پاتوق بچه شیعه ها 2

صفای قدم بر وبچه های شیعه

پاتوق بچه شیعه ها 2

صفای قدم بر وبچه های شیعه

باید ازخودتان شروع کنید

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
پیوندها

۴ مطلب با موضوع «اردو جهادی» ثبت شده است

۲۷
دی

یادش بخیر یه سفر رفته بودیم مناطق محروم سیستان چون از گروه اصلی دور بودیم جز نون چز دیگه ای نداشتیم بخوریم و از بس نون خالی خورده بودیم تکراری شده بود برامون تا اینکه یه روز یکی از بچه ها گفت من یه چیز شیرین تو ساکم دارم میارم با نون بخوریم.
هیچ وقت یادم نمیره که ما نون رو میزدیم تو شربت (دیفن هیدرامین ) و میخوردیم و اون روز از اینکه تونسته بودیم یه چز غیر تکراری بخوریم خیلی خوشحال بودیم.
گروه جهادی راه کربلا




  • علی حسنوند
۲۷
دی

بسم الله الرحمن الرحیم

بعضی چیزها مثل شعار می‌ماند از بس که خوب است !


 و درک تحققش برای ذهن شهری دود خورده من خیلی دشوار است ! خیلی مشکل !

گهگاه “آنی” پیش می‌ آید و گاه کمتر از “آن” که تو را به خود وانگذاشته اند و می‌ فهمی بعضی چیـــزها را !

رفته‌ ایم گلــــدشت  روستای گلــــدشت  و گلــــدشت نه گل دارد و نه دشت  !

گلــــدشت خاک دارد

رمل دارد، گلــــدشت کلی کپر دارد و خیلی چیزهای دیگر دارد که ذهن شهری دود خورده، از درک و فهمش ناتوان است و تنها برق نداشتنش را در می‌یابد !  گلدشت کلی دانش آموز هم دارد که مدرسه ندارند .قصد کرده‌ایم مدرسه بسازیم اینجا . . .


 شهولی ( بزرگ گلدشت ) کلی دعا می‌کند برای جهادی‌ ها ، تشکر می‌کند و خدا خیرتان بده می‌گوید و دست آخر مدرسه نمی‌خواهـــد ! حتی برای فرزندان خودش .  شهولی یک چیز می‌خواهد فقط؛ حــســیــنــیــه می‌خواهد ، مسقفی که روضه بخوانند در آنجا .

و من . . . ! له می‌شوم درون خودم !  می‌چرخم وسط گلدشت

داد می‌زنم

می‌بازم خودم را ! حالم از ذهن شهری دود خورده‌ام به هم می‌خورد . . .


آدم باید کلی کار کند برای تو عزیز دلم . مدرسه و حسینیه و خانه به کنار .آدم باید جان دهد اصلا برای تو . . .  برای تو که ” حــســیــن ” را می‌فهمی . . .

و ذهن شهری من هنوز دارد دود می‌خورد !

نویسنده اش رو نمیشناسم ولی دستش درست

  • علی حسنوند
۰۲
مهر
بسم الله الرحمن الرحیم

در یکی از سفرها که رفته بودیم اردو جهادی مسول گروه مقداری پول که از دوستان جهادی جمع کرده بود به من داد تا برای یک پیرزن تنها و بی کس که وضعیت مالی خیلی بدی داشت چیزی تهیه کنم که بیشترین کاربرد را برایش داشته باشد. در جریان این ماموریت به این نتیجه رسیدم که برای او بز نجدی (نژاد خاصی از بز) تهیه کنم که هم شیر دارد و هم هرساله دو بار می زاید و هر بار دو قلو می زاید.  مهدیان و  اخباری هم که در این یادداشت از آنها نام برده ام از دوستان گروه جهادی هستند

بز نجدی

مهدیان نمی داند گوشهای بز نجدی آویزان است و تا به حال بز نجدی ندیده است ولی من می دانم و دیده ام

 هردویمان دنبال بزنجدی می گردیم
اخباری حتی نمی داند بز نجدی چند قلو می زاید و در سال چند بار می زاید
اخباری حتی نمی داند بز نجدی چقدر به درد پیرزن بی کس وکار روستایی می خورد
اما من می دانم و مهدیان هم می داند
من و مهدیان دنبال بز نجدی می گردیم وعلی اخباری دلش می خواهد تمام سودهایی که ممکن است از یک بز نجدی به یک پیر زن روستایی بی کس و کار که در یک غار زندگی می کند برسد به آن پیر زن برسد. می دانم باور زندگی یک پیرزن در یک غار برایت سخت است ما هم اول باورمان نشد ولی چه می شود کرد باور یا عدم باور ما تاثیری روی واقعیت نمی گذارد
البته حالا سالها از آن روز میگذرد وخیلی از محرومین صاحب خانه های کوچک شده اند. شاید آن پیرزن هم حالا از خانه های نقلی مسکن مهر داشته باشد .همان خانه هایی که فقط نصیب فقرا شد و حالا ساختن آن را تورم زا میدانند!!.
نگو چقدر بز نجدی، بزنجدی، می کنی
بز نجدی بحث روز است



هر کس بز نجدی را به گونه ای تصور می کند


یکی بز نجدی را تصور می کند درحالی که حالت صورتش مثل لبخند زدن است

یکی بز نجدی را تصور می کند با شکم ورقلمبیده اش وبه این فکر می کند که این بز چند قلو می زاید

یکی بز نجدی را تصور می کند با شکم ورقلمبیده اش ولی این بز او حامله نیست بلکه از فرط پرخوری باد کرده است.

