پاتوق بچه شیعه ها 2

صفای قدم بر وبچه های شیعه

پاتوق بچه شیعه ها 2

صفای قدم بر وبچه های شیعه

باید ازخودتان شروع کنید

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
پیوندها
۰۸
بهمن
بسم الله الرحمن الرحیم

پرسش: قرآن می فرماید که هر مصیبتی و بدی که به ما می رسد از خود ماست.( وَمَا أَصَابَکُم مِّن مُّصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُو عَن کَثِیرٍ{شوری:30}) آیا واقعا همه مصائب به خاطر کارهای ماست؟ آیا ناقص الخلقه به دنیا آمدن، یا دچار بلایای طبیعی شدن یا از دست دادن عزیزان نیز از خود ماست؟

پاسخ: فهم معارف از متون دینی یک کار کاملا تخصصی و طبق اصول وقواعد خاصی است که به وسیله ائمه اطهار علیهم السلام بیان شده است.در فهم معارف نمی توان به یک حدیث ویا یک آیه به تنهایی استناد کرد و نتیجه گرفت بلکه مجموع آیات و روایات و برهان های قاطع عقلی را باید در نظر گرفت. چه بسیارهستند آیات و احادیثی که ظاهرا عام و مطلق هستند ولی با مراجعه به مجموع آیات و روایات عمومیت و مطلق بودن آنها از بین می رود.یعنی سایر آیات و روایات آنها را مخصوص مورادی می کنند ویا قید هایی به آنها می زنند وجایگاهشان را روشن می نمایند.
طبق  ظاهر برخی آیات همه مصیبت ها حاصل گناه هستند از طرفی بر اساس آیات و روایت به صورت قطعی ثابت می شود که پیامبر ص معصوم هستند ودر عین حال می بینیم که ایشان دچار بلاها ومصیبت های بزرگی شده اند. پس کاملا روشن است که هر مصیبتی نمی تواند به خاطر گناه باشد. پس باید سایر دلایل عقلی ونقلی را هم درنظر بگیریم تا این آیه جایگاه خود را در معارف دینی به درستی پیدا کند.
تفسیر مجمع البیان از این آیه:
"...از دیدگاه محققان گرچه آیه شریفه به صورت عام آمده است امّا با توجه به دیگر آیات و روایات نمى‏توان از آن چنین برداشت کرد که هر گرفتارى و مصیبتى بر اثر گناه است، چرا که گرفتارى بسیارى همانند کودکان و یا افرادى که مسئول شناخته نمى ‏شوند، و یا رنج و مصیبت توحیدگرایان راستین و دوستان خاصّ خدا، و نیز گرفتارى‏هاى پیامبران و امامان برگزیده و معصوم، و یا رنج ها و گرفتارى‏هایى که گاه براى آزمون انسان‏هاست ... همه و همه چیزهایى است که از آن مفهوم عام استثنا مى‏ گردند.
...با این بیان نمى‏توان گفت هر گرفتارى و رنجى کیفر گناه است، چرا که گرفتارى‏هاى سخت، فلسفه‏هاى گوناگونى دارند که از آن جمله عبارتند از:
1)  شکوفایى استعدادها و توانمند یهاى درونى و برونى انسان،

2)  هشدار نسبت به آینده او،
3) اصل آزمون در زندگى انسان،
4)  بیدارى از خواب غفلت و غرور و هشیارى از انواع مستى‏ها،
5)  کیفر گناهان،
6)  و بخش مهمى نیز ثمره ندانم ‏کاری ها و سهل ‏انگاری هاى انسان در زندگى است.
از امیرمؤمنان(ع) آورده‏اند که در این مورد فرمود:
انّ البلاء للظالم ادب، و للمؤمن امتحان، و لِلأَنبیاءِ درجة، و لِلأَولیاء کرامة.
بلاها و گرفتاریها براى بیدادگران مایه ادب‏آموزى و براى توحیدگرایان شایسته وسیله آزمون و براى پیامبران باعث ترفیع درجه و براى دوستان خاصّ خدا مایه کرامت و اوج گرفتن به مقام والاتر است."(تفسیر مجمع البیان)

