پاتوق بچه شیعه ها 2

صفای قدم بر وبچه های شیعه

پاتوق بچه شیعه ها 2

صفای قدم بر وبچه های شیعه

باید ازخودتان شروع کنید

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
پیوندها
۱۰
خرداد

صاحب منصبی از جانب رضاخان برای مدرس ده هزار تومان پول آورد و گفت: بگیر و هیچ مگو.

مدرس پاسخ داد:

 پول را زیر تشک بگذار و برو و به اربابت بگو تا دینار آخرش خرج نابودی تو خواهد شد.

اگر راضی بود که هیچ وگرنه بیا و از همان جا بردار و برو.


  • علی حسنوند
۱۰
خرداد

صاحب منصبی از جانب رضاخان برای مدرس ده هزار تومان پول آورد و گفت: بگیر و هیچ مگو.

مدرس پاسخ داد:

 پول را زیر تشک بگذار و برو و به اربابت بگو تا دینار آخرش خرج نابودی تو خواهد شد.

اگر راضی بود که هیچ وگرنه بیا و از همان جا بردار و برو.


  • علی حسنوند
۰۷
خرداد

شاعری میگوید:

   باید امشب بروم

                   دل من میگوید:

                       کاشکی میرفتم

                        کاش شب میرفتم

                         همه شب میرفتم

                            کاشکی میگفتم:

                                                   باید امشب بروم




بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

یا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ (1) قُمِ اللَّیْلَ إِلاَّ قَلِیلاً (2) نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِیلاً (3) أَوْ زِدْ عَلَیْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلاً (4)

إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقِیلاً (5) إِنَّ ناشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قِیلاً (6)

به نام خداوند بخشایشگر و مهربان

هان اى جامه به خود پیچیده! (1).پاره‏ اى از شب به جز اندکى از آن را بر خیز و زنده بدار (2).  یا نصف آن را و یا کمى کمتر از نصف را (3).و یا اندکى بر نصف بیفزا و قرآن را شمرده شمرده بخوان (4).آماده باش که به زودى کلامى سنگین بر تو نازل مى‏کنیم (5). و بهترین وسیله براى صفاى نفس و سخن با حضور قلب گفتن هنگام شب است که خدا آن را پدید آورده (6)




  • علی حسنوند
۰۴
خرداد


 گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک می شد و بر می گشت.

پرسیدند:  چه  می کنی؟

پاسخ داد: در این نزدیکی چشمه آبی است و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و آن را روی آتش می ریزم.

گفتند: حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می توانی بیاوری بسیار زیاد است و این آب فایده ای ندارد.

گفت: شاید نتوانم آتش را خاموش کنم اما آن هنگام که خداوند از من پرسید وقتی که خلیلم ابراهیم(ع) را بی گناه در آتش انداختند تو چه کردی؟

پاسخ دهم:

 هر آن چه را که از توانم بر می آمد... .




یکی از ویژگیهای خیلی از ما این است که همه اش نق میزنیم به این و آن.

و هیچگاه از خود نمی پرسیم آیا من وظیفه ام  انجام دادم ؟

ابراهیم زمان چون یوسف در چاه غیبت گرفتار است و دوستانش با گناهان و بی توجّهی ها جانش را بر منجنیق آتش میگذارند ، او را بر صلیب میکشند و دوستدارانش سرگشته طور سینایند.

 
اما بزودی یوسف از چاه برون خواهد آمد.....

 
...... و مرا خواهند پرسید : و تو چه کردی ؟

و خوشا به حال گنجشکان سرفراز  ...



