پاتوق بچه شیعه ها 2

صفای قدم بر وبچه های شیعه

پاتوق بچه شیعه ها 2

صفای قدم بر وبچه های شیعه

باید ازخودتان شروع کنید

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
پیوندها

۳۲ مطلب با موضوع «دست نوشته ها» ثبت شده است

۲۶
دی

بسم الله الرحمن الرحیم

شاید شما هم مواجه شده باشید با افرادی که از نظر روحی بیش از اندازه تاکید دارن به اینکه اعمالشون ناقصه وگناه کردن و تصورشون اینه که قطعا مورد عذاب الهی واقع میشن .

 در طرف مقابل افرادی که به شدت روی رحمت الهی تکیه میکنن و تصورشون اینه که رحمت الهی قطعا شامل حالشون میشه و لازم نیست خیلی نگران باشن، وجود دارن.

اما واقعا حالت روحی ما چطور باید باشه ؟ کدوم طرف درسته؟

بیشتر رحمت الهی رو به خودمون تلقین کنیم یاگناهامون  و ناقص بودن اعمال و اخلاص نداشتن و... رو به خودمون گوشزد کنیم؟




این بحثی بسیار مهم و دقیق در بحث رشد اخلاقی و معنوی و تربیت دینی است که در دین با عنوان بحث خوف و رجا مطرح شده.

اگر خوف ما زیاد باشه باعث نا امیدی ما از رحمت الهی خواهد شد   حتی در برخی موارد ممکنه فرد از تلاش برای کسب رضای الهی هم دست برداره و از طرفی رجا و امید به تنهایی و بدون خوف هم میتونه باعث بیخیالی و بی مبالاتی در کارها بشه و فرد به راحتی به خودش اجازه گناه بده

امام صادق علیه السلام به نقل از پدر بزرگوارش فرموده است : انّه لیس من عبد مؤمن إلّا و فى قلبه نوران : نور خیفة و نور رجاء ، لو وزن هذا ، لم یزد على هذا ولو وزن هذا ، لم یزد على هذا

 در قلب هر مؤمن ، دو نور وجود دارد : نورى از ترس و نورى از رجا ، که اگر با هم در ترازو نهاده شوند ، هیچ کدام از دیگرى بیشتر نخواهد بود


البته افرادی که از این حالت تعادل خارج شده اند باید  متناسب با حالت روحی خود طرفی را که در درون خود ضیف تر می بینند تاکید و تلقین وتفکر و مطالعه  کنن تا حالت تعادل برگرده و مسیر رشدشون هموار بشه.

وبه قول lمحققی

خوف ، داروى غفلت است و رجا ، معالج یأس ، باید دید که کدام یک از این دو بیمارى ، بر قلب عارض شده است تا داروى مناسبش استعمال شود.

