پاتوق بچه شیعه ها 2

صفای قدم بر وبچه های شیعه

پاتوق بچه شیعه ها 2

صفای قدم بر وبچه های شیعه

باید ازخودتان شروع کنید

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
پیوندها

۵۹ مطلب در آبان ۱۳۹۲ ثبت شده است

۱۴
آبان

با احتیاط لاله ی ما را پیاده کن

عباس جان ، سه ساله ی ما را پیاده کن

با احتیاط بار حرم را زمین گذار

زانو بزن وقار حرم را زمین گذار

با احتیاط تا که نیفتد ستاره ای

می ترسم آنکه گیر کند گوشواره ای

چشم مخدرات به سمت نگاه تو

دوشیزگان محترمه در پناه تو

با حوریان رفته به زیر نقابها

یک لحظه روبرو نشدند آفتابها

این حوریان عزیز خدایند و بس ، همین

این دختران کنیز خدایند و بس ، همین

این دختر علی ست که بالش شکستنی است

ناموس اعظم است و وقارش شکستنی است

از این به بعد ماهِ حرم آفتاب باش

عباس جان مراقب این با حجاب باش

این دختران من که بیابان ندیده اند

در عمر خویش خار مغیلان ندیده اند

یک لحظه هم ز خیمه ی طفلان جدا نشو

جان رباب از دم گهواره پا نشو

تو هستی و اهالی این خیمه راحتند

در زیر سایه ات همه در استراحتند

تو هستی و به روز حرم شب نمی رسد

چشم کسی به قامت زینب نمی رسد

یک عده یوسف اند و یک عده مریم اند

احساس می کنم همه دلواپس هم اند

احساس می کنم که جوابم نمی دهند

با آب آب گفتنم آبم نمی دهند

راضی ام و رضایت یزدانم آرزوست

از سنگها شکستن دندانم آرزوست

من راضیم به پای خدا دست و پا زنم

با صورتم به خاک بیفتم صدا زنم

اگر به روی نی سر ِمن نیز رو شود

تا که مقام خواهر من نیز رو شود

جام بلا به دست گرفتیم ما دو تا

این جام را الست گرفتیم ما دو تا

می خواستیم عبد شدن را نشان دهیم

پیغمبر و علی و حسن را نشان دهیم

با احتیاط لاله ی ما را سوار کن

زینب بیا سه ساله ی ما را سوار کن

با احتیاط خسته شدند این ستاره ها

این گوش پاره ها سر گوشواره ها

علی اکبر لطیفیان

 

دانلود روضه حاج منصور




  • علی حسنوند
۱۴
آبان

با احتیاط لاله ی ما را پیاده کن

عباس جان ، سه ساله ی ما را پیاده کن

با احتیاط بار حرم را زمین گذار

زانو بزن وقار حرم را زمین گذار

با احتیاط تا که نیفتد ستاره ای

می ترسم آنکه گیر کند گوشواره ای

چشم مخدرات به سمت نگاه تو

دوشیزگان محترمه در پناه تو

با حوریان رفته به زیر نقابها

یک لحظه روبرو نشدند آفتابها

این حوریان عزیز خدایند و بس ، همین

این دختران کنیز خدایند و بس ، همین

این دختر علی ست که بالش شکستنی است

ناموس اعظم است و وقارش شکستنی است

از این به بعد ماهِ حرم آفتاب باش

عباس جان مراقب این با حجاب باش

این دختران من که بیابان ندیده اند

در عمر خویش خار مغیلان ندیده اند

یک لحظه هم ز خیمه ی طفلان جدا نشو

جان رباب از دم گهواره پا نشو

تو هستی و اهالی این خیمه راحتند

در زیر سایه ات همه در استراحتند

تو هستی و به روز حرم شب نمی رسد

چشم کسی به قامت زینب نمی رسد

یک عده یوسف اند و یک عده مریم اند

احساس می کنم همه دلواپس هم اند

احساس می کنم که جوابم نمی دهند

با آب آب گفتنم آبم نمی دهند

راضی ام و رضایت یزدانم آرزوست

از سنگها شکستن دندانم آرزوست

من راضیم به پای خدا دست و پا زنم

با صورتم به خاک بیفتم صدا زنم

اگر به روی نی سر ِمن نیز رو شود

تا که مقام خواهر من نیز رو شود

جام بلا به دست گرفتیم ما دو تا

این جام را الست گرفتیم ما دو تا

می خواستیم عبد شدن را نشان دهیم

پیغمبر و علی و حسن را نشان دهیم

با احتیاط لاله ی ما را سوار کن

زینب بیا سه ساله ی ما را سوار کن

با احتیاط خسته شدند این ستاره ها

این گوش پاره ها سر گوشواره ها

علی اکبر لطیفیان

 

