بسم الله الرحمن الرحیم
خداوند درباره خلقت انسان فرموده :لقد خلقنا الانسان فى احسن تقویم
سوال: احسن تقویم چیست و چه تاثیری در خلقت انسان دارد؟
در تفسیر البرهان از امام رضا علیه السلام نقل شده که هنگام سوال از تفسیر آیه " لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ" فرمودند؟ ذاک ... حین أخذ الله المیثاق له بالربوبیة، و لمحمد (ص) بالنبوة، و لأوصیائه بالولایة، فأقر .
همانطور که در این حدیث هم می بینیم احسن تقویم تفسیر به میثاق فطری انسان و شناخت و توانایی شناخت انسان نسبت به بزرگترین حقایق عالم یعنی توحید و نبوت وامامت دارد. به عبارتی اشاره به این مطلب دارد که خلقت انسان به گونه ای است که شناخت و استعداد درک توحید و نبوت وامامت برای رسیدن به درجات عالی کمال را دارد. برای روشن تر شدن موضوع تفسیر علامه طباطبایی(ره) و شهید مطهری (ره ) در این آیه را بیان می کنیم:
علامه طباطبایی(ره):
منظوراز خلق کردن انسان در احسن تقویم این است که : تمامی جهات وجود انسان و همه شؤونش مشتمل بر تقویم است . و معنای تقویم انسان آن است که او را دارای قوام کرده باشند ، و قوام عبارت است از هر چیز و هر وضع و هر شرطی که ثبات انسان و بقایش نیازمند بدان است ، و منظور از کلمه انسان جنس انسان است ، پس جنس انسان به حسب خلقتش دارای قوام است .
و نه تنها دارای قوام است ، بلکه به حسب خلقت دارای بهترین قوام است ، و از این جمله و جمله بعدش که میفرماید : ثم رددناه اسفل سافلین الا الذین ... استفاده میشود که انسان به حسب خلقت طوری آفریده شده که صلاحیت دارد به رفیع اعلی عروج کند ، و به حیاتی خالد در جوار پروردگارش ، و به سعادتی خالص از شقاوت نائل شود ، و این به خاطر آن است که خدا او را مجهز کرده به جهازی که میتواند با آن علم نافع کسب کند ، و نیز ابزار و وسائل عمل صالح را هم به او داده ، و فرموده : و نفس و ما سویها فالهمها فجورها و تقویها پس هر وقت بدانچه دانسته ایمان آورد ، و ملازم اعمال صالح گردید ، خدای تعالی او را به سوی خود عروج میدهد و بالا میبرد.( ترجمة المیزان ج : 20ص :541)
شهید مطهری (ره):
آیا انسان از نظر جسمانی در احسن تقویم است یا از نظر روحانی؟ جواب این است: به معنایی که عرض خواهیم کرد، هم از نظر جسمانی و هم از نظر روحانی. البته اینکه می گوییم «از نظر جسمانی» مقصودمان این نیست که جسم و هیکل انسان از نظر زیبایی شناسی مثلا از اسب یا طاووس زیباتر است، بلکه مقصود این است که معتدلترین مزاجها به اصطلاح فلاسفه، [اختصاص به انسان دارد. ] فلاسفه می گویند: هر موجودی هر حالتی را که می پذیرد بستگی دارد به نوع ترکیبی که در وجود او هست. اگر موجودی به صورت گیاه درمی آید و قابلیت رشد دارد و موجود دیگری جماد است و قابلیت رشد ندارد، [به این جهت است که ] ترکیب این موجود نباتی متعادلتر از ترکیب آن موجود [جمادی ] است. ... باز حیوان ترکیب متعادلتری از گیاه دارد و خود حیوانات هم با یکدیگر فرق می کنند. تا می رسد به انسان که ترکیب انسان (همین ترکیب بدنی اش) از نظر مجموعه عناصر، معتدلترین ترکیبی است که در عالم پیدا شده است. اگر روح الهی در این بدن پیدا می شود گزاف نیست؛ یعنی اینچنین نیست که امکان داشته این روح الهی را در اندام اسب یعنی در آن ترکیب از ترکیب های طبیعت قرار بدهند ولی حالا در این ترکیب قرار داده اند، بلکه اصلا در میان ترکیبات طبیعت هیچ ترکیبی غیر از [بدن انسان ] نبوده است که بتواند جایگاه و مأوی و آشیانه روح انسانی قرار بگیرد.
پس هم جسم انسان در احسن تقویم (یعنی در «احسن ترکیب» به همان معنایی که فلاسفه می گویند) است و عالیترین ترکیبات عالم است و هم روح و حیات و قوه مدبّر در وجود انسان.
خیلی واضح است که در هیچ موجودی چنین حیات و قوه مدبّری وجود ندارد. پس انسان، هم از نظر جسمی و هم از نظر روحی در احسن تقویم است؛ یعنی انسان در مجموع جسم و روحش در احسن تقویم است.. گفتیم معنی اینکه «خلقت انسان در نیکوترین قوامهاست» این است که خلقت انسان در نیکوترین استعدادهاست. نیکوترین استعداد بدنی یعنی نیکوترین ترکیب بدنی، و نیکوترین ترکیب بدنی همان است که بتواند در خودش روح انسانی را جا بدهد.( مجموعه آثار شهید مطهری . ج28، ص: 639)
منبع:http://shia-patogh.blogfa.com/post/343