پاتوق بچه شیعه ها 2

صفای قدم بر وبچه های شیعه

پاتوق بچه شیعه ها 2

صفای قدم بر وبچه های شیعه

باید ازخودتان شروع کنید

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
پیوندها

۸۷ مطلب در دی ۱۳۹۲ ثبت شده است

۲۶
دی


مرحوم حاج اسماعیل دولابی از علمای برجسته و از بزرگان اهل معرفت، درخصوص انتظار فرج تمثیل زیبائی دارند که نقل آن آموزنده است.
آن مرحوم می فرمایند:پدری چهار تا بچه را گذاشت توی اتاق و گفت این‌جا‌ را مرتب کنید تا من برگردم
خودش هم رفت پشت پرده. از آن‌جا نگاه می‌کرد می‌دید کی چه کار می‌کند، می‌نوشت توی یک کاغذی که بعد حساب و کتاب کند

یکی از بچه‌ها که گیج بود، حرف پدر یادش رفت. سرش گرم شد به بازی. یادش رفت که آقاش گفته خانه را مرتب کنید
یکی از بچه‌ها که شرور بود شروع کرد خانه را به هم ریختن و داد و فریاد که من نمی‌گذارم کسی این‌جا را مرتب کند
یکی که خنگ بود، ترسید. نشست وسط و شروع کرد گریه و جیغ و داد که آقا بیا، بیا ببین این نمی‌گذارد، مرتب کنیم
اما آنکه زرنگ بود، نگاه کرد، رد تن آقاش را دید از پشت پرده. تند و تند مرتب می‌کرد همه‌جا را
می‌دانست آقاش دارد توی کاغذ می‌نویسد
هی نگاه می‌کرد سمت پرده و می‌خندید. دلش هم تنگ نمی‌شد. می‌دانست که آقاش همین ‌جاست
توی دلش هم گاهی می‌گفت اگر یک دقیقه دیر‌تر بیاید باز من کارهای بهتر می‌کنم
آن بچه‌ شرور همه جا را هی می‌ریخت به هم، هی می‌دید این خوشحال است، ناراحت نمی‌شود
وقتی همه جا را ریخت به هم، آن وقت آقا آمد
ما که خنگ بودیم، گریه و زاری کرده بودیم، چیزی گیرمان نیامد. او که زرنگ بود و خندیده بود، کلی چیز گیرش آمد
زرنگ باش. خنگ نباش. گیج نباش
شرور که نیستی الحمدلله. گیج و خنگ هم نباش!
نگاه کن پشت پرده رد آقا را ببین و کار خوب کن.
خانه را مرتب کن، تا آقا بیاید...


  • علی حسنوند
۲۶
دی



  • علی حسنوند
۲۶
دی



  • علی حسنوند
۲۶
دی

دانلود نماهنگ حجاب(با صدای حامد زمانی)



http://ansarclip.ir/data/video/efaf_va_hejab/zamani_hejab.flv






منبع:http://ansarclip.ir/03/3192-139112101

  • علی حسنوند
۲۶
دی

دانلود نماهنگ حجاب(با صدای حامد زمانی)



http://ansarclip.ir/data/video/efaf_va_hejab/zamani_hejab.flv






منبع:http://ansarclip.ir/03/3192-139112101

  • علی حسنوند
۲۵
دی

یادش بخیر یه سفر رفته بودیم مناطق محروم سیستان چون از گروه اصلی دور بودیم جز نون چز دیگه ای نداشتیم بخوریم و از بس نون خالی خورده بودیم تکراری شده بود برامون تا اینکه یه روز یکی از بچه ها گفت من یه چیز شیرین تو ساکم دارم میارم با نون بخوریم.
هیچ وقت یادم نمیره که ما نون رو میزدیم تو شربت (دیفن هیدرامین ) و میخوردیم و اون روز از اینکه تونسته بودیم یه چز غیر تکراری بخوریم خیلی خوشحال بودیم.
گروه جهادی راه کربلا




  • علی حسنوند
۲۵
دی

دانلود آهنگ حضرت باران(مجید اخشابی)

اول اول، آخر آخر

باطن باطن، ظاهر ظاهر

ظاهر و باطن   زآدمی و جن 
 کیست مجاور  کیست مسافر


نیست تن آسان  هستی از آن سان
 بلکه جز انسان  نیست مجاور


باز به جز من   چون می روشن
 کرده که در دم        قطع ره سر


گه به جوارم   گاه سوارم
 بین به عیارم   نیست مزور


اول اول، آخر آخر باطن باطن، ظاهر ظاهر

سخته ندارد احمد امجد  سایه ندارد طیب و طاهر 

خصم نبیند ماه محمد   کسر ندارد مهر مظاهر

اول اول، آخر آخر

 باطن باطن، ظاهر ظاهر


صلی و سلم سید اعلم سلم مسلم ســـــــیدنا


اسلم ونسلم ذکر معلم از تو در عالم سیـــــــدنا

حضرت باران  زمزم یاران

ماه دلداران   سلطان ما


میر عیاران   کرده در فاران 

کعبه را یاران    سامان ما

ساقی ای ساقی کن می باقی در جام مان

زهر غم را شهد کن به مشتاقی درکام مان

اول اول، آخر آخر
 

باطن باطن، ظاهر ظاهر

 شعر : استاد محمدعلی معلم دامغانی

  • علی حسنوند
۲۵
دی


دانلود مولودی استخاره کردم امشب(طاهری و کریمی)

از همه قشنگ تر حال و روز او را علی توصیف می کند. علی می گوید: «رسول الله یک طبیب دوره گرد بود.» دلش نمی آمد که خیلی با ابهت بنشیند آن بالا، مریض ها شرفیاب حضور بشوند. لوازم معالجه اش را بر می داشت راه می افتاد دور شهر، پی مریض ها.