علی حسنوند

  • علی حسنوند
۲۶
دی
س

هنوز گیج بودم نمیدونستم گروه مذاگره کننده ایرانی بند رو آب داده یا نه. رفتم سراغ سایت های خبری وشبکه های اجتماعی تا اخبار رو بخونم. در گوگل پلاس خیلی ها نظر داده بودن. بعد از خوندن چند تا مطلب خیلی خمار شدم از خودم بدم اومد نه به خاطر این که خبرها بد باشن بلکه به خاطر این که احساس کردم هنوز به درد لای جرز هم نمیخورم .
با این که دهه چهارم عمرم رو سپری میکنم ولی نمیتونم وضعیت رو با این مقدار اطلاعت که دارم تحلیل کنم . اونوقت بچه های  بیست وچند ساله تحلیل های چند لایه از مساله ارائه میدادن و حرفهای قلمبه وثلمبه ای نوشته بودن که من نمیتونستم اصلا بفهمم چطور به این نتایج رسیدن. چه میشه کرد روز ازل هنگام تقسیم  آی کیو من دنبال پسورد گم شده وبلاگم میگشتم.
حتی در گوگل پلاس جونهایی هجده نوزده ساله ای رو دیدم با تحلیل های آنچنانی .عکساشونم بود ، تازه پشت لباشون سبز شده بود ولی آنچنان با اعتماد به نفس توپیده بودن که واقعا آدم کم میاورد. برای دلداری خودم گفتم  شاید رشته تخصصیشون علوم سیاسی و یا حقوقه . ولی آخه سنشون نمخورد  که هنوز خیلی متخصص باشن.
تازه اولین بار نبود که چنین حسی بهم دست داده بود. همین افراد در بحث های سیاسی همین قدر توانا هستن در اقتصادی همینطور در حقوق ، فلسفه، علوم اجتماعی ، دین، مدیریت و خلاصه اونها همیشه در همه زمینه تحلیل دارن. اما من به درد نخور هیچ.
 اما چرا اینقدر این نظرها با هم اختلاف دارن وچرا بعد از چند سال برخی نظرها اینقدر عوض میشه؟ چطور یکدفعه یکی رو به عرش میبرن بعد با کله به فرش میکوبن؟
نه
نه، من اینقدرها هم خنگ نیستم!
این یکی ازدردهای جامعه منه، که هر کس با اندک اطلاعاتی به خودش اجازه میده در هر زمینه ای و هر رشته ای حرف بزنه و قلمبه حرف بزنه به خاطر جهت گیری های جناحی و دلخوری های حزبی به راحتی وبدون مطالعه کارها رو تخطئه کنه و یا بیخودی تعریف کنه و این وسط از همین حرفها آبروها میریزه و کارها گره میخوره و فضا کدر میشه و.....
نه، من اینقدرها هم خنگ نیستم!
علی حسنوند
  • علی حسنوند
۲۶
دی

بسم الله الرحمن الرحیم

پیامبر دوست داشتنی اسلام فرموده قسم به کسی که جانم در دست اوست شما وارد بهشت نمیشوید مگر این که ایمان بیاورید وشما ایمان نمیآورید مگر این که همدیگر را دوست داشته باشید.
ما باید همدیگه رو دوست داشته باشیم.اصلا مگه میشه دو نفر خدارو دوست داشته باشن ،پیامبر رو دوست داشته باشن،اهل بیت پیامبر رو واقعا دوست داشته باشن اونوقت نسبت به همدیگه بی احساس باشن؟! پس این محبت نسبت به همدیگه میتونه علامت ایمان واقعی ما باشه و نسیمی از بهشت.
حضرت رسول خودشون هم یک راهکار خیلی آسون و شیرین پیشنهاد کردن برای ایجاد و تقویت این محبت.حدیث کاملش رو بخونید:
 وَالّذى نَفسى بِیَدِهِ لاتَدخُلُوا الجَنَّةَ حَتّى تُؤمِنوا وَ لا تُؤمِنوا حَتّى تَحابّوا أولا أدُلُّـکُم عَلى شَئىٍ اِذا فَعَلتُموهُ تَحابَبتُم؟ اَفشُوا السَّلامَ بَینَـکُم
به خدایى که جانم در اختیار اوست، وارد بهشت نمى‏شوید مگر مؤمن شوید و مؤمن نمى‏شوید، مگر این‏که یکدیگر را دوست بدارید. آیا مى‏خواهید شما را به چیزى راهنمایى کنم که با انجام آن، یکدیگر را دوست بدارید؟با صدای بلند به همدیگر سلام کنید.
(مشکاة الانوار، ص 157)
یک خاطره هم از خودم
وقتی میخواستم برم حوزه علمیه چند بار برای تحقیق به یکی از مدرسه های حوزه قم رفتم . وارد مدرسه علمیه معصومیه که  شدم اولین نفری که به من رسید سلام کرد . جوابش رو دادم ولی تعجب کردم. نفر دوم هم سلام کرد و نفر سوم و....
خنده ام گرفته بود وبه وجد اومده بودم. هیچ چیز نمیتونست اینقدر من رو به حوزه علاقه مند کنه.