در پناه صاحب الزمان

  • علی حسنوند
۰۱
خرداد

تولد ماه تابان امامت و ولایت امام علی النقی الهادی علیه السلام بر شما مبارک
امام هادی علیه السلام تا همیشه تاریخ نور افشانی خواهد کرد
وصد البته همیشه سگهایی  برای عوعو کردن هستند
مه فشاند نور و سگ عوعو کند

علی حسنوند

منبع:پاتوق بچه شیعه ها   http://shia-patogh.blogfa.com/داستانی از امام هادی

شعبده بازی از هند نزد متوکل آمد، تردستی های عجیبی از خود نشان داد که متوکل حیران گردید، متوکل که از هر فرصتی می خواست بر ضد امام هادی (علیه السلام) استفاده کند،  به شعبده باز گفت : اگر طوری کنی در مجلسی عمومی ، حضرت هادی (علیه السلام) را شرمنده کنی ، هزار اشرفی به تو جایزه می دهم . شعبده باز گفت : سفره غذا را پهن کن و قدری نان تازه نازک در سفره بگذار، و مراکنار آن حضرت بنشان ، به تو قول می دهم که حضرت هادی (علیه السلام) را نزد حاضران ، سرافکنده و شرمنده سازم .

متوکل مغرور، سفره ای با غذاهای رنگارنگ گسترد، و عده ای از رجال را دعوت کرد، از جمله امام هادی (علیه السلام) را ناگزیر کنار آن سفره آورد. مهمانان مشغول خوردن غذا شدند، مقداری نان دراز کرد تا بردارد، هماندم شعبده باز کاری کرد که نان به جانب دیگر پرید، امام هادی (علیه السلام)  دست به طرف نان دیگر دراز کرد، باز آن نان به سوی دیگر پرید، و حاضران خندیدند، این حادثه چند بار تکرار شد و موجب خنده حاضران گردید.

  در آنجا متکائی بود که صورت شیر در پارچه آن کشیده بودند، امام هادی (علیه السلام) بر همان صورت دست نهاد و فرمود: قم فخذ هذا: بر خیز و این شعبده باز را بگیر همان صورت به شکل شیری در آمد و به شعبده باز حمله کرد و او را بلعید، سپس به جای اولش ، به همان صورت و نقش شیر در پارچه متکاباز گشت .

متوکل در آن مجلس ، آنچنان ترسید و وحشت زده شد که بی هوش شده و از رو بر زمین افتاد، و حاضران در مجلس از ترس گریختند. بعد متوکل به دست و پای امام هادی (علیه السلام) افتاد و عاجزانه درخواست کرد که کاری کنید آن شعبده باز برگردد، امام هادی (علیه السلام) به او فرمود: این کار نشدنی است، آیا تو دشمنان خدا را می خواهی بر اولیاء خدا مسلط کنی؟

و دیگر آن شعبده باز دیده نشد

*******

راستی

شب جمعه اوّل ماه رجب(شب جمعه همین هفته)  لیلة الرَّغائب است(شب آرزوها) شب بسیار با فضیلتی است و اعمالی دارد که از حضرت رسول صَلَّی اللَّهِ عَلِیهِ وَ اله وارد شده میتونید از مفاتیح مطالعه کنید

  • علی حسنوند
۲۲
ارديبهشت

از امام صادق، علیه السلام، روایت شده که فرمودند:

هر کس چهل روز صبح هنگام، دعاى عهد را بخواند از یاران قائم ما است و اگر قبل از ظهور آن حضرت از دنیا برود خداوند او را در زمان ظهور از قبر بیرون مى آورد که در خدمت حضرت باشد. خداوند به هر کلمه اى از این دعا هزار حسنه عطا فرماید و هزار گناه محو مى نماید.

دعاى عهد ابتدا خداوند را به اسامى و صفات مى خواند و بعد صلوات بر امام زمان علیه السلام است . سپس دعاهایى در مورد آن حضرت و فرج او و نیز حضور ما در زمان حضرت و دیدار روى حضرت دارد.


دانلود دعای عهد


  • علی حسنوند
۱۹
ارديبهشت

طوفان واژه ها  شعری است از حمید رضا برقعی شاعر جوان و توانای کشور عزیزمان.