پس نتیجه میگیریم که همه مصائب به خاطر گناهان نیست والبته درباره مصائب و بلاها یی  که بخاطر گناه رخ می دهد باید توجه داشت که گناهان خود دو دسته هستدند یکی گناهان فردی و یکی گناهان جمعی و اجتماعی. گاه مصائب ، جنبه اجتماعی دارد، و محصول گناهان جمعى است ، همانگونه که در آیه 41 سوره روم مى خوانیم : ظهر الفساد فى البر و البحر بما کسبت ایدى الناس لیذیقهم بعض الذى عملوا لعلهم یرجعون: ( فساد در خشکى و دریا به خاطر اعمال مردم آشکار شد، تا نتیجه بعضى از اعمالى را که انجام داده اند به آنها بچشاند شاید باز گردند)

منبع:http://shia-patogh.blogfa.com/

  • علی حسنوند
۰۸
بهمن
بسم الله الرحمن الرحیم

پرسش: قرآن می فرماید که هر مصیبتی و بدی که به ما می رسد از خود ماست.( وَمَا أَصَابَکُم مِّن مُّصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُو عَن کَثِیرٍ{شوری:30}) آیا واقعا همه مصائب به خاطر کارهای ماست؟ آیا ناقص الخلقه به دنیا آمدن، یا دچار بلایای طبیعی شدن یا از دست دادن عزیزان نیز از خود ماست؟

پاسخ: فهم معارف از متون دینی یک کار کاملا تخصصی و طبق اصول وقواعد خاصی است که به وسیله ائمه اطهار علیهم السلام بیان شده است.در فهم معارف نمی توان به یک حدیث ویا یک آیه به تنهایی استناد کرد و نتیجه گرفت بلکه مجموع آیات و روایات و برهان های قاطع عقلی را باید در نظر گرفت. چه بسیارهستند آیات و احادیثی که ظاهرا عام و مطلق هستند ولی با مراجعه به مجموع آیات و روایات عمومیت و مطلق بودن آنها از بین می رود.یعنی سایر آیات و روایات آنها را مخصوص مورادی می کنند ویا قید هایی به آنها می زنند وجایگاهشان را روشن می نمایند.
طبق  ظاهر برخی آیات همه مصیبت ها حاصل گناه هستند از طرفی بر اساس آیات و روایت به صورت قطعی ثابت می شود که پیامبر ص معصوم هستند ودر عین حال می بینیم که ایشان دچار بلاها ومصیبت های بزرگی شده اند. پس کاملا روشن است که هر مصیبتی نمی تواند به خاطر گناه باشد. پس باید سایر دلایل عقلی ونقلی را هم درنظر بگیریم تا این آیه جایگاه خود را در معارف دینی به درستی پیدا کند.
تفسیر مجمع البیان از این آیه:
"...از دیدگاه محققان گرچه آیه شریفه به صورت عام آمده است امّا با توجه به دیگر آیات و روایات نمى‏توان از آن چنین برداشت کرد که هر گرفتارى و مصیبتى بر اثر گناه است، چرا که گرفتارى بسیارى همانند کودکان و یا افرادى که مسئول شناخته نمى ‏شوند، و یا رنج و مصیبت توحیدگرایان راستین و دوستان خاصّ خدا، و نیز گرفتارى‏هاى پیامبران و امامان برگزیده و معصوم، و یا رنج ها و گرفتارى‏هایى که گاه براى آزمون انسان‏هاست ... همه و همه چیزهایى است که از آن مفهوم عام استثنا مى‏ گردند.
...با این بیان نمى‏توان گفت هر گرفتارى و رنجى کیفر گناه است، چرا که گرفتارى‏هاى سخت، فلسفه‏هاى گوناگونى دارند که از آن جمله عبارتند از:
1)  شکوفایى استعدادها و توانمند یهاى درونى و برونى انسان،

