هنوز گیج بودم نمیدونستم گروه مذاگره کننده ایرانی بند رو آب داده یا نه. رفتم سراغ سایت های خبری وشبکه های اجتماعی تا اخبار رو بخونم. در گوگل پلاس خیلی ها نظر داده بودن. بعد از خوندن چند تا مطلب خیلی خمار شدم از خودم بدم اومد نه به خاطر این که خبرها بد باشن بلکه به خاطر این که احساس کردم هنوز به درد لای جرز هم نمیخورم .
با این که دهه چهارم عمرم رو سپری میکنم ولی نمیتونم وضعیت رو با این مقدار اطلاعت که دارم تحلیل کنم . اونوقت بچه های بیست وچند ساله تحلیل های چند لایه از مساله ارائه میدادن و حرفهای قلمبه وثلمبه ای نوشته بودن که من نمیتونستم اصلا بفهمم چطور به این نتایج رسیدن. چه میشه کرد روز ازل هنگام تقسیم آی کیو من دنبال پسورد گم شده وبلاگم میگشتم.
حتی در گوگل پلاس جونهایی هجده نوزده ساله ای رو دیدم با تحلیل های آنچنانی .عکساشونم بود ، تازه پشت لباشون سبز شده بود ولی آنچنان با اعتماد به نفس توپیده بودن که واقعا آدم کم میاورد. برای دلداری خودم گفتم شاید رشته تخصصیشون علوم سیاسی و یا حقوقه . ولی آخه سنشون نمخورد که هنوز خیلی متخصص باشن.
تازه اولین بار نبود که چنین حسی بهم دست داده بود. همین افراد در بحث های سیاسی همین قدر توانا هستن در اقتصادی همینطور در حقوق ، فلسفه، علوم اجتماعی ، دین، مدیریت و خلاصه اونها همیشه در همه زمینه تحلیل دارن. اما من به درد نخور هیچ.
اما چرا اینقدر این نظرها با هم اختلاف دارن وچرا بعد از چند سال برخی نظرها اینقدر عوض میشه؟ چطور یکدفعه یکی رو به عرش میبرن بعد با کله به فرش میکوبن؟
نه
نه، من اینقدرها هم خنگ نیستم!
این یکی ازدردهای جامعه منه، که هر کس با اندک اطلاعاتی به خودش اجازه میده در هر زمینه ای و هر رشته ای حرف بزنه و قلمبه حرف بزنه به خاطر جهت گیری های جناحی و دلخوری های حزبی به راحتی وبدون مطالعه کارها رو تخطئه کنه و یا بیخودی تعریف کنه و این وسط از همین حرفها آبروها میریزه و کارها گره میخوره و فضا کدر میشه و.....
نه، من اینقدرها هم خنگ نیستم!
علی حسنوند
منبع:http://shia-patogh.blogfa.com/