چی با خودش بر می داشت؟ یک دستش «مرهم» می گرفت یک دستش «وَسَم»؛ برای آن ها که فقط زخم داشتند مرهم می گذاشت؛ ولی بعضی ها، دمل های چرکی داشتند، باید جراحی هم می کرد؛ «وسم» مال همین کار بود. وسم یعنی داغ هایی که قدیم برای شکافتن استفاده می کردند؛ جراحی سرپایی.
علی می گوید: «مرهم هایش کاری بودند، اثر داشتند. وسم هایش هم حسابی بودند.»
 
- اول فکر کردم از همه قشنگ تر را علی گفته؛ ولی الان یک جمله ی حتی قشنگ تر هم یادم آمد که درست همین حال را بگوید. آن هم توصیف خدا است از او؛ «یک رسولی آمده سراغتان که تحمل رنج شما برایش سخت است»
آخرش هم تقصیر همین دلش شد که در آن روایت گفت: «هیچ پیامبری به اندازه ی من سختی نکشید.» حساب دو دو تایی اگر بخواهی بکنی نسبت به بقیه ی پیغمبرها خیلی هم اوضاع برای او سخت نبود. در طائف سنگش زدند، در احد هم پیشانی و دندانش را شکستند. بقیه هم از این جور مصیبت ها داشته اند؛ ولی از حساب دو دو تایی که بزنیم بیرون،اگر حواست به حرف خدا باشد که «رنج های شما، رای او گران تمام می شود، طاقتش را می برد.» این جوری اگر چرتکه بیندازی، راستی هم چقدر سختی کشیده! اندازه ی نادانی و غل و زنجیرهایی که همه ی ما به خودمان بسته ایم اگر بخواهد رنج بکشد، اگر حرص بزند که ما را به راه بیاورد، واقعاً هم چه کارش سخت است.
 
- آخرش این که خدا داشت تماشایش می کرد. بعد گفت «چه اخلاق شگرفی داری» انگار که از دست پخت خودش در شگفت مانده باشد..."
-نفیسه مرشدزاده

  • علی حسنوند
۲۵
دی
بسم الله الرحمن الرحیم

در میان جمع، بشّاش و گشاده رو و در تنهایى، سیمایى محزون و متفکّر داشت.

هرگز به روى کسى خیره نگاه نمى کرد و بیشتر اوقات چشمهایش را به زمین مى دوخت.
اغلب دو زانو مى نشست و پاى خود را جلوى هیچ کس دراز نمى کرد.
در سلام کردن به همه، حتّى بردگان و کودکان، پیشدستى مى کرد و هر گاه به مجلسى وارد مى شد نزدیکترین جاى را اختیار مى نمود.

سخن همنشین خود را قطع نمى کرد و با او طورى رفتار مى کرد که تصوّر مى شد هیچ کس نزد رسول خدا از او گرامى تر نیست.
بیش ا ز حدِّ لزوم سخن نمى گفت، آرام و شمرده سخن مىگفت و هیچ گاه زبانش را به دشنام و ناسزا آلوده نمى ساخت.
در حیا و شرمِ حضور، بى مانند بود.
هر گاه از رفتار کسى آزرده مى گشت ناراحتى در سیمایش نمایان مى شد، ولى کلمه گِله و اعتراض بر زبان نمى آورد.
از بیماران عیادت مى نمود و در تشییع جنازه حضور مىیافت.

جز در مقام داد خواهى، اجازه نمى داد کسى در حضور او علیه دیگرى سخن بگوید و یا به کسى دشنام بدهد و یا بدگویى نماید.

  • علی حسنوند
۲۵
دی

دانلود آهنگ حضرت باران(مجید اخشابی)

اول اول، آخر آخر

باطن باطن، ظاهر ظاهر

ظاهر و باطن   زآدمی و جن 
 کیست مجاور  کیست مسافر


نیست تن آسان  هستی از آن سان
 بلکه جز انسان  نیست مجاور


باز به جز من   چون می روشن
 کرده که در دم        قطع ره سر


گه به جوارم   گاه سوارم
 بین به عیارم   نیست مزور


اول اول، آخر آخر باطن باطن، ظاهر ظاهر

سخته ندارد احمد امجد  سایه ندارد طیب و طاهر 

خصم نبیند ماه محمد   کسر ندارد مهر مظاهر

اول اول، آخر آخر

 باطن باطن، ظاهر ظاهر


صلی و سلم سید اعلم سلم مسلم ســـــــیدنا


اسلم ونسلم ذکر معلم از تو در عالم سیـــــــدنا

حضرت باران  زمزم یاران

ماه دلداران   سلطان ما


میر عیاران   کرده در فاران 

کعبه را یاران    سامان ما

ساقی ای ساقی کن می باقی در جام مان

زهر غم را شهد کن به مشتاقی درکام مان

اول اول، آخر آخر
 

باطن باطن، ظاهر ظاهر

 شعر : استاد محمدعلی معلم دامغانی

  • علی حسنوند