2)  هشدار نسبت به آینده او،
3) اصل آزمون در زندگى انسان،
4)  بیدارى از خواب غفلت و غرور و هشیارى از انواع مستى‏ها،
5)  کیفر گناهان،
6)  و بخش مهمى نیز ثمره ندانم ‏کاری ها و سهل ‏انگاری هاى انسان در زندگى است.
از امیرمؤمنان(ع) آورده‏اند که در این مورد فرمود:
انّ البلاء للظالم ادب، و للمؤمن امتحان، و لِلأَنبیاءِ درجة، و لِلأَولیاء کرامة.
بلاها و گرفتاریها براى بیدادگران مایه ادب‏آموزى و براى توحیدگرایان شایسته وسیله آزمون و براى پیامبران باعث ترفیع درجه و براى دوستان خاصّ خدا مایه کرامت و اوج گرفتن به مقام والاتر است."(تفسیر مجمع البیان)

پس نتیجه میگیریم که همه مصائب به خاطر گناهان نیست والبته درباره مصائب و بلاها یی  که بخاطر گناه رخ می دهد باید توجه داشت که گناهان خود دو دسته هستدند یکی گناهان فردی و یکی گناهان جمعی و اجتماعی. گاه مصائب ، جنبه اجتماعی دارد، و محصول گناهان جمعى است ، همانگونه که در آیه 41 سوره روم مى خوانیم : ظهر الفساد فى البر و البحر بما کسبت ایدى الناس لیذیقهم بعض الذى عملوا لعلهم یرجعون: ( فساد در خشکى و دریا به خاطر اعمال مردم آشکار شد، تا نتیجه بعضى از اعمالى را که انجام داده اند به آنها بچشاند شاید باز گردند)

منبع:http://shia-patogh.blogfa.com/

  • علی حسنوند
۰۸
بهمن
بسم الله الرحمن الرحیم

فاطمه روی میز غذا خوری غلت می زند، سریع متکا را میکشم زیر سرش تا راحت بخوابد.با هر غلت خوردن فاطمه چرتم پاره می شود.

 به سمت مشهد می رویم .دخترم فاطمه که  یک ساله است از کوپه قطار می ترسد. آوردم سالن غذا خوری تا آرام بگیرد.حالا روی میز خوابش برده. مواظبم که با این همه غلت زدن از روی میز نیفتد. راستی چطور می شود آدم این همه خواب آلوده باشد و در عین حال این همه هشیار!

هوا سرد است، کمرم درد گرفته و خیلی خسته ام ولی تا صبح بخاطر فاطمه بیدار می مانم .آخر من بابای فاطمه هستم.

و پدرم بابای من بود.

سالها قبل بخاطر حادثه ای دستهایم تا مچ  سوخته بود،بعد از پانسمان  هنوز خیلی سوزش داشت به همه التماس می کردم دستهایم را فوت کنند تا شاید کمتر بسوزد. زن همسایه دائم فوت می کرد.بابا هم گاهی. دانه های اشکش را می دیدم که بر گونه هایش می لغزید. اشک در چشمانش حلقه می زد، قطره می شد، جاری می گشت، می لغزید و می گذشت.

کمتر توانتسیم آنگونه که باید با هم بنشینیم و صمیمانه گپ بزنیم اما می دانم او هم حاضر بوده شبهای زیادی را بالای سر من بیدار بماند و با هر غلت زدنم چرتش پاره شود.

نمی دانم چند بار اشکهایش روی آن گونه ها به خاطر من لغزیده است ،گونه هایی که این اواخر دیگر چروک شده بود و شاید این چروک ها رد پای اشکهایی بود که سالهای سال بر آن لغزیده بود.




