پاتوق بچه شیعه ها 2

صفای قدم بر وبچه های شیعه

پاتوق بچه شیعه ها 2

صفای قدم بر وبچه های شیعه

باید ازخودتان شروع کنید

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
پیوندها

۲۱ مطلب با موضوع «سیاسی» ثبت شده است

۰۸
بهمن
بسم الله الرحمن الرحیم

بنده اطلاع دقیق ندارم که جناب آقای دکتر روحانی چند سال در حوزه درس خوانده اند و چند سال مشغول اخذ دکتری از یک دانشگاه غربی بوده است. ولی شاید فاصله ایشان از درس های حوزوی زیاد شده باشد و لازم باشد به معنای صریح چند آیه  قرآن توجه کنند تا کمی در معیارهایشان به عنوان یک روحانی ملبس به لباس روحانیت تجدید نظر نمایند و هنرمند ارزشی و غیر ارزشی را یک کاسه نکنند

لَا یَسْتَوِی الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیْرُ أُولِی الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ ۚ(نساء 95)

هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ(زمر9)

هَلْ یَسْتَوِی الأَعْمَی وَالْبَصِیرُ أَفَلاَ تَتَفَکَّرُونَ(انعام 50)

قُلْ لَا یَسْتَوِی الْخَبِیثُ وَالطَّیِّبُ وَلَوْ أَعْجَبَکَ کَثْرَةُ الْخَبِیثِ(ماءده 100)


البته اگر هنر متعالی باشد ارزش خواهد بود وآنگاه همه هنرمندان ارزشی خواهند بود ولی هنری که امروزه در دنیا و حتی ایران داریم ارزشی نیست.مادامی که هنر ارزشی نیست اینگونه حرف زدن.....

آقای روحانی کمتر ناراحت میشدم اگر می فهمیدم  این حرف شما صرفا یک خطای کلامی و یا یک خود شیرینی نزد هنرمندان  و بر اثر جو گیر شدن  بوده. وبسیار باعث تاسف وتاثر است اگر شما واقعا چنین عقیده ای بر خلاف این آیات داشته باشید.

آقای روحانی غیر ارزشی ها هرقدر هم که زیاد باشند و زبانشان دارز باشد باعث حقانیتشان نمی شود. مواظب باش منفعلت نکنند.



  • علی حسنوند
۰۸
بهمن
بسم الله الرحمن الرحیم

بنده اطلاع دقیق ندارم که جناب آقای دکتر روحانی چند سال در حوزه درس خوانده اند و چند سال مشغول اخذ دکتری از یک دانشگاه غربی بوده است. ولی شاید فاصله ایشان از درس های حوزوی زیاد شده باشد و لازم باشد به معنای صریح چند آیه  قرآن توجه کنند تا کمی در معیارهایشان به عنوان یک روحانی ملبس به لباس روحانیت تجدید نظر نمایند و هنرمند ارزشی و غیر ارزشی را یک کاسه نکنند

لَا یَسْتَوِی الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیْرُ أُولِی الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ ۚ(نساء 95)

هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ(زمر9)

هَلْ یَسْتَوِی الأَعْمَی وَالْبَصِیرُ أَفَلاَ تَتَفَکَّرُونَ(انعام 50)

قُلْ لَا یَسْتَوِی الْخَبِیثُ وَالطَّیِّبُ وَلَوْ أَعْجَبَکَ کَثْرَةُ الْخَبِیثِ(ماءده 100)


البته اگر هنر متعالی باشد ارزش خواهد بود وآنگاه همه هنرمندان ارزشی خواهند بود ولی هنری که امروزه در دنیا و حتی ایران داریم ارزشی نیست.مادامی که هنر ارزشی نیست اینگونه حرف زدن.....

آقای روحانی کمتر ناراحت میشدم اگر می فهمیدم  این حرف شما صرفا یک خطای کلامی و یا یک خود شیرینی نزد هنرمندان  و بر اثر جو گیر شدن  بوده. وبسیار باعث تاسف وتاثر است اگر شما واقعا چنین عقیده ای بر خلاف این آیات داشته باشید.

آقای روحانی غیر ارزشی ها هرقدر هم که زیاد باشند و زبانشان دارز باشد باعث حقانیتشان نمی شود. مواظب باش منفعلت نکنند.