کلیپی که برایتان آماده کرده ایم قرائت این شعر توسط شاعر در حضور مقام معظم رهبری است.


دانلود کلیپ





با اشک هاش دفتر خود را نمور کرد

ذهنش ز روضه ها ی مجسم عبور کرد

در خود تمام مرثیه ها را مرور کرد

شاعر بساط سینه زدن را که جور کرد

احساس کرد از همه عالم جدا شده است

در بیت هاش مجلس ماتم به پا شده است

  • علی حسنوند
۱۹
ارديبهشت


انسان‌ها در شرایط ترس، فقط به زیستن می‌اندیشند


در شرایط ترس، وقتی انسان بی‌ محتوا شد دیگر اراده نمی‏ کند تا هر طور که خودش خواست زندگی کند. انسان بی‏ محتوا فقط به زیستن فکر می‏کند و نه به چگونه زیستن، و به صِرف ماندن می‏ اندیشد، ماندن را زندگی می‏ پندارد. و صِرف ضرورتِ زیستن، او را در برابر واقعیت، تسلیم و خاضع می‏کند و معاویه چنین حالت روانی را که جامعه را فرا گرفته می‏ شناسد و نه تنها درصدد درمان آن نیست بلکه تلاش می‏کند پایه حکومت خود را بر چنین روان اجتماعی بنا کند. او آرزویی بهتر از این ندارد که مردم در همین شرایط فکری بمانند.

معاویه؛ کسی نبود که همه او را بپذیرند ولی کاری کرده بود که این نپذیرفتن، برای او مشکلی به‌ وجود نیاورد و همه تسلیم او شوند، به این معنی که باور کنند در برابر او نمی ‏توان کاری کرد. و لذا بسیاری از صحابه و تابعان به امام‌حسین(ع) می‏گفتند: کاری نمی‏ توان کرد. و حسین(ع) آمد که کاری بکند و شعار «کاری نمی‏توان کرد» را که امنیّت فرهنگ معاویه در آن نهفته است، بشکند. و حالا همین فرهنگ بعد از مرگ معاویه هم ادامه داشت.

وقتی تفکّر و علم و دین، مدار و محور زندگی انسان و جامعه نباشد، چنین انسان و جامعه‏ ای خیلی زود با ترس به خضوع می‏ آید و حتی برای فرار از حیطه وحشت، به تملّق می‏ افتد و چاپلوسی و محبّت به شخص ستمگر را پیشه می‏ کند. و خودکامگان در این شرایط بدون هیچ مقاومتی، ابتکار عمل را در دست دارند و به قیمت ترسی که ایجاد کرده ‏اند در امنیت زندگی می‏کنند. و حسین(ع) در چنین شرایطی زندگی خود را بر اساس توکّل و علم و ایمان، انتخاب می‏کند و جوّ زمانه، او را از خود باز نمی‏ ستاند و به وضع موجود صحّه نمی‏ گذارد.

رمز به‌ کار نشستن حیله‌ های معاویه از آنجاست که مسلمانان پس از جنگ و کشورگشایی‌ های طولانی در زمان خلیفة دوم، از کمالات معنوی خالی شدند و معاویه به کمک چنین افراد عمل‌ زده‌ ای با فرهنگ علوی روبه‌ رو شد، مردمی که بیش از ده‌ سال فقط جنگیده ‏اند، آن هم چه جنگی! جنگی که خلیفة دوم دستور داده است «حَیَّ عَلی‏ خَیْرِ الْعَمَل» را از اذان حذف کرده ‏اند تا نماز بهترین عمل قلمداد نشود و جنگ و کشورگشایی مقصد اصلی مردم بماند.

