یکى از طرّاحیها (ی دشمنان) این است که حرف آخر را اوّل نزنند؛ آرام آرام و بتدریج طلبکارى ایجاد نمایند و طرفِ مقابل را وادار به عقبنشینى کنند. بهمجرّدى که عقبنشینى کردید، طلبکارى دیگرى شروع خواهد شد. حالا بعضیها مىگویند چیزى بدهیم، چیزى بگیریم! بدهیمش درست است، بگیریمش درست نیست؛ هیچ چیز نخواهند داد.
..... اگر قرار است قدرتى این امکان و توان را پیدا کند که اخمهایش را در هم بکشد و بگوید من قوى هستم و مىزنم و مىبَرم و مىبندم؛ حواستان جمع باشد، انسان جا بخورد، این جاخوردن، حدّ یقف ندارد؛ شما این سنگر را عقب مىنشینید، فرض کنید فلان الحاقیه را قبول مىکنید، بعد یک مطالبه دیگرى را مطرح مىکنند: فلان دولت غیرقانونى را به رسمیت بشناسید! باز همان فشارها و همان تهدیدها. بهمجرّدى که فلان دولت غیرقانونى را به رسمیت شناختید، باز یک درخواست دیگر مطرح مىشود: اسم اسلام را از قانون اساسیتان بردارید! شما باید ذرّهذرّه عقب بنشینید؛ این حدّ یَقِفى ندارد.