این هم ترجمه چینی این حدیث که یکی از دوستان لطف کرده از پکن برامون فرستاده


向掌控着我受命的真主起誓,你们不会进入天堂除非你们成为信徒,你们不会相信除非你们彼此相爱。 要我告诉你们如何能够彼此相爱吗?那要你们大声地互相问好。

  • علی حسنوند
۲۶
دی

بسم الله الرحمن الرحیم

صاحبخونه جوابم کرده بود. خیلی دنبال خونه گشتیم تا اون خونه رو پیدا کردیم. دیوارهاش کثیف بود اما هزینه نقاش نداشتم . تصمیم گرفتم خودم رنگش کنم. باجناق عارف مسلکم هم قبول کرد که کمکم کنه.

چند روز بعد از تموم شدن نقاشی صاحبخونه جدید گفت که مشکلی براش پیش اومده و خواهش کرد قرارداد رو فسخ کنیم.

چاره ای نبود وقتی با با جناق برمیگشتیم احساس میکردم دستم بد جوری از پاهام درازتره و گوشهام از هردوش درازتر.حسابی کلافه بودم و شاکی. از خودم از صاحبخونه از خدا و...با جناق با یه آرامشی گفت "خوب شد به خاطر خدا نقاشی کردم"  و دیگه هیچ نگفت.

همین بود راز آرامش باجناق. فهمیدم چرا ناراحت نیست ،چرا شاکی نیست و چرا احساس ضرر نمیکنه

کار اگر برای خدا باشه آدم هیچ وقت ضرر نمیکنه. چه به  نتیجه  برسه و چه نرسه .( هرچند ما مکلفیم بهترین برنامه ریزی رو کنیم برای رسیدن به  بهترین نتیجه).

حتی نقاشی خونه هم میشه با نیت الهی باشه

خداوند به قهرمان توحید ، حضرت ابراهیم، اینطور یاد داد:

قل ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین
بگو به درستی که نماز و عبادت و زندگی و مرگ من برای پروردگار جهانیان است

سوره انعام آیه 162

راستی غصه نخوریا! اون سال من بدون سرپناه نموندم.



علی حسنوند
  • علی حسنوند
۰۴
آذر

هنوز گیج بودم نمیدونستم گروه مذاگره کننده ایرانی بند رو آب داده یا نه. رفتم سراغ سایت های خبری وشبکه های اجتماعی تا اخبار رو بخونم. در گوگل پلاس خیلی ها نظر داده بودن. بعد از خوندن چند تا مطلب خیلی خمار شدم از خودم بدم اومد نه به خاطر این که خبرها بد باشن بلکه به خاطر این که احساس کردم هنوز به درد لای جرز هم نمیخورم .
با این که دهه چهارم عمرم رو سپری میکنم ولی نمیتونم وضعیت رو با این مقدار اطلاعت که دارم تحلیل کنم . اونوقت بچه های  بیست وچند ساله تحلیل های چند لایه از مساله ارائه میدادن و حرفهای قلمبه وثلمبه ای نوشته بودن که من نمیتونستم اصلا بفهمم چطور به این نتایج رسیدن. چه میشه کرد روز ازل هنگام تقسیم  آی کیو من دنبال پسورد گم شده وبلاگم میگشتم.
حتی در گوگل پلاس جونهایی هجده نوزده ساله ای رو دیدم با تحلیل های آنچنانی .عکساشونم بود ، تازه پشت لباشون سبز شده بود ولی آنچنان با اعتماد به نفس توپیده بودن که واقعا آدم کم میاورد. برای دلداری خودم گفتم  شاید رشته تخصصیشون علوم سیاسی و یا حقوقه . ولی آخه سنشون نمخورد  که هنوز خیلی متخصص باشن.
تازه اولین بار نبود که چنین حسی بهم دست داده بود. همین افراد در بحث های سیاسی همین قدر توانا هستن در اقتصادی همینطور در حقوق ، فلسفه، علوم اجتماعی ، دین، مدیریت و خلاصه اونها همیشه در همه زمینه تحلیل دارن. اما من به درد نخور هیچ.
 اما چرا اینقدر این نظرها با هم اختلاف دارن وچرا بعد از چند سال برخی نظرها اینقدر عوض میشه؟ چطور یکدفعه یکی رو به عرش میبرن بعد با کله به فرش میکوبن؟
نه
نه، من اینقدرها هم خنگ نیستم!
این یکی ازدردهای جامعه منه، که هر کس با اندک اطلاعاتی به خودش اجازه میده در هر زمینه ای و هر رشته ای حرف بزنه و قلمبه حرف بزنه به خاطر جهت گیری های جناحی و دلخوری های حزبی به راحتی وبدون مطالعه کارها رو تخطئه کنه و یا بیخودی تعریف کنه و این وسط از همین حرفها آبروها میریزه و کارها گره میخوره و فضا کدر میشه و.....
نه، من اینقدرها هم خنگ نیستم!
علی حسنوند
منبع:http://shia-patogh.blogfa.com/