در زمان خلیفة دوم عمل‌ زدگی حاکم شد و همین عمل‌ زدگی زمینه‌ای ‌گشت که زمانة معاویه را رونق داد و معاویه توانست در چنان بستری نقشه‌ های خود را عملی کند. یک ملّت بی‏ محتوا که نه فکر دارد، نه دین و نه علم، در مقابل ترس، هم به راحتی خضوع می‏کند و هم چاپلوس و تملّق‌گوی کسی می‏ شود که از او می ‏ترسد. در واقع آن جنگ‏ ها فتوحات اسلامی نبود، بلکه فتوحاتی بود برای معاویه، تا قلب مردم مسلمان را با رعب خود تسخیر کند و از فداکاری برای اسلامِ معنوی باز دارد.


قسمتی از کتاب کربلا مبارزه با پوچی ها

اثر  : اصغر طاهرزاده

دانلود کتاب

کربلا مبارزه با پوچی


  • علی حسنوند
۰۶
ارديبهشت

اسلام های گوناگون مانند
 اسلام آمریکایی
اسلام مرفهین بی درد
اسلام مصلحت اندیشان
اسلام ترسوها
اسلام عافیت طلبان
 اسلام منافقین
اسلام سازش کاران
 اسلام این روزها حسابی بازار گرمی می کنند ..

حواسمان باشد اسلام ما همان اسلام ناب و اسلام امام روح الله است و بس

شادی روح شهدا که چراغ هدایتند صلوات






  • علی حسنوند
۰۳
ارديبهشت
حضرت زهرا (در روزهای بیماری قبل از شهادت در حالی که در بستر بیماری بود) به علی (ع) گفت:
چیزهایی در دل دارم که می خواهم آنها را به تو وصیت کنم!
علی (ع) فرمود: ای دختر رسول خدا ، هر چه می خواهی بگو!
دراین وقت علی (ع) کسانی را که دراتاق بودند بیرون کرد و نزدیک سر فاطمه (س) نشست،
 آن گاه فاطمه به سخن آمده گفت :
ای پسرعمو ، هیچ گاه مرا دروغگو و خیانتکار ندیدی، و از وقتی با تو معاشرت داشته ام نافرمانی تو را نکرده ام!
علی (ع) در پاسخ او فرمود:
پناه بر خدا! تو داناتر ، نیکوکارتر ، پرهیزگارتر، بزرگوارتر و نسبت به خدای تعالی بیمناک تر از آنی که من بخواهم تو را در مورد مخالفت و نافرمانی خود سرزنش کنم، و به راستی مفارقت و دوری تو بر من بسیار ناگوار است جز آنکه چاره ای از آن نیست...
آن گاه سخنان خود را ادامه داده فرمود:
به خدا مصیبت رحلت رسول خدا (ص) را برای من تجدید کردی و مرگ و فقدان تو ، بر من بسیار بزرگ است.
" فانا لله و انا الیه راجعون"!
آه! که چه مصیبت دردناک ، جانسوز و غم انگیزی است! مصیبتی که به خدا سوگند جبران پذیر نخواهد بود!
دنباله حدیث این گونه است که در اینجا هر دو گریان شده و لختی گریستند ، آن گاه علی (ع) سر فاطمه را برداشته به سینه چسبانید و بدو فرمود: هر وصیتی داری بنما که من آن را انجام خواهم داد.
فاطمه عرض کرد: خدایت پاداش نیک دهد ای پسرعموی رسول خدا، نخستین وصیت من آن است که پس از من " امامه " دختر خواهرم را به ازدواج خویش درآوری ، چون او نسبت به فرزندان من همانند خودم مهربان است، و مردان نیز ناچارند همسری از زنان داشته باشند.
وصیت دیگر من آن است: که احدی از این مردم که به من ستم کرده و حق مرا گرفتند ، در تشییع جنازه من و دیگر مراسم حاضر نشوند زیرا اینان دشمن من و دشمن رسول خدا هستند، مبادا بگذاری یکی از آنها یا پیروان آنها ، بر جنازه ام نماز بگذارند...
مرا شب هنگام در آن وقتی که دیده ها همگی خواب رفته اند دفن کن.

  • علی حسنوند