پاتوق بچه شیعه ها 2

صفای قدم بر وبچه های شیعه

پاتوق بچه شیعه ها 2

صفای قدم بر وبچه های شیعه

باید ازخودتان شروع کنید

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
پیوندها

۹۱ مطلب در آذر ۱۳۹۲ ثبت شده است

۱۹
آذر
گفت: خوشگلم؟

گفتم: حالا چرا این رنگ رو انتخاب کردی؟

گفت : خب وقتی میرم بیرون احساس میکنم همه دارن نگام میکنن، خوشم نمیاد مثل گداها باشم!!!

گفتم: مطمئنی گدا نیستی؟!

فکر کرد شوخی میکنم...

گفت : دلتم بخواد من گدام؟؟ میدونی همین لباسام چند شده؟

گفتم : گدا یعنی چی؟

گفت : یعنی فقیر ، نیازمند، بی پول

گفتم : گدا را انواعی است :

گدای پول، گدای نگاه ،و.....

  • علی حسنوند
۱۹
آذر
گفت: خوشگلم؟

گفتم: حالا چرا این رنگ رو انتخاب کردی؟

گفت : خب وقتی میرم بیرون احساس میکنم همه دارن نگام میکنن، خوشم نمیاد مثل گداها باشم!!!

گفتم: مطمئنی گدا نیستی؟!

فکر کرد شوخی میکنم...

گفت : دلتم بخواد من گدام؟؟ میدونی همین لباسام چند شده؟

گفتم : گدا یعنی چی؟

گفت : یعنی فقیر ، نیازمند، بی پول

گفتم : گدا را انواعی است :

گدای پول، گدای نگاه ،و.....

  • علی حسنوند
۱۷
آذر
بسم الله الرحمن الرحیم

صاحبخونه جوابم کرده بود. خیلی دنبال خونه گشتیم تا اون خونه رو پیدا کردیم. دیوارهاش کثیف بود اما هزینه نقاش نداشتم . تصمیم گرفتم خودم رنگش کنم. باجناق عارف مسلکم هم قبول کرد که کمکم کنه.

چند روز بعد از تموم شدن نقاشی صاحبخونه جدید گفت که مشکلی براش پیش اومده و خواهش کرد قرارداد رو فسخ کنیم.

چاره ای نبود وقتی با با جناق برمیگشتیم احساس میکردم دستم بد جوری از پاهام درازتره و گوشهام از هردوش درازتر.حسابی کلافه بودم و شاکی. از خودم از صاحبخونه از خدا و...با جناق با یه آرامشی گفت "خوب شد به خاطر خدا نقاشی کردم"  و دیگه هیچ نگفت.

همین بود راز آرامش باجناق. فهمیدم چرا ناراحت نیست ،چرا شاکی نیست و چرا احساس ضرر نمیکنه

کار اگر برای خدا باشه آدم هیچ وقت ضرر نمیکنه. چه به  نتیجه  برسه و چه نرسه .( هرچند ما مکلفیم بهترین برنامه ریزی رو کنیم برای رسیدن به  بهترین نتیجه).

حتی نقاشی خونه هم میشه با نیت الهی باشه

خداوند به قهرمان توحید ، حضرت ابراهیم، اینطور یاد داد:

قل ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین
بگو به درستی که نماز و عبادت و زندگی و مرگ من برای پروردگار جهانیان است

سوره انعام آیه 162

راستی غصه نخوریا! اون سال من بدون سرپناه نموندم.



علی حسنوند
منبع:http://shia-patogh.blogfa.com/
  • علی حسنوند
۱۷
آذر
این پست به نقل از ریگ متین گذاشته شده 


یواش بخوانید بلند عمل کنید

حمید به سختی نی را در شیرکائوکائو فرو میکند و مینوشد و سختتر آنکه از کلوچه سفت خرمایی گاز میزند. پایش را دائم از روی پدال گاز برمیدارد و در آن اتوبان بی سر و ته با سرعت لاک پشتی حرکت میکند. گرسنگی صبح گاهی گاها سبب میشود یادش برود راننده نیسانی هست که ترمز ندارد کارت ماشین همراهش نیست و از همه اینها مصیبت بار تر آنکه باک سوختش سوراخه و هرآن امکان دارد مثل شیر کاکائو قهوه ای شویم!! لذا تمام ماشین ها در این جاده 6خطه صاف و راست از ما جلو میزنند. حمید هم غیرتش شاید متورم شد و شاید هم تاخیر زیاد را با هم قاطی کرد و برپدال گاز فشارکی داد ناجور، و بر جانمان افتاد ترس و استرس در کابین جلوی آن نیسان گاوی ترسناک .حمید شروع کرد از خاطرات خودش با امدادهای غیبی که فلان و فلان جا خدا فلان جور، جدایم کرد از مصیبت!! و ما ته دل به حمید زل زده بودیم که خدایا این بار نیز امدادی برسان. ساعت از 10 میگذرد که به اولین خانه میرسیم و حمید با تکیه بر نیسان باوفای بی سروتهش دست اندازها را تعریفی دیگر میکند برای ستون فقرات حالا دیگر جابجا شده ما!!.