  • علی حسنوند
۲۶
دی

سلامتی همه برو بچه های با حال بسیجی صلوات بلند ختم کنید !

آره والا !


  • علی حسنوند
۲۶
دی
س

هنوز گیج بودم نمیدونستم گروه مذاگره کننده ایرانی بند رو آب داده یا نه. رفتم سراغ سایت های خبری وشبکه های اجتماعی تا اخبار رو بخونم. در گوگل پلاس خیلی ها نظر داده بودن. بعد از خوندن چند تا مطلب خیلی خمار شدم از خودم بدم اومد نه به خاطر این که خبرها بد باشن بلکه به خاطر این که احساس کردم هنوز به درد لای جرز هم نمیخورم .
با این که دهه چهارم عمرم رو سپری میکنم ولی نمیتونم وضعیت رو با این مقدار اطلاعت که دارم تحلیل کنم . اونوقت بچه های  بیست وچند ساله تحلیل های چند لایه از مساله ارائه میدادن و حرفهای قلمبه وثلمبه ای نوشته بودن که من نمیتونستم اصلا بفهمم چطور به این نتایج رسیدن. چه میشه کرد روز ازل هنگام تقسیم  آی کیو من دنبال پسورد گم شده وبلاگم میگشتم.
حتی در گوگل پلاس جونهایی هجده نوزده ساله ای رو دیدم با تحلیل های آنچنانی .عکساشونم بود ، تازه پشت لباشون سبز شده بود ولی آنچنان با اعتماد به نفس توپیده بودن که واقعا آدم کم میاورد. برای دلداری خودم گفتم  شاید رشته تخصصیشون علوم سیاسی و یا حقوقه . ولی آخه سنشون نمخورد  که هنوز خیلی متخصص باشن.
تازه اولین بار نبود که چنین حسی بهم دست داده بود. همین افراد در بحث های سیاسی همین قدر توانا هستن در اقتصادی همینطور در حقوق ، فلسفه، علوم اجتماعی ، دین، مدیریت و خلاصه اونها همیشه در همه زمینه تحلیل دارن. اما من به درد نخور هیچ.
 اما چرا اینقدر این نظرها با هم اختلاف دارن وچرا بعد از چند سال برخی نظرها اینقدر عوض میشه؟ چطور یکدفعه یکی رو به عرش میبرن بعد با کله به فرش میکوبن؟
نه
نه، من اینقدرها هم خنگ نیستم!
این یکی ازدردهای جامعه منه، که هر کس با اندک اطلاعاتی به خودش اجازه میده در هر زمینه ای و هر رشته ای حرف بزنه و قلمبه حرف بزنه به خاطر جهت گیری های جناحی و دلخوری های حزبی به راحتی وبدون مطالعه کارها رو تخطئه کنه و یا بیخودی تعریف کنه و این وسط از همین حرفها آبروها میریزه و کارها گره میخوره و فضا کدر میشه و.....
نه، من اینقدرها هم خنگ نیستم!
علی حسنوند
  • علی حسنوند
۲۶
دی



یکی از مصیبت های عصر ما این است که اشخاص کم کم  دارند جانشین ارزشها می شوند این خطرناک است

انقلاب ما انقلاب ارزشهاست


شهید آیت الله بهشتی
  • علی حسنوند
۱۴
دی


در سال ۱۴۹۲، کریستف کلمب با هزینه اهدایی توسط ملکه اسپانیا مأمور شد تا مسیر دریایی کوتاهی برای رسیدن به هندوستان پیدا کند. اما کلمب، با کج کردن مسیر خود، عصری را رقم زد که به نابودی تمدن بومیان آمریکا منجر شد.


او از قضا جایی به خشکی رسید که کارائیب نام داشت و مردمی خونگرم و آرام به نام تاینوها در آنجا می‌زیستند. اما دلایل بسیاری باعث شد کلمب و مردانش آن‌ها را غارت کرده و دست به کشتار زنان و مردان و کودکانشان بزنند.

کریستف کلمب که تصور می‌کرد به هندوستان پای گذاشته است، در دفترچه خاطرات خود عنوان داشت مردمی که به اشتباه هندی می‌خواندشان، می‌توانند برای بردگی به اروپا برده شوند. بنابراین سه کشتی از تاینوهای به اسارت گرفت شده به اروپا بازگشت تا اسیران را به عنوان برده به فروش برساند.