لمبانده است الی بلغت الحلقوم. قیاس به نفس میکند.دارندگی و برازندگی. میتواند، بالا میکشد، میخورد.

سالهای زیادی می گذرد از زمانی که پیرمردی فرزانه سخن گفت از برخود با مفسدان دانه درشت

اقتصادی .وحال جناب دانه درشت خوشحال است که دانه درشت است و هنوز ککش نگزیده.

یکی بزنجدی را بریان شده تصور می کند.نه، گوشت بز سفت است. به درد مدیران سطح بالای او نمیخورد .بهتر است گوسفند بریان شده تصور کند. نه، نه،این هم کم است هم گوسفند بریان شده و هم بوقلمون،کمبودهای سفره را هم با سکه های هدیه پایان جلسه جبران میکند. همه را باید با هم تصور کند.

یکی بز نجدی را تصور می کند با گوشهای پهن و آویزانش

یکی بزنجدی را تصور می کند و مقایسه می کند که او بی حیا تراست یا دخترکی که درخیابان ساپورت میپوشد.
یکی بز نجدی را تصور می کند با شاخهایش. دست خودش نیست شاخ وشاخ زدن دوست دارد، بدون شاخ نمیتواند تصور کند.
مهدیان واخباری اگر بز نجدی را تصور کنند قطعا در کنار یک پیرزن روستایی در دهانه یک غار تصور خواهند کرد و اگر خوش بینی به خرج دهند در کنار درب یکی از آن خانه های نقلی.
علی حسنوند

منبع:http://shia-patogh.blogfa.com/

  • علی حسنوند
۰۲
مهر
بسم الله الرحمن الرحیم

در یکی از سفرها که رفته بودیم اردو جهادی مسول گروه مقداری پول که از دوستان جهادی جمع کرده بود به من داد تا برای یک پیرزن تنها و بی کس که وضعیت مالی خیلی بدی داشت چیزی تهیه کنم که بیشترین کاربرد را برایش داشته باشد. در جریان این ماموریت به این نتیجه رسیدم که برای او بز نجدی (نژاد خاصی از بز) تهیه کنم که هم شیر دارد و هم هرساله دو بار می زاید و هر بار دو قلو می زاید.  مهدیان و  اخباری هم که در این یادداشت از آنها نام برده ام از دوستان گروه جهادی هستند

بز نجدی

مهدیان نمی داند گوشهای بز نجدی آویزان است و تا به حال بز نجدی ندیده است ولی من می دانم و دیده ام

 هردویمان دنبال بزنجدی می گردیم
اخباری حتی نمی داند بز نجدی چند قلو می زاید و در سال چند بار می زاید
اخباری حتی نمی داند بز نجدی چقدر به درد پیرزن بی کس وکار روستایی می خورد
اما من می دانم و مهدیان هم می داند
من و مهدیان دنبال بز نجدی می گردیم وعلی اخباری دلش می خواهد تمام سودهایی که ممکن است از یک بز نجدی به یک پیر زن روستایی بی کس و کار که در یک غار زندگی می کند برسد به آن پیر زن برسد. می دانم باور زندگی یک پیرزن در یک غار برایت سخت است ما هم اول باورمان نشد ولی چه می شود کرد باور یا عدم باور ما تاثیری روی واقعیت نمی گذارد
البته حالا سالها از آن روز میگذرد وخیلی از محرومین صاحب خانه های کوچک شده اند. شاید آن پیرزن هم حالا از خانه های نقلی مسکن مهر داشته باشد .همان خانه هایی که فقط نصیب فقرا شد و حالا ساختن آن را تورم زا میدانند!!.
نگو چقدر بز نجدی، بزنجدی، می کنی
بز نجدی بحث روز است



هر کس بز نجدی را به گونه ای تصور می کند


یکی بز نجدی را تصور می کند درحالی که حالت صورتش مثل لبخند زدن است

یکی بز نجدی را تصور می کند با شکم ورقلمبیده اش وبه این فکر می کند که این بز چند قلو می زاید

یکی بز نجدی را تصور می کند با شکم ورقلمبیده اش ولی این بز او حامله نیست بلکه از فرط پرخوری باد کرده است.

لمبانده است الی بلغت الحلقوم. قیاس به نفس میکند.دارندگی و برازندگی. میتواند، بالا میکشد، میخورد.

سالهای زیادی می گذرد از زمانی که پیرمردی فرزانه سخن گفت از برخود با مفسدان دانه درشت

اقتصادی .وحال جناب دانه درشت خوشحال است که دانه درشت است و هنوز ککش نگزیده.

یکی بزنجدی را بریان شده تصور می کند.نه، گوشت بز سفت است. به درد مدیران سطح بالای او نمیخورد .بهتر است گوسفند بریان شده تصور کند. نه، نه،این هم کم است هم گوسفند بریان شده و هم بوقلمون،کمبودهای سفره را هم با سکه های هدیه پایان جلسه جبران میکند. همه را باید با هم تصور کند.

یکی بز نجدی را تصور می کند با گوشهای پهن و آویزانش

یکی بزنجدی را تصور می کند و مقایسه می کند که او بی حیا تراست یا دخترکی که درخیابان ساپورت میپوشد.
یکی بز نجدی را تصور می کند با شاخهایش. دست خودش نیست شاخ وشاخ زدن دوست دارد، بدون شاخ نمیتواند تصور کند.
مهدیان واخباری اگر بز نجدی را تصور کنند قطعا در کنار یک پیرزن روستایی در دهانه یک غار تصور خواهند کرد و اگر خوش بینی به خرج دهند در کنار درب یکی از آن خانه های نقلی.
علی حسنوند

منبع:http://shia-patogh.blogfa.com/

  • علی حسنوند