده در ساحل ، ص۱۷
با احتیاط لاله ی ما را پیاده کن
عباس جان ، سه ساله ی ما را پیاده کن
با احتیاط بار حرم را زمین گذار
زانو بزن وقار حرم را زمین گذار
با احتیاط تا که نیفتد ستاره ای
می ترسم آنکه گیر کند گوشواره ای
چشم مخدرات به سمت نگاه تو
دوشیزگان محترمه در پناه تو
با حوریان رفته به زیر نقابها
یک لحظه روبرو نشدند آفتابها
این حوریان عزیز خدایند و بس ، همین
این دختران کنیز خدایند و بس ، همین
این دختر علی ست که بالش شکستنی است
ناموس اعظم است و وقارش شکستنی است
از این به بعد ماهِ حرم آفتاب باش
عباس جان مراقب این با حجاب باش
این دختران من که بیابان ندیده اند
در عمر خویش خار مغیلان ندیده اند
یک لحظه هم ز خیمه ی طفلان جدا نشو
جان رباب از دم گهواره پا نشو
تو هستی و اهالی این خیمه راحتند
در زیر سایه ات همه در استراحتند
تو هستی و به روز حرم شب نمی رسد
چشم کسی به قامت زینب نمی رسد
یک عده یوسف اند و یک عده مریم اند
احساس می کنم همه دلواپس هم اند
احساس می کنم که جوابم نمی دهند
با آب آب گفتنم آبم نمی دهند
راضی ام و رضایت یزدانم آرزوست
از سنگها شکستن دندانم آرزوست
من راضیم به پای خدا دست و پا زنم
با صورتم به خاک بیفتم صدا زنم
اگر به روی نی سر ِمن نیز رو شود
تا که مقام خواهر من نیز رو شود
جام بلا به دست گرفتیم ما دو تا
این جام را الست گرفتیم ما دو تا
می خواستیم عبد شدن را نشان دهیم
پیغمبر و علی و حسن را نشان دهیم
با احتیاط لاله ی ما را سوار کن
زینب بیا سه ساله ی ما را سوار کن
با احتیاط خسته شدند این ستاره ها
این گوش پاره ها سر گوشواره ها
علی اکبر لطیفیان