دانلود روضه حاج منصور




  • علی حسنوند
۱۳
آبان

آماده ام؛ برای دلم غم بیاورید

داغی به وسعت همه عالم بیاورید

با روضه های باز، مرا خون جگر کنید

یا چند صفحه از کتاب مُقرّم بیاورید

شکر خدا دوباره سیه پوش ماتمم

اشک مرا دوباره فراهم بیاورید

در سینه ام حسینیه ای دست و پا کنید

تا فرصت است بیرق و پرچم بیاورید

باز این چه شورش است که در خلق عالم است

کم کم خبر ز ماه محرم بیاورید

چادر نماز فاطمه تا خیمه گاه شد

زحمت اگر نبود، مرا هم بیاورید

رضا باقریان

  • علی حسنوند
۱۱
آبان

دانلود

مرگ برآمریکا

 

مرگ برابو لهب

مرگ بر یزید و شمر و ابن سعد

مرگ بر زاده زیاد

مرگ بر قطعنامه های بستن فرات

قحط آب

مرگ بر تیر مانده بر گلوی کودک رباب

مرگ بر قطع خندهای روشن علیرضا

مرگ بر گلوله ای که خط کشید رو خاطرات آرمیتا

مرگ بر آمریکا

مرگ بر تازیانه ها

تازیانه های بی امان   

به گرده های بی گناه بندگان

مرگ بر مرگ ناگهانی صد هزار زندگی

در یکی دو ثانیه

با سقوط علم ز آسمان

مرگ بر کشتن جوانه ها

مرگ بر انشار سم در زلال رودخانه ها

در زلال رودخانه ها

مرگ بر فصاحت دروغ

مرگ بر بوق های بوق

مرگ بر سیم های خار دار و کشتزار های مین

مرگ بر گورهای دسته جمعی و بندهای انفرادی زمین

مرگ بر بریدن نفس

مرگ بر قفس

مرگ بر شکوه خار و خس

مرگ بر هوس

مرگ بر حقوق بی بشر مرگ بر تبر

مرگ بر شراره های شر

مرگ سفارت شنود

مرگ بر کودتای دور

زنده باد زندگی او

زنده باد زندگی من

مرگ برآمریکا



  • علی حسنوند
۰۹
آبان
از دور باید دید
  • علی حسنوند
۰۹
آبان
بسم الله الرحمن الرحیم

سال 84 ازدواج کردم یک زیر زمین اجاره کردم که در واقع یک هال بود که قسمتی ازآن را به عنوان اتاق خواب به وسیله یک در چوبی بزرگ جدا کرده بودند .جایی برای لباس پهن کردن نداشتیم . در آشپزخانه طناب بستم و لباس ها را در آن آشپزخانه  که فقط یک کابینت داشت پهن می کردیم .در  تمام  طول روز باید لامپ ها را روشن می گذاشتیم و از قبل من و خانمم به این نتیجه رسیده بودیم که اگر بچه دار شویم حتما باید بچه را در ساعاتی از روز بیرون ببریم تا نور آفتاب هم بخورد.

بعد از آن سه سال  زیرزمین خانه دوستم مستاجر بودیم نورش خوب بود ولی کولر نداشت و اتاق خواب هم نداشت مثل همان خانه قبلی در چوبی بخشی از خانه را به عنوان اتاق خواب از هال جدا می کرد.خدایی به نسبت خانه خوبی بود. یعنی خیلی ها را می شناختم که چنین خانه ای نداشتند.
یک سال و نیم هم در زیر زمین یکی از استادهایم ساکن بودم آنجا اتاق خواب واقعی داشتیم . یک اتاق خواب. البته ما دیگر تعدادمان چهار نفر بود ویک اتاق برایمان کم بود.

به  من خانه تهرانی ها هم رفته ام خانه شان آنطور که در سریالهای صدا وسیما نشان میدهد نیست خیلی خانه ها در تهران دیده ام شبیه همین زیر زمین هایی که من زندگی کرده ام.

دو سال هم در خانه ای سازمانی زندگی کردیم .زندگی می کردیم . بلاخره از زیرزمین آمدیم روی زمین.به نور  عادت نداشتیم بچه هایم می خواستند نور خورشید را گاز بگیرند.