کلمب، دو نکته را در مورد تاینو‌ها متوجه شده بود:
۱. پوشش آن‌ها از طلا بود،
۲. پیشرفته‌ترین ابزار جنگی آن‌ها نیزه بود.


وی پس از این کشف، در دفتر خاطرات خود نوشت: تنها با ۵۰ نفر می‌توانیم همه آن‌ها را رام کرده و به هر چه می‌خواهیم تبدیل کنیم.



نابود کردن تاینو‌ها به شیوه‌های مختلف

کلمب، لاتاینا (سرزمین تاینوها) را تبدیل به جهنمی برای بومیان آن منطقه کرد. مجازات‌های بسیار سنگینی برای آن دسته از تاینوهایی که از قوانین اسپانیایی تخطی می‌کردند در نظر گرفته شده بود، از جمله:
- آتش زدن
- قطعه قطعه کردن
- فرستادن سگ‌های شکاری به دنبال تاینوها و تکه تکه کردن آن‌ها
- آویزان کردن و زنده سوزاندن آن‌ها به یاد مسیح و دوازده حواری او

- اگر یک تاینو یک اسپانیایی را می‌کشت، اسپانیایی‌ها در عوض ۱۰۰ تاینو را قتل‌عام می‌کردند.
متن کامل مقاله  را در ادامه مطلب مطالعه فرمایید

  • علی حسنوند
۱۴
دی


در سال ۱۴۹۲، کریستف کلمب با هزینه اهدایی توسط ملکه اسپانیا مأمور شد تا مسیر دریایی کوتاهی برای رسیدن به هندوستان پیدا کند. اما کلمب، با کج کردن مسیر خود، عصری را رقم زد که به نابودی تمدن بومیان آمریکا منجر شد.


او از قضا جایی به خشکی رسید که کارائیب نام داشت و مردمی خونگرم و آرام به نام تاینوها در آنجا می‌زیستند. اما دلایل بسیاری باعث شد کلمب و مردانش آن‌ها را غارت کرده و دست به کشتار زنان و مردان و کودکانشان بزنند.

کریستف کلمب که تصور می‌کرد به هندوستان پای گذاشته است، در دفترچه خاطرات خود عنوان داشت مردمی که به اشتباه هندی می‌خواندشان، می‌توانند برای بردگی به اروپا برده شوند. بنابراین سه کشتی از تاینوهای به اسارت گرفت شده به اروپا بازگشت تا اسیران را به عنوان برده به فروش برساند.

کلمب، دو نکته را در مورد تاینو‌ها متوجه شده بود:
۱. پوشش آن‌ها از طلا بود،
۲. پیشرفته‌ترین ابزار جنگی آن‌ها نیزه بود.


وی پس از این کشف، در دفتر خاطرات خود نوشت: تنها با ۵۰ نفر می‌توانیم همه آن‌ها را رام کرده و به هر چه می‌خواهیم تبدیل کنیم.



نابود کردن تاینو‌ها به شیوه‌های مختلف

کلمب، لاتاینا (سرزمین تاینوها) را تبدیل به جهنمی برای بومیان آن منطقه کرد. مجازات‌های بسیار سنگینی برای آن دسته از تاینوهایی که از قوانین اسپانیایی تخطی می‌کردند در نظر گرفته شده بود، از جمله:
- آتش زدن
- قطعه قطعه کردن
- فرستادن سگ‌های شکاری به دنبال تاینوها و تکه تکه کردن آن‌ها
- آویزان کردن و زنده سوزاندن آن‌ها به یاد مسیح و دوازده حواری او

- اگر یک تاینو یک اسپانیایی را می‌کشت، اسپانیایی‌ها در عوض ۱۰۰ تاینو را قتل‌عام می‌کردند.
متن کامل مقاله  را در ادامه مطلب مطالعه فرمایید