  • علی حسنوند
۰۴
آذر

هنوز گیج بودم نمیدونستم گروه مذاگره کننده ایرانی بند رو آب داده یا نه. رفتم سراغ سایت های خبری وشبکه های اجتماعی تا اخبار رو بخونم. در گوگل پلاس خیلی ها نظر داده بودن. بعد از خوندن چند تا مطلب خیلی خمار شدم از خودم بدم اومد نه به خاطر این که خبرها بد باشن بلکه به خاطر این که احساس کردم هنوز به درد لای جرز هم نمیخورم .
با این که دهه چهارم عمرم رو سپری میکنم ولی نمیتونم وضعیت رو با این مقدار اطلاعت که دارم تحلیل کنم . اونوقت بچه های  بیست وچند ساله تحلیل های چند لایه از مساله ارائه میدادن و حرفهای قلمبه وثلمبه ای نوشته بودن که من نمیتونستم اصلا بفهمم چطور به این نتایج رسیدن. چه میشه کرد روز ازل هنگام تقسیم  آی کیو من دنبال پسورد گم شده وبلاگم میگشتم.
حتی در گوگل پلاس جونهایی هجده نوزده ساله ای رو دیدم با تحلیل های آنچنانی .عکساشونم بود ، تازه پشت لباشون سبز شده بود ولی آنچنان با اعتماد به نفس توپیده بودن که واقعا آدم کم میاورد. برای دلداری خودم گفتم  شاید رشته تخصصیشون علوم سیاسی و یا حقوقه . ولی آخه سنشون نمخورد  که هنوز خیلی متخصص باشن.
تازه اولین بار نبود که چنین حسی بهم دست داده بود. همین افراد در بحث های سیاسی همین قدر توانا هستن در اقتصادی همینطور در حقوق ، فلسفه، علوم اجتماعی ، دین، مدیریت و خلاصه اونها همیشه در همه زمینه تحلیل دارن. اما من به درد نخور هیچ.
 اما چرا اینقدر این نظرها با هم اختلاف دارن وچرا بعد از چند سال برخی نظرها اینقدر عوض میشه؟ چطور یکدفعه یکی رو به عرش میبرن بعد با کله به فرش میکوبن؟
نه
نه، من اینقدرها هم خنگ نیستم!
این یکی ازدردهای جامعه منه، که هر کس با اندک اطلاعاتی به خودش اجازه میده در هر زمینه ای و هر رشته ای حرف بزنه و قلمبه حرف بزنه به خاطر جهت گیری های جناحی و دلخوری های حزبی به راحتی وبدون مطالعه کارها رو تخطئه کنه و یا بیخودی تعریف کنه و این وسط از همین حرفها آبروها میریزه و کارها گره میخوره و فضا کدر میشه و.....
نه، من اینقدرها هم خنگ نیستم!
علی حسنوند
منبع:http://shia-patogh.blogfa.com/