امسال  هم صاحب خانه شدیم. من که در خواب هم خانه دار شدن را نمی دیدم خانه دار شدم . من زیر زمین نشین خانه دار شدم. خانه ای 88 متری با دو اتاق خواب!
اما این  خانهُ مسکن مهر اشکالش این است که وقتی باران می بارد ما خیلی متوجه نمی شویم  چون ارتفاع پنجره اش بالاست. من و خانمم هر دو خیلی باران دوست داریم.
و حال دولتمردان برای احقاق حقوق من و برای همدردی با من که راهم تا محل کارم دورتر شده و برای همدردی با من که اطراف خانه ام چمن کم هست و برای همدردی با من که باران را نمی بینم به پا خواسته اند . به این سبب می خواستم از آنها کمال تشکر را داشته باشم که به فکر من هستند و داد من را از این طرح های ناقص و بد و تورم زا و ........هزار هزار بد، می گیرند.
با خودم می گویم خوب شد که این  دولتمردان در آن زیر زمین هایی که من تا به حال زندگی کرده ام زندگی نکرده اند و گرنه داد من را از این طرح های هزار بار بد نمی ستاندند.خدا را شکر که خانه های وزیران ما خانه های مجللی است که دوست دارند خانه من هم مثل خودشان مجلل باشد و به خانه های بدون فضای سبز و دور از شهر برای من راضی نمی شوند.
شنیدم تصمیم گرفته شده برای معرفی نقاط ضعف مسکن مهر. من هم درد دلی کردم.

  • علی حسنوند
۰۹
آبان
بسم الله الرحمن الرحیم

سال 84 ازدواج کردم یک زیر زمین اجاره کردم که در واقع یک هال بود که قسمتی ازآن را به عنوان اتاق خواب به وسیله یک در چوبی بزرگ جدا کرده بودند .جایی برای لباس پهن کردن نداشتیم . در آشپزخانه طناب بستم و لباس ها را در آن آشپزخانه  که فقط یک کابینت داشت پهن می کردیم .در  تمام  طول روز باید لامپ ها را روشن می گذاشتیم و از قبل من و خانمم به این نتیجه رسیده بودیم که اگر بچه دار شویم حتما باید بچه را در ساعاتی از روز بیرون ببریم تا نور آفتاب هم بخورد.

بعد از آن سه سال  زیرزمین خانه دوستم مستاجر بودیم نورش خوب بود ولی کولر نداشت و اتاق خواب هم نداشت مثل همان خانه قبلی در چوبی بخشی از خانه را به عنوان اتاق خواب از هال جدا می کرد.خدایی به نسبت خانه خوبی بود. یعنی خیلی ها را می شناختم که چنین خانه ای نداشتند.
یک سال و نیم هم در زیر زمین یکی از استادهایم ساکن بودم آنجا اتاق خواب واقعی داشتیم . یک اتاق خواب. البته ما دیگر تعدادمان چهار نفر بود ویک اتاق برایمان کم بود.

به  من خانه تهرانی ها هم رفته ام خانه شان آنطور که در سریالهای صدا وسیما نشان میدهد نیست خیلی خانه ها در تهران دیده ام شبیه همین زیر زمین هایی که من زندگی کرده ام.

دو سال هم در خانه ای سازمانی زندگی کردیم .زندگی می کردیم . بلاخره از زیرزمین آمدیم روی زمین.به نور  عادت نداشتیم بچه هایم می خواستند نور خورشید را گاز بگیرند.

امسال  هم صاحب خانه شدیم. من که در خواب هم خانه دار شدن را نمی دیدم خانه دار شدم . من زیر زمین نشین خانه دار شدم. خانه ای 88 متری با دو اتاق خواب!
اما این  خانهُ مسکن مهر اشکالش این است که وقتی باران می بارد ما خیلی متوجه نمی شویم  چون ارتفاع پنجره اش بالاست. من و خانمم هر دو خیلی باران دوست داریم.
و حال دولتمردان برای احقاق حقوق من و برای همدردی با من که راهم تا محل کارم دورتر شده و برای همدردی با من که اطراف خانه ام چمن کم هست و برای همدردی با من که باران را نمی بینم به پا خواسته اند . به این سبب می خواستم از آنها کمال تشکر را داشته باشم که به فکر من هستند و داد من را از این طرح های ناقص و بد و تورم زا و ........هزار هزار بد، می گیرند.
با خودم می گویم خوب شد که این  دولتمردان در آن زیر زمین هایی که من تا به حال زندگی کرده ام زندگی نکرده اند و گرنه داد من را از این طرح های هزار بار بد نمی ستاندند.خدا را شکر که خانه های وزیران ما خانه های مجللی است که دوست دارند خانه من هم مثل خودشان مجلل باشد و به خانه های بدون فضای سبز و دور از شهر برای من راضی نمی شوند.
شنیدم تصمیم گرفته شده برای معرفی نقاط ضعف مسکن مهر. من هم درد دلی کردم.