چند روز قبل ایشان مرحوم شدند برای شادی روحشان لطفا فاتحه ای قرائت فرمایید
از شما و همه دوستانی که اظهار لطف کردند و زحمت کشیدندسپاسگذارم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ *  الرَّحْمنِ الرَّحیم  * مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ    
 إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ * اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ
 صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّینَ


  • علی حسنوند
۰۳
بهمن

بسم الله الرحمن الرحیم
گاهی با  برخی افراد  مواجه می شویم که توانایی ها ومکاشفات و کرامات خاصی از خودشان نشان می دهند. سوال این است آیا چنین توانایی های دلیل حقانیت اوست وباید حرفها و دستورهای اورا باور کنیم یا نه؟
یک نکته کوتاه عرض کرده وسپس جواب اصلی را  به نوشته ای از علامه طهرانی واگذار می کنم.
روح  از نظر تمرین کردن وقوی شدن همانند جسم است و همانطور که اگر جسم را درست ورزش و ریاضت دهیم قوی میشود واعمال خارق العاده انجام می دهد اگر روح را هم ورزش و ریاضت دهیم قوی شده توانایی هایی فرای حالت عادی پیدا می کند. ولی این توانایی ها لزوما دلیل بر الهی شدن روح نیست بلکه ممکن است کسی منکر خدا باشد ولی با ریاضت روحش را قوی کرده باشد.
 
علامه طهرانی در حاشیه ای که بر کتاب رساله سیر وسلوک دارد چنین فرموده است:
 
مکاشفات برچند گونه‏ اند:
أوّل: مکاشفات مادیّه و طبیعیّه و آن اطلاع بر مخفیّاتى است که براى انسان در عالم طبع حاصل مى‏ شود. مانند علوم طبیعى و ریاضى و هیئت و أمثال آن.
دوّم: مکاشفاتى است که براى سالک بعد از عبور از عالم طبع و ورود در عالَم مثال حاصل مى‏ شود و آنرا مشاهدات قلبیّه گویند. چون تجسّم بعضى از معانى به صورتهاى مثالى و آن در بیدارى نظیر خوابها و رؤیاهائى است که انسان در خواب مى‏بیند.
سوّم: مکاشفاتى که براى سالک بعد از عبور از عالم مثال و ورود در عوالم روح و عقل حاصل مى‏گردد. و آنرا مشاهدات روحیّه گویند، که بواسطه قدرت روح و سیطره او در عالم بسیار مى‏شود، چون احاطه بر خواطر و افکار و طىّ الارض و طىّ در هوا و عبور از آتش و اطّلاع از آینده و تصرّف در نفوس به مرض یا صحّت و تصرفّ در افکار عامّه.
چهارم: مکاشفات سرّیّه است. و آن مکاشفاتى است که براى سالک در عالم خلوص و لاهوت بعد از عبور از روح و جبروت حاصل مى‏شود؛ و آنرا مکاشفات سرّیّه گویند. چون کشف اسرار عالم وجود و اطّلاع بر معانى کلّیه، و کشف صفات و اسماء کلّیّه الهیّه.
پنجم: مکاشفاتى است که براى سالک بعد از کمال و عبور از مراتب خلوص و وصول به مقام توحید مطلق و بقاء بالله پیدا مى‏شود، و آنرا مکاشفات ذاتیّه گویند. چون ادراک حقیقت هستى و آثار آن و ترتیب نزول حکم بر عالم امکان، و مصدر قضا و قدر و مشیّت الهیّه و مصدر تشریع و وحى و احاطه برجمیع عوالم نازله و کیفیّت تحقّق حادث و ربط آن به عوالم ربوبى و اتّحاد وحدت و کثرت و أمثال آن. و این را مکاشفات ذاتیّه گویند.
بنا برآنچه گفته شد معلوم مى‏شود که مکاشفات روحیّه قبل از ورود به عالم الهى و توحید حاصل مى‏ شود و مشترک بین مؤمن و کافر است؛ و به هیچ وجه اثباتاً دلالت بر کمال و نفیاً دلالت بر عدم کمال ندارد.
منبع: http://shia-patogh.blogfa.com/