  • علی حسنوند
۰۹
آبان
بسم الله الرحمن الرحیم

سال 84 ازدواج کردم یک زیر زمین اجاره کردم که در واقع یک هال بود که قسمتی ازآن را به عنوان اتاق خواب به وسیله یک در چوبی بزرگ جدا کرده بودند .جایی برای لباس پهن کردن نداشتیم . در آشپزخانه طناب بستم و لباس ها را در آن آشپزخانه  که فقط یک کابینت داشت پهن می کردیم .در  تمام  طول روز باید لامپ ها را روشن می گذاشتیم و از قبل من و خانمم به این نتیجه رسیده بودیم که اگر بچه دار شویم حتما باید بچه را در ساعاتی از روز بیرون ببریم تا نور آفتاب هم بخورد.

بعد از آن سه سال  زیرزمین خانه دوستم مستاجر بودیم نورش خوب بود ولی کولر نداشت و اتاق خواب هم نداشت مثل همان خانه قبلی در چوبی بخشی از خانه را به عنوان اتاق خواب از هال جدا می کرد.خدایی به نسبت خانه خوبی بود. یعنی خیلی ها را می شناختم که چنین خانه ای نداشتند.
یک سال و نیم هم در زیر زمین یکی از استادهایم ساکن بودم آنجا اتاق خواب واقعی داشتیم . یک اتاق خواب. البته ما دیگر تعدادمان چهار نفر بود ویک اتاق برایمان کم بود.

به  من خانه تهرانی ها هم رفته ام خانه شان آنطور که در سریالهای صدا وسیما نشان میدهد نیست خیلی خانه ها در تهران دیده ام شبیه همین زیر زمین هایی که من زندگی کرده ام.

دو سال هم در خانه ای سازمانی زندگی کردیم .زندگی می کردیم . بلاخره از زیرزمین آمدیم روی زمین.به نور  عادت نداشتیم بچه هایم می خواستند نور خورشید را گاز بگیرند.

امسال  هم صاحب خانه شدیم. من که در خواب هم خانه دار شدن را نمی دیدم خانه دار شدم . من زیر زمین نشین خانه دار شدم. خانه ای 88 متری با دو اتاق خواب!
اما این  خانهُ مسکن مهر اشکالش این است که وقتی باران می بارد ما خیلی متوجه نمی شویم  چون ارتفاع پنجره اش بالاست. من و خانمم هر دو خیلی باران دوست داریم.
و حال دولتمردان برای احقاق حقوق من و برای همدردی با من که راهم تا محل کارم دورتر شده و برای همدردی با من که اطراف خانه ام چمن کم هست و برای همدردی با من که باران را نمی بینم به پا خواسته اند . به این سبب می خواستم از آنها کمال تشکر را داشته باشم که به فکر من هستند و داد من را از این طرح های ناقص و بد و تورم زا و ........هزار هزار بد، می گیرند.
با خودم می گویم خوب شد که این  دولتمردان در آن زیر زمین هایی که من تا به حال زندگی کرده ام زندگی نکرده اند و گرنه داد من را از این طرح های هزار بار بد نمی ستاندند.خدا را شکر که خانه های وزیران ما خانه های مجللی است که دوست دارند خانه من هم مثل خودشان مجلل باشد و به خانه های بدون فضای سبز و دور از شهر برای من راضی نمی شوند.
شنیدم تصمیم گرفته شده برای معرفی نقاط ضعف مسکن مهر. من هم درد دلی کردم.

  • علی حسنوند
۰۹
آبان
بسم الله الرحمن الرحیم

سال 84 ازدواج کردم یک زیر زمین اجاره کردم که در واقع یک هال بود که قسمتی ازآن را به عنوان اتاق خواب به وسیله یک در چوبی بزرگ جدا کرده بودند .جایی برای لباس پهن کردن نداشتیم . در آشپزخانه طناب بستم و لباس ها را در آن آشپزخانه  که فقط یک کابینت داشت پهن می کردیم .در  تمام  طول روز باید لامپ ها را روشن می گذاشتیم و از قبل من و خانمم به این نتیجه رسیده بودیم که اگر بچه دار شویم حتما باید بچه را در ساعاتی از روز بیرون ببریم تا نور آفتاب هم بخورد.