  • علی حسنوند
۱۷
آذر
این پست به نقل از ریگ متین گذاشته شده 


یواش بخوانید بلند عمل کنید

حمید به سختی نی را در شیرکائوکائو فرو میکند و مینوشد و سختتر آنکه از کلوچه سفت خرمایی گاز میزند. پایش را دائم از روی پدال گاز برمیدارد و در آن اتوبان بی سر و ته با سرعت لاک پشتی حرکت میکند. گرسنگی صبح گاهی گاها سبب میشود یادش برود راننده نیسانی هست که ترمز ندارد کارت ماشین همراهش نیست و از همه اینها مصیبت بار تر آنکه باک سوختش سوراخه و هرآن امکان دارد مثل شیر کاکائو قهوه ای شویم!! لذا تمام ماشین ها در این جاده 6خطه صاف و راست از ما جلو میزنند. حمید هم غیرتش شاید متورم شد و شاید هم تاخیر زیاد را با هم قاطی کرد و برپدال گاز فشارکی داد ناجور، و بر جانمان افتاد ترس و استرس در کابین جلوی آن نیسان گاوی ترسناک .حمید شروع کرد از خاطرات خودش با امدادهای غیبی که فلان و فلان جا خدا فلان جور، جدایم کرد از مصیبت!! و ما ته دل به حمید زل زده بودیم که خدایا این بار نیز امدادی برسان. ساعت از 10 میگذرد که به اولین خانه میرسیم و حمید با تکیه بر نیسان باوفای بی سروتهش دست اندازها را تعریفی دیگر میکند برای ستون فقرات حالا دیگر جابجا شده ما!!.

  • علی حسنوند
۱۷
آذر
این پست به نقل از ریگ متین گذاشته شده 


یواش بخوانید بلند عمل کنید

حمید به سختی نی را در شیرکائوکائو فرو میکند و مینوشد و سختتر آنکه از کلوچه سفت خرمایی گاز میزند. پایش را دائم از روی پدال گاز برمیدارد و در آن اتوبان بی سر و ته با سرعت لاک پشتی حرکت میکند. گرسنگی صبح گاهی گاها سبب میشود یادش برود راننده نیسانی هست که ترمز ندارد کارت ماشین همراهش نیست و از همه اینها مصیبت بار تر آنکه باک سوختش سوراخه و هرآن امکان دارد مثل شیر کاکائو قهوه ای شویم!! لذا تمام ماشین ها در این جاده 6خطه صاف و راست از ما جلو میزنند. حمید هم غیرتش شاید متورم شد و شاید هم تاخیر زیاد را با هم قاطی کرد و برپدال گاز فشارکی داد ناجور، و بر جانمان افتاد ترس و استرس در کابین جلوی آن نیسان گاوی ترسناک .حمید شروع کرد از خاطرات خودش با امدادهای غیبی که فلان و فلان جا خدا فلان جور، جدایم کرد از مصیبت!! و ما ته دل به حمید زل زده بودیم که خدایا این بار نیز امدادی برسان. ساعت از 10 میگذرد که به اولین خانه میرسیم و حمید با تکیه بر نیسان باوفای بی سروتهش دست اندازها را تعریفی دیگر میکند برای ستون فقرات حالا دیگر جابجا شده ما!!.

  • علی حسنوند
۱۷
آذر
سلام

مشهور شده که ماه صفر نحس است .این نحسی به چه معناست  و چگونه ما باید برخورد کنیم

آیت الله احمد عابدی در یک گفتگوی شش دقیقه ای پاسخ میدهد.

روی لینک زیر کلیک کنید

نحوست ماه صفر(استاد احمد عابدی)

برای مطالعه بیشتر در این باره به ادامه مطلب مراجعه کنید

  • علی حسنوند
۱۷
آذر

+ نوشته شده در یکشنبه دهم شهریور 1387 ساعت 17:50 شماره پست: 115

بسم الله الرحمن الرحیم

رشته ام گم شده است

همه جا را گشتم

حین ان قلت درس

در تکاپوی بحث

هیچ جا نیست که نیست

فاضلی می گوید:« فقه پرچم دار است

مجتهد باید شد

بعد از آن، هر علمی

مرکبی رهوار است.»

دیگری می گوید:«فلسفه باید خواند

علم عقلی امروز، گویشی پربار است

گرمی بازار است.»

آن یکی می گوید:«علم تفسیر، اساس کار است.»

دغدغه در همه جا بسیار است!