  • علی حسنوند
۰۲
بهمن




بسم الله الرحمن الرحیم

گاهی با  برخی افراد  مواجه می شویم که توانایی ها ومکاشفات و کرامات خاصی از خودشان نشان می دهند. سوال این است آیا چنین توانایی های دلیل حقانیت اوست وباید حرفها و دستورهای اورا باور کنیم یا نه؟

یک نکته کوتاه عرض کرده وسپس جواب اصلی را  به نوشته ای از علامه طهرانی واگذار می کنم.

روح  از نظر تمرین کردن وقوی شدن همانند جسم است و همانطور که اگر جسم را درست ورزش و ریاضت دهیم قوی میشود واعمال خارق العاده انجام می دهد اگر روح را هم ورزش و ریاضت دهیم قوی شده توانایی هایی فرای حالت عادی پیدا می کند. ولی این توانایی ها لزوما دلیل بر الهی شدن روح نیست بلکه ممکن است کسی منکر خدا باشد ولی با ریاضت روحش را قوی کرده باشد.

 

علامه طهرانی در حاشیه ای که بر کتاب رساله سیر وسلوک دارد چنین فرموده است:

 

مکاشفات برچند گونه‏ اند:

أوّل: مکاشفات مادیّه و طبیعیّه و آن اطلاع بر مخفیّاتى است که براى انسان در عالم طبع حاصل مى‏ شود. مانند علوم طبیعى و ریاضى و هیئت و أمثال آن.

دوّم: مکاشفاتى است که براى سالک بعد از عبور از عالم طبع و ورود در عالَم مثال حاصل مى‏ شود و آنرا مشاهدات قلبیّه گویند. چون تجسّم بعضى از معانى به صورتهاى مثالى و آن در بیدارى نظیر خوابها و رؤیاهائى است که انسان در خواب مى‏بیند.

سوّم: مکاشفاتى که براى سالک بعد از عبور از عالم مثال و ورود در عوالم روح و عقل حاصل مى‏گردد. و آنرا مشاهدات روحیّه گویند، که بواسطه قدرت روح و سیطره او در عالم بسیار مى‏شود، چون احاطه بر خواطر و افکار و طىّ الارض و طىّ در هوا و عبور از آتش و اطّلاع از آینده و تصرّف در نفوس به مرض یا صحّت و تصرفّ در افکار عامّه.

چهارم: مکاشفات سرّیّه است. و آن مکاشفاتى است که براى سالک در عالم خلوص و لاهوت بعد از عبور از روح و جبروت حاصل مى‏شود؛ و آنرا مکاشفات سرّیّه گویند. چون کشف اسرار عالم وجود و اطّلاع بر معانى کلّیه، و کشف صفات و اسماء کلّیّه الهیّه.

پنجم: مکاشفاتى است که براى سالک بعد از کمال و عبور از مراتب خلوص و وصول به مقام توحید مطلق و بقاء بالله پیدا مى‏شود، و آنرا مکاشفات ذاتیّه گویند. چون ادراک حقیقت هستى و آثار آن و ترتیب نزول حکم بر عالم امکان، و مصدر قضا و قدر و مشیّت الهیّه و مصدر تشریع و وحى و احاطه برجمیع عوالم نازله و کیفیّت تحقّق حادث و ربط آن به عوالم ربوبى و اتّحاد وحدت و کثرت و أمثال آن. و این را مکاشفات ذاتیّه گویند.

بنا برآنچه گفته شد معلوم مى‏شود که مکاشفات روحیّه قبل از ورود به عالم الهى و توحید حاصل مى‏ شود و مشترک بین مؤمن و کافر است؛ و به هیچ وجه اثباتاً دلالت بر کمال و نفیاً دلالت بر عدم کمال ندارد.