بعد از آن سه سال  زیرزمین خانه دوستم مستاجر بودیم نورش خوب بود ولی کولر نداشت و اتاق خواب هم نداشت مثل همان خانه قبلی در چوبی بخشی از خانه را به عنوان اتاق خواب از هال جدا می کرد.خدایی به نسبت خانه خوبی بود. یعنی خیلی ها را می شناختم که چنین خانه ای نداشتند.
یک سال و نیم هم در زیر زمین یکی از استادهایم ساکن بودم آنجا اتاق خواب واقعی داشتیم . یک اتاق خواب. البته ما دیگر تعدادمان چهار نفر بود ویک اتاق برایمان کم بود.

به  من خانه تهرانی ها هم رفته ام خانه شان آنطور که در سریالهای صدا وسیما نشان میدهد نیست خیلی خانه ها در تهران دیده ام شبیه همین زیر زمین هایی که من زندگی کرده ام.

دو سال هم در خانه ای سازمانی زندگی کردیم .زندگی می کردیم . بلاخره از زیرزمین آمدیم روی زمین.به نور  عادت نداشتیم بچه هایم می خواستند نور خورشید را گاز بگیرند.

امسال  هم صاحب خانه شدیم. من که در خواب هم خانه دار شدن را نمی دیدم خانه دار شدم . من زیر زمین نشین خانه دار شدم. خانه ای 88 متری با دو اتاق خواب!
اما این  خانهُ مسکن مهر اشکالش این است که وقتی باران می بارد ما خیلی متوجه نمی شویم  چون ارتفاع پنجره اش بالاست. من و خانمم هر دو خیلی باران دوست داریم.
و حال دولتمردان برای احقاق حقوق من و برای همدردی با من که راهم تا محل کارم دورتر شده و برای همدردی با من که اطراف خانه ام چمن کم هست و برای همدردی با من که باران را نمی بینم به پا خواسته اند . به این سبب می خواستم از آنها کمال تشکر را داشته باشم که به فکر من هستند و داد من را از این طرح های ناقص و بد و تورم زا و ........هزار هزار بد، می گیرند.
با خودم می گویم خوب شد که این  دولتمردان در آن زیر زمین هایی که من تا به حال زندگی کرده ام زندگی نکرده اند و گرنه داد من را از این طرح های هزار بار بد نمی ستاندند.خدا را شکر که خانه های وزیران ما خانه های مجللی است که دوست دارند خانه من هم مثل خودشان مجلل باشد و به خانه های بدون فضای سبز و دور از شهر برای من راضی نمی شوند.
شنیدم تصمیم گرفته شده برای معرفی نقاط ضعف مسکن مهر. من هم درد دلی کردم.

  • علی حسنوند
۰۹
آبان

بسم الله الرحمن الرحیم

هنگام  اطلاع از گناه برادر و خواهر دینی خود حالت روحی خود را چگونه تنظیم کنیم .
برای پاسخ به این سوال به حدیثی از حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم رجوع می کنیم
ایشان می فرمایند:
اَلذَّنبُ شومٌ عَلى غَیرِ فاعِلِهِ اِن عَیَّرَهُ ابتُلِىَ بِهِ وَ اِن اَغتابَهُ أَثِمَ وَ اِن رَضىَ بِهِ شارَکَهُ
گناه برای کسی هم که آن را انجام نداده شوم است: اگر گناهکار را سرزنش کند به آن مبتلا می شود . اگر غیبتش را بکند گناه کرده و اگر راضی به آن گناه باشد در گناه او شریک شده    
                    نهج الفصاحه، حدیث ۱۶۲۳

پس ما از سه جهت باید مواظب باشیم:

1) کار او باعث نشود سرزنشش کنیم .یعنی حالتی در من ایجاد نشود که احساس کنم من از او بالاتر و بهترم و او را لایق سرزنش خود بدانم. البته وظیفه نهی از منکر با وجود شرایطش پابرجاست ولی هنگام نهی از منکر نباید من خود را پاک تر و بهتر از آن شخص بدانم. چه بسا باوجود این گناه او هنوز محبوبتر از من نزد خدایم باشد. دقت داشته باشیم که سرزنش کردن گناهکار باعث میشود ما هم دچار آن گناه شویم واین بسیار خطرناک است.