در دلم می گویم:« علم، تولید همی خواهم کرد

معرفت، نشر همی خواهم داد

پسر تزریقی همسایه

مشورت خواهم داد

شبهه های مدفون در اذهان

همه را خواهم شست

باکتری های فساد ایمان

همه را خواهم کشت!»

چه کنم اما من، رشته ام گم شده است

همه جا را گشتم

مرکز مشاوره

بولتن موسسه

هیچ جا نیست که نیست!

در صفوف شهریه، دوستی با لبخند

زیر لب می گوید: « رشته تخصصی سیری چند؟

عمر من روحش شاد!

همه اش مشغله بود

گرچه بین نظرات

اندکی فاصله بود

گل عمرم اما

حد این فاصله بود

ذوق من روحش شاد!

ذوق سرشاری بود

مرغ جوالی بود

لیک از حیرانی

بغض کرد و پژمرد.»

  • علی حسنوند
۱۶
آذر



بسم الله الرحمن الرحیم
شهادت آقا و مولایمان امام صادق علیه السلام بر شما تسلیت باد
ایشان در بیست وپنجم شوال سال 148 قمری در سن 65 سالگی  با مسموم شدن  به دست منصور دوانیقی (خلیفه عباسی) به  شهادت رسیدند
قِیلَ لِلصَّادِقِ (ع) عَلَى مَا ذَا بَنَیْتَ‏ أَمْرَکَ
 فَقَالَ عَلَى أَرْبَعَةِ أَشْیَاءَ
عَلِمْتُ أَنَّ عَمَلِی لَا یَعْمَلُهُ غَیْرِی فَاجْتَهَدْتُ
وَ عَلِمْتُ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مُطَّلِعٌ عَلَیَّ فَاسْتَحْیَیْتُ
وَ عَلِمْتُ أَنَّ رِزْقِی‏ لَا یَأْکُلُهُ غَیْرِی فَاطْمَأْنَنْتُ
وَ عَلِمْتُ أَنَّ آخِرَ أَمْرِی الْمَوْتُ فَاسْتَعْدَدْتُ.

به حضرت صادق (ع) عرض کردند کار خود را بر چه چیز بنا کرده‏اى؟ فرمود بر چهار چیز:
 1- فهمیدم که عمل مرا دیگرى انجام نمی دهد. پس به کوشش پرداختم.
 2- دانستم که خداوند بر حال من اطلاع دارد خجالت کشیدم.
 3- فهمیدم روزى مرا دیگرى نخواهد خورد آرامش یافتم.
 4- و دانستم بالاخره بسوى مرگ می روم به همین جهت آماده آن شدم.


بحار الأنوار (ط - بیروت)، جلد 111-
 
 

  دارد میان هیئت خود گریه میکند

با اهل بیت عصمت خود گریه میکند
با داغ ِ هَتک حرمت خود گریه میکند
دارد برای غربت خود گریه میکند

آتش گرفت خانه اش اما سپر نداشت
بین ِچهار هزار نفر یک نفر نداشت

مشعل به دستها وسط خانه ریختند
یک عده بی هوا وسط خانه ریختند
اموالِ خانه را وسط خانه ریختند
جمع ِحسودها وسط خانه ریختند

بین نماز بود و مجالش نداده اند
حتی امان به اهل و عیالش نداده اند

بین هجوم بی خبر و یادِ مادر است
دیوارهای شعله ور و یادِ مادر است
تنها میان درد سر و یادِ مادر است
افتاده است پشت در و یادِ مادر است

شکر خدا خمیده به دیوار و در نخورد
بال و پرش به تیزی مسمار و در نخورد

این پیر ِسالخورده عصا بر نداشته
آرام تر هنوز عبا بر نداشته
نعلین خویش را به خدا بر نداشته
شیخ ِ حرم عمامه چرا بر نداشته

اورا کشان کشان وسط کوچه میکِشند
در پیش این و آن وسط کوچه میکِشند

این غُصه را به نام مدینه سند زدند
بر آه آهِ خستگی اش دستِ رد زدند
در کوچه ها چقدر به آقا لگد زدند
میگفت نام فاطمه و حرف بد زدند

از بس دویده خمیده شده،بی رمق شده
این پیر ِمردِ غمزده خیس ِ عرق شده

گیرم خمیده در بر انظار رفته است
پای برهنه از سر بازار رفته است
گیرم به پای هر قدمش خار رفته است
با دستِ بسته مجلس اغیار رفته است

شکر خدا که پیرهنش پا نخورده است
در زیر چکمه ها دهنش پا نخورده است
لا یوم کیومک یا ابا عبد الله الحسین

 
  • علی حسنوند
۱۵
آذر
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

با سایتها و وبلاگهای مذهبی و فرهنگی با کمال میل تبادل لینک میکنم.

کافیه ما رو به اسم پاتوق بچه شیعه ها لینک کنید و بعد اطلاع بدید با چه اسمی لینکتون کنیم.

در پناه حق مو فق و موید باشید

  • علی حسنوند