منبع: http://shia-patogh.blogfa.com/






  • علی حسنوند
۰۲
بهمن

بسم الله الرحمن الرحیم
گاهی با  برخی افراد  مواجه می شویم که توانایی ها ومکاشفات و کرامات خاصی از خودشان نشان می دهند. سوال این است آیا چنین توانایی های دلیل حقانیت اوست وباید حرفها و دستورهای اورا باور کنیم یا نه؟
یک نکته کوتاه عرض کرده وسپس جواب اصلی را  به نوشته ای از علامه طهرانی واگذار می کنم.
روح  از نظر تمرین کردن وقوی شدن همانند جسم است و همانطور که اگر جسم را درست ورزش و ریاضت دهیم قوی میشود واعمال خارق العاده انجام می دهد اگر روح را هم ورزش و ریاضت دهیم قوی شده توانایی هایی فرای حالت عادی پیدا می کند. ولی این توانایی ها لزوما دلیل بر الهی شدن روح نیست بلکه ممکن است کسی منکر خدا باشد ولی با ریاضت روحش را قوی کرده باشد.
 
علامه طهرانی در حاشیه ای که بر کتاب رساله سیر وسلوک دارد چنین فرموده است:
 
مکاشفات برچند گونه‏ اند:
أوّل: مکاشفات مادیّه و طبیعیّه و آن اطلاع بر مخفیّاتى است که براى انسان در عالم طبع حاصل مى‏ شود. مانند علوم طبیعى و ریاضى و هیئت و أمثال آن.
دوّم: مکاشفاتى است که براى سالک بعد از عبور از عالم طبع و ورود در عالَم مثال حاصل مى‏ شود و آنرا مشاهدات قلبیّه گویند. چون تجسّم بعضى از معانى به صورتهاى مثالى و آن در بیدارى نظیر خوابها و رؤیاهائى است که انسان در خواب مى‏بیند.
سوّم: مکاشفاتى که براى سالک بعد از عبور از عالم مثال و ورود در عوالم روح و عقل حاصل مى‏گردد. و آنرا مشاهدات روحیّه گویند، که بواسطه قدرت روح و سیطره او در عالم بسیار مى‏شود، چون احاطه بر خواطر و افکار و طىّ الارض و طىّ در هوا و عبور از آتش و اطّلاع از آینده و تصرّف در نفوس به مرض یا صحّت و تصرفّ در افکار عامّه.
چهارم: مکاشفات سرّیّه است. و آن مکاشفاتى است که براى سالک در عالم خلوص و لاهوت بعد از عبور از روح و جبروت حاصل مى‏شود؛ و آنرا مکاشفات سرّیّه گویند. چون کشف اسرار عالم وجود و اطّلاع بر معانى کلّیه، و کشف صفات و اسماء کلّیّه الهیّه.
پنجم: مکاشفاتى است که براى سالک بعد از کمال و عبور از مراتب خلوص و وصول به مقام توحید مطلق و بقاء بالله پیدا مى‏شود، و آنرا مکاشفات ذاتیّه گویند. چون ادراک حقیقت هستى و آثار آن و ترتیب نزول حکم بر عالم امکان، و مصدر قضا و قدر و مشیّت الهیّه و مصدر تشریع و وحى و احاطه برجمیع عوالم نازله و کیفیّت تحقّق حادث و ربط آن به عوالم ربوبى و اتّحاد وحدت و کثرت و أمثال آن. و این را مکاشفات ذاتیّه گویند.
بنا برآنچه گفته شد معلوم مى‏شود که مکاشفات روحیّه قبل از ورود به عالم الهى و توحید حاصل مى‏ شود و مشترک بین مؤمن و کافر است؛ و به هیچ وجه اثباتاً دلالت بر کمال و نفیاً دلالت بر عدم کمال ندارد.
منبع: http://shia-patogh.blogfa.com/