2) مواظب باشم دچار غیبت نشوم که در این صورت چه بسا گناه این غیبت از اصل گناه او بالاتر باشد.چون ما گاهی اوقات به راحتی به خود اجازه می دهیم درباره خطای دیگران مذاکره کنیم.

3) باید از درون ازآن گناه و انجام آن کار ناراضی باشم (کمترین و پایین ترین رتبه نهی از منکر ).این حالت باعث میشود نوعی مصونیت درونی نسبت به آن گناه در من ایجاد میشود و قبح گناه نزد من شکسته نیشود..بسیار اتفاق می افتد که ما از کار و حرف نابجا و خلاف کسی راضی میشویم و شاید حتی اظهار کنیم که از فلان کار یا حرف دلم خنک شد .مواظب باشیم این حالت باعث شریک شدن در گناه می شود.

منبع

http://shia-patogh.blogfa.com/


  • علی حسنوند
۰۹
آبان

بسم الله الرحمن الرحیم

هنگام  اطلاع از گناه برادر و خواهر دینی خود حالت روحی خود را چگونه تنظیم کنیم .
برای پاسخ به این سوال به حدیثی از حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم رجوع می کنیم
ایشان می فرمایند:
اَلذَّنبُ شومٌ عَلى غَیرِ فاعِلِهِ اِن عَیَّرَهُ ابتُلِىَ بِهِ وَ اِن اَغتابَهُ أَثِمَ وَ اِن رَضىَ بِهِ شارَکَهُ
گناه برای کسی هم که آن را انجام نداده شوم است: اگر گناهکار را سرزنش کند به آن مبتلا می شود . اگر غیبتش را بکند گناه کرده و اگر راضی به آن گناه باشد در گناه او شریک شده    
                    نهج الفصاحه، حدیث ۱۶۲۳

پس ما از سه جهت باید مواظب باشیم:

1) کار او باعث نشود سرزنشش کنیم .یعنی حالتی در من ایجاد نشود که احساس کنم من از او بالاتر و بهترم و او را لایق سرزنش خود بدانم. البته وظیفه نهی از منکر با وجود شرایطش پابرجاست ولی هنگام نهی از منکر نباید من خود را پاک تر و بهتر از آن شخص بدانم. چه بسا باوجود این گناه او هنوز محبوبتر از من نزد خدایم باشد. دقت داشته باشیم که سرزنش کردن گناهکار باعث میشود ما هم دچار آن گناه شویم واین بسیار خطرناک است.

2) مواظب باشم دچار غیبت نشوم که در این صورت چه بسا گناه این غیبت از اصل گناه او بالاتر باشد.چون ما گاهی اوقات به راحتی به خود اجازه می دهیم درباره خطای دیگران مذاکره کنیم.

3) باید از درون ازآن گناه و انجام آن کار ناراضی باشم (کمترین و پایین ترین رتبه نهی از منکر ).این حالت باعث میشود نوعی مصونیت درونی نسبت به آن گناه در من ایجاد میشود و قبح گناه نزد من شکسته نیشود..بسیار اتفاق می افتد که ما از کار و حرف نابجا و خلاف کسی راضی میشویم و شاید حتی اظهار کنیم که از فلان کار یا حرف دلم خنک شد .مواظب باشیم این حالت باعث شریک شدن در گناه می شود.

منبع

http://shia-patogh.blogfa.com/


  • علی حسنوند