  • علی حسنوند
۰۴
آذر

هنوز گیج بودم نمیدونستم گروه مذاگره کننده ایرانی بند رو آب داده یا نه. رفتم سراغ سایت های خبری وشبکه های اجتماعی تا اخبار رو بخونم. در گوگل پلاس خیلی ها نظر داده بودن. بعد از خوندن چند تا مطلب خیلی خمار شدم از خودم بدم اومد نه به خاطر این که خبرها بد باشن بلکه به خاطر این که احساس کردم هنوز به درد لای جرز هم نمیخورم .
با این که دهه چهارم عمرم رو سپری میکنم ولی نمیتونم وضعیت رو با این مقدار اطلاعت که دارم تحلیل کنم . اونوقت بچه های  بیست وچند ساله تحلیل های چند لایه از مساله ارائه میدادن و حرفهای قلمبه وثلمبه ای نوشته بودن که من نمیتونستم اصلا بفهمم چطور به این نتایج رسیدن. چه میشه کرد روز ازل هنگام تقسیم  آی کیو من دنبال پسورد گم شده وبلاگم میگشتم.
حتی در گوگل پلاس جونهایی هجده نوزده ساله ای رو دیدم با تحلیل های آنچنانی .عکساشونم بود ، تازه پشت لباشون سبز شده بود ولی آنچنان با اعتماد به نفس توپیده بودن که واقعا آدم کم میاورد. برای دلداری خودم گفتم  شاید رشته تخصصیشون علوم سیاسی و یا حقوقه . ولی آخه سنشون نمخورد  که هنوز خیلی متخصص باشن.
تازه اولین بار نبود که چنین حسی بهم دست داده بود. همین افراد در بحث های سیاسی همین قدر توانا هستن در اقتصادی همینطور در حقوق ، فلسفه، علوم اجتماعی ، دین، مدیریت و خلاصه اونها همیشه در همه زمینه تحلیل دارن. اما من به درد نخور هیچ.
 اما چرا اینقدر این نظرها با هم اختلاف دارن وچرا بعد از چند سال برخی نظرها اینقدر عوض میشه؟ چطور یکدفعه یکی رو به عرش میبرن بعد با کله به فرش میکوبن؟
نه
نه، من اینقدرها هم خنگ نیستم!
این یکی ازدردهای جامعه منه، که هر کس با اندک اطلاعاتی به خودش اجازه میده در هر زمینه ای و هر رشته ای حرف بزنه و قلمبه حرف بزنه به خاطر جهت گیری های جناحی و دلخوری های حزبی به راحتی وبدون مطالعه کارها رو تخطئه کنه و یا بیخودی تعریف کنه و این وسط از همین حرفها آبروها میریزه و کارها گره میخوره و فضا کدر میشه و.....
نه، من اینقدرها هم خنگ نیستم!
علی حسنوند
منبع:http://shia-patogh.blogfa.com/

  • علی حسنوند
۰۴
آذر

هنوز گیج بودم نمیدونستم گروه مذاگره کننده ایرانی بند رو آب داده یا نه. رفتم سراغ سایت های خبری وشبکه های اجتماعی تا اخبار رو بخونم. در گوگل پلاس خیلی ها نظر داده بودن. بعد از خوندن چند تا مطلب خیلی خمار شدم از خودم بدم اومد نه به خاطر این که خبرها بد باشن بلکه به خاطر این که احساس کردم هنوز به درد لای جرز هم نمیخورم .
با این که دهه چهارم عمرم رو سپری میکنم ولی نمیتونم وضعیت رو با این مقدار اطلاعت که دارم تحلیل کنم . اونوقت بچه های  بیست وچند ساله تحلیل های چند لایه از مساله ارائه میدادن و حرفهای قلمبه وثلمبه ای نوشته بودن که من نمیتونستم اصلا بفهمم چطور به این نتایج رسیدن. چه میشه کرد روز ازل هنگام تقسیم  آی کیو من دنبال پسورد گم شده وبلاگم میگشتم.
حتی در گوگل پلاس جونهایی هجده نوزده ساله ای رو دیدم با تحلیل های آنچنانی .عکساشونم بود ، تازه پشت لباشون سبز شده بود ولی آنچنان با اعتماد به نفس توپیده بودن که واقعا آدم کم میاورد. برای دلداری خودم گفتم  شاید رشته تخصصیشون علوم سیاسی و یا حقوقه . ولی آخه سنشون نمخورد  که هنوز خیلی متخصص باشن.
تازه اولین بار نبود که چنین حسی بهم دست داده بود. همین افراد در بحث های سیاسی همین قدر توانا هستن در اقتصادی همینطور در حقوق ، فلسفه، علوم اجتماعی ، دین، مدیریت و خلاصه اونها همیشه در همه زمینه تحلیل دارن. اما من به درد نخور هیچ.
 اما چرا اینقدر این نظرها با هم اختلاف دارن وچرا بعد از چند سال برخی نظرها اینقدر عوض میشه؟ چطور یکدفعه یکی رو به عرش میبرن بعد با کله به فرش میکوبن؟
نه
نه، من اینقدرها هم خنگ نیستم!
این یکی ازدردهای جامعه منه، که هر کس با اندک اطلاعاتی به خودش اجازه میده در هر زمینه ای و هر رشته ای حرف بزنه و قلمبه حرف بزنه به خاطر جهت گیری های جناحی و دلخوری های حزبی به راحتی وبدون مطالعه کارها رو تخطئه کنه و یا بیخودی تعریف کنه و این وسط از همین حرفها آبروها میریزه و کارها گره میخوره و فضا کدر میشه و.....
نه، من اینقدرها هم خنگ نیستم!
علی حسنوند
منبع:http://shia-patogh.blogfa.com/