  • علی حسنوند
۰۲
بهمن

بسم الله الرحمن الرحیم
گاهی با  برخی افراد  مواجه می شویم که توانایی ها ومکاشفات و کرامات خاصی از خودشان نشان می دهند. سوال این است آیا چنین توانایی های دلیل حقانیت اوست وباید حرفها و دستورهای اورا باور کنیم یا نه؟
یک نکته کوتاه عرض کرده وسپس جواب اصلی را  به نوشته ای از علامه طهرانی واگذار می کنم.
روح  از نظر تمرین کردن وقوی شدن همانند جسم است و همانطور که اگر جسم را درست ورزش و ریاضت دهیم قوی میشود واعمال خارق العاده انجام می دهد اگر روح را هم ورزش و ریاضت دهیم قوی شده توانایی هایی فرای حالت عادی پیدا می کند. ولی این توانایی ها لزوما دلیل بر الهی شدن روح نیست بلکه ممکن است کسی منکر خدا باشد ولی با ریاضت روحش را قوی کرده باشد.
 
علامه طهرانی در حاشیه ای که بر کتاب رساله سیر وسلوک دارد چنین فرموده است:
 
مکاشفات برچند گونه‏ اند:
أوّل: مکاشفات مادیّه و طبیعیّه و آن اطلاع بر مخفیّاتى است که براى انسان در عالم طبع حاصل مى‏ شود. مانند علوم طبیعى و ریاضى و هیئت و أمثال آن.
دوّم: مکاشفاتى است که براى سالک بعد از عبور از عالم طبع و ورود در عالَم مثال حاصل مى‏ شود و آنرا مشاهدات قلبیّه گویند. چون تجسّم بعضى از معانى به صورتهاى مثالى و آن در بیدارى نظیر خوابها و رؤیاهائى است که انسان در خواب مى‏بیند.
سوّم: مکاشفاتى که براى سالک بعد از عبور از عالم مثال و ورود در عوالم روح و عقل حاصل مى‏گردد. و آنرا مشاهدات روحیّه گویند، که بواسطه قدرت روح و سیطره او در عالم بسیار مى‏شود، چون احاطه بر خواطر و افکار و طىّ الارض و طىّ در هوا و عبور از آتش و اطّلاع از آینده و تصرّف در نفوس به مرض یا صحّت و تصرفّ در افکار عامّه.
چهارم: مکاشفات سرّیّه است. و آن مکاشفاتى است که براى سالک در عالم خلوص و لاهوت بعد از عبور از روح و جبروت حاصل مى‏شود؛ و آنرا مکاشفات سرّیّه گویند. چون کشف اسرار عالم وجود و اطّلاع بر معانى کلّیه، و کشف صفات و اسماء کلّیّه الهیّه.
پنجم: مکاشفاتى است که براى سالک بعد از کمال و عبور از مراتب خلوص و وصول به مقام توحید مطلق و بقاء بالله پیدا مى‏شود، و آنرا مکاشفات ذاتیّه گویند. چون ادراک حقیقت هستى و آثار آن و ترتیب نزول حکم بر عالم امکان، و مصدر قضا و قدر و مشیّت الهیّه و مصدر تشریع و وحى و احاطه برجمیع عوالم نازله و کیفیّت تحقّق حادث و ربط آن به عوالم ربوبى و اتّحاد وحدت و کثرت و أمثال آن. و این را مکاشفات ذاتیّه گویند.
بنا برآنچه گفته شد معلوم مى‏شود که مکاشفات روحیّه قبل از ورود به عالم الهى و توحید حاصل مى‏ شود و مشترک بین مؤمن و کافر است؛ و به هیچ وجه اثباتاً دلالت بر کمال و نفیاً دلالت بر عدم کمال ندارد.
منبع: http://shia-patogh.blogfa.com/


  • علی حسنوند
۰۱
بهمن


  • علی حسنوند
۰۱
بهمن


  • علی حسنوند
۰۱
بهمن


  • علی حسنوند