  • علی حسنوند
۰۹
آبان
بسم الله الرحمن الرحیم

سال 84 ازدواج کردم یک زیر زمین اجاره کردم که در واقع یک هال بود که قسمتی ازآن را به عنوان اتاق خواب به وسیله یک در چوبی بزرگ جدا کرده بودند .جایی برای لباس پهن کردن نداشتیم . در آشپزخانه طناب بستم و لباس ها را در آن آشپزخانه  که فقط یک کابینت داشت پهن می کردیم .در  تمام  طول روز باید لامپ ها را روشن می گذاشتیم و از قبل من و خانمم به این نتیجه رسیده بودیم که اگر بچه دار شویم حتما باید بچه را در ساعاتی از روز بیرون ببریم تا نور آفتاب هم بخورد.

بعد از آن سه سال  زیرزمین خانه دوستم مستاجر بودیم نورش خوب بود ولی کولر نداشت و اتاق خواب هم نداشت مثل همان خانه قبلی در چوبی بخشی از خانه را به عنوان اتاق خواب از هال جدا می کرد.خدایی به نسبت خانه خوبی بود. یعنی خیلی ها را می شناختم که چنین خانه ای نداشتند.
یک سال و نیم هم در زیر زمین یکی از استادهایم ساکن بودم آنجا اتاق خواب واقعی داشتیم . یک اتاق خواب. البته ما دیگر تعدادمان چهار نفر بود ویک اتاق برایمان کم بود.

به  من خانه تهرانی ها هم رفته ام خانه شان آنطور که در سریالهای صدا وسیما نشان میدهد نیست خیلی خانه ها در تهران دیده ام شبیه همین زیر زمین هایی که من زندگی کرده ام.

دو سال هم در خانه ای سازمانی زندگی کردیم .زندگی می کردیم . بلاخره از زیرزمین آمدیم روی زمین.به نور  عادت نداشتیم بچه هایم می خواستند نور خورشید را گاز بگیرند.

امسال  هم صاحب خانه شدیم. من که در خواب هم خانه دار شدن را نمی دیدم خانه دار شدم . من زیر زمین نشین خانه دار شدم. خانه ای 88 متری با دو اتاق خواب!
اما این  خانهُ مسکن مهر اشکالش این است که وقتی باران می بارد ما خیلی متوجه نمی شویم  چون ارتفاع پنجره اش بالاست. من و خانمم هر دو خیلی باران دوست داریم.
و حال دولتمردان برای احقاق حقوق من و برای همدردی با من که راهم تا محل کارم دورتر شده و برای همدردی با من که اطراف خانه ام چمن کم هست و برای همدردی با من که باران را نمی بینم به پا خواسته اند . به این سبب می خواستم از آنها کمال تشکر را داشته باشم که به فکر من هستند و داد من را از این طرح های ناقص و بد و تورم زا و ........هزار هزار بد، می گیرند.
با خودم می گویم خوب شد که این  دولتمردان در آن زیر زمین هایی که من تا به حال زندگی کرده ام زندگی نکرده اند و گرنه داد من را از این طرح های هزار بار بد نمی ستاندند.خدا را شکر که خانه های وزیران ما خانه های مجللی است که دوست دارند خانه من هم مثل خودشان مجلل باشد و به خانه های بدون فضای سبز و دور از شهر برای من راضی نمی شوند.
شنیدم تصمیم گرفته شده برای معرفی نقاط ضعف مسکن مهر. من هم درد دلی کردم.

  • علی حسنوند
۰۹
آبان
عبرات
مجموعه اشعار جدید ماه محرم الحرام 92 در 3 نسخه

 نسخه جاوا : دانلود

نسخه اندروید :دانلود

فرمت جهانی epub : دانلود
 
  • علی حسنوند
۰۹
آبان
عبرات
مجموعه اشعار جدید ماه محرم الحرام 92 در 3 نسخه

 نسخه جاوا : دانلود

نسخه اندروید :دانلود

فرمت جهانی epub : دانلود
 
  • علی حسنوند