  • علی حسنوند
۰۹
آبان
بسم الله الرحمن الرحیم

سال 84 ازدواج کردم یک زیر زمین اجاره کردم که در واقع یک هال بود که قسمتی ازآن را به عنوان اتاق خواب به وسیله یک در چوبی بزرگ جدا کرده بودند .جایی برای لباس پهن کردن نداشتیم . در آشپزخانه طناب بستم و لباس ها را در آن آشپزخانه  که فقط یک کابینت داشت پهن می کردیم .در  تمام  طول روز باید لامپ ها را روشن می گذاشتیم و از قبل من و خانمم به این نتیجه رسیده بودیم که اگر بچه دار شویم حتما باید بچه را در ساعاتی از روز بیرون ببریم تا نور آفتاب هم بخورد.

بعد از آن سه سال  زیرزمین خانه دوستم مستاجر بودیم نورش خوب بود ولی کولر نداشت و اتاق خواب هم نداشت مثل همان خانه قبلی در چوبی بخشی از خانه را به عنوان اتاق خواب از هال جدا می کرد.خدایی به نسبت خانه خوبی بود. یعنی خیلی ها را می شناختم که چنین خانه ای نداشتند.
یک سال و نیم هم در زیر زمین یکی از استادهایم ساکن بودم آنجا اتاق خواب واقعی داشتیم . یک اتاق خواب. البته ما دیگر تعدادمان چهار نفر بود ویک اتاق برایمان کم بود.

به  من خانه تهرانی ها هم رفته ام خانه شان آنطور که در سریالهای صدا وسیما نشان میدهد نیست خیلی خانه ها در تهران دیده ام شبیه همین زیر زمین هایی که من زندگی کرده ام.

دو سال هم در خانه ای سازمانی زندگی کردیم .زندگی می کردیم . بلاخره از زیرزمین آمدیم روی زمین.به نور  عادت نداشتیم بچه هایم می خواستند نور خورشید را گاز بگیرند.

امسال  هم صاحب خانه شدیم. من که در خواب هم خانه دار شدن را نمی دیدم خانه دار شدم . من زیر زمین نشین خانه دار شدم. خانه ای 88 متری با دو اتاق خواب!
اما این  خانهُ مسکن مهر اشکالش این است که وقتی باران می بارد ما خیلی متوجه نمی شویم  چون ارتفاع پنجره اش بالاست. من و خانمم هر دو خیلی باران دوست داریم.
و حال دولتمردان برای احقاق حقوق من و برای همدردی با من که راهم تا محل کارم دورتر شده و برای همدردی با من که اطراف خانه ام چمن کم هست و برای همدردی با من که باران را نمی بینم به پا خواسته اند . به این سبب می خواستم از آنها کمال تشکر را داشته باشم که به فکر من هستند و داد من را از این طرح های ناقص و بد و تورم زا و ........هزار هزار بد، می گیرند.
با خودم می گویم خوب شد که این  دولتمردان در آن زیر زمین هایی که من تا به حال زندگی کرده ام زندگی نکرده اند و گرنه داد من را از این طرح های هزار بار بد نمی ستاندند.خدا را شکر که خانه های وزیران ما خانه های مجللی است که دوست دارند خانه من هم مثل خودشان مجلل باشد و به خانه های بدون فضای سبز و دور از شهر برای من راضی نمی شوند.
شنیدم تصمیم گرفته شده برای معرفی نقاط ضعف مسکن مهر. من هم درد دلی کردم.

  